🌴🌾🌹🌾🌴
جانا به غریبستان چندین به چه میمانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی
گر نامه نمیخوانی خود نامه تو را خواند
ور راه نمیدانی در پنجۀ ره دانی
بازآ که در آن مَحبس قدر تو نداند کس
با سنگدلان منشین چون گوهر این کانی
ای از دل و جان رسته، دست از دل و جان شسته
از دام جهان جسته بازآ که ز بازانی
هم آبی و هم جویی هم آب همیجویی
هم شیر و هم آهویی هم بهتر از ایشانی
چند است ز تو تا جان، تو طرفهتری یا جان
آمیختهای با جان یا پرتو جانانی
نور قمری در شب قند و شکری در لب
یا رب چه کسی یا رب اعجوبۀ ربانی
هر دم ز تو زیب و فَر، از ما دل و جان و سر
بازار چنین خوشتر خوش بدْهی و بستانی
از عشق تو جان بردن وز ما چو شکر مردن
زهر از کف تو خوردن سرچشمۀ حیوانی
#مولوی
🌴🌾💎🌾🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
هدایت شده از کافه شعر و ادب
جانا نظری فرماچون جان نظرهایی
چون گویم دل بردی چون عین دل مایی
جانها همه پا کوبند آن لحظه که دل کوبی
دل نیز شکر خاید آن دم که جگر خایی
#مولوی
🌴💎🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
خزان گَر باغ و بُستان را بِسوزد
بِخَنداند جهان را نوبَهارم
جهان گوید که بازآ ای بهاران
که از ظُلْمِ خزانْ صد داغ دارم
بِگَردان ساقیا جامِ خَزانی
که از عشقِ بهار اَنْدَر خُمارم
#مولوی
🌴💙🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
چون دید رخ زرد من آن شهره نگار
گفتا که دگر به وصلم امید مدار
زیرا که تو ضد ما شدی در دیدار
تو رنگ خزان داری و من رنگ بهار
#مولوی
🌴🌹🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
صبح است و صبا
مشک فشان میگذرد
دریـاب که از
کـوی فلان میگذرد
برخیــز چه خسبی
کـه جهان میگذرد
بـويی بستـان
که کاروان میگذرد...
#مولوی
🌴💙🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
جانا نظری فرما، چون جانِ نظرهایی
ای یار بکش دستم آنجا که تو آنجایی....
#مولوی
🌴💙🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
گر مجرمی بخشیدمت
وز جرم آمرزیدمت
فردوس خواهی دادمت
خامش!
رها
کن
این
دعا
#مولوی
🌴💙🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بر دار زِ رخ پرده، که مشتاق لقاییم...
#مولوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌴💙🌴
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند
هله خاموش که بیگفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
#مولوی
🌴💎🌹💎🌴