eitaa logo
گلچین نکته های ناب
1.7هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
17.4هزار ویدیو
79 فایل
خوش آمدید بزرگواران نشر صدقه جاریه🌴💎🌹💎🌴 #آقا_تنهاست کانال شعرمون @Yas8488 خادم @Yasamanha @YaAbootorab8488
مشاهده در ایتا
دانلود
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدد یا مولا(امام صادق ع) میثم مطیعی 🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Hamed Zamani - Mohammad (128).mp3
18.25M
عیدتان مبارک 🌴🍁💎🍁🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
بر غمزده گان بابِ نجات است صلوات بر مرده دلان آبِ حیات است صلوات پیغمبرِ ما بَه که چه زیبا فرمود سر چشمه خیر و برکات است صلوات! 🌴💙🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 یا صاحب الزمان 💠 💧اشک برای ریختن نیست برای جمع کردن است: جمع کردن آبروی ریخته.💦 ما فراق تو را تاب آوردیم و نمردیم و آبرویمان رفت پیش خدا. شاید این اشک‌ها💧 کمی آبرو جمع کند برای ما. اصلاً آبِ رو یعتی همین اشکی که روی صورت می‌ریزد.💧 آقا! دل‌هایمان سنگ شده آبِ رو بده به ما. 🌴💎🥀💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌹🌴صاحب جمعه ظهور جمعه عاشق‌ترین روز هفته است. عاشقی که هزار و اندی سال به انتظار معشوق نشسته است. هر بار که جمعه می‌آید، از حال و هوای آن به خوبی می‌شود فهمید که این بار مثل هر باری که پیش از آن آمد، با یک دنیا امید آمده و حتّی رنگ ناامیدی بر چهره‌اش نیست. جمعه هیچ گاه ناامید نمی‌شود. روزهای هفته همه به جمعه چشم می‌دوزند و امیدوار زندگی می‌کنند. 🌴💎🌴جمعه روز تعطیل نیست، روز امید است. شیعه اهل جمعه است. با جمعه اگر کسی همراه شود، با یأس غریبه می‌شود. امید را در جمعه باید ذخیره کرد تا در روزهای هفته، ناامیدی هوس فتح دلمان را نکند. 🌴💎🌴آقای من! این جمعه هم آمد و رفت و تو نیامدی و جمعه عاشق‌تر از همیشه با امید ایستاد و انتظارت را امتداد داد. مرا اهل جمعه کن تا نامم در دفتر منتظران نوشته شود. شبت بخیر صاحب جمعۀ ظهور 🌴💎🍁💎🌴 🌴💢🌴
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پسر فاطمه ببخش ولی🌴💎🌴 تو خودت از خدا تمنا کن 😔 🌴💎🍁💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه شب - روزی دست پسر بچه‌ای در گلدان کوچکی گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید. اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند. گلدان گرانقیمت بود، اما پدر تصمیم گرفته بود که آن را بشکند. قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت: «دستت را باز کن، انگشت‌هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن. آن وقت فکر می‌کنم دستت بیرون می‌آید.» پسر گفت: «می‌دانم اما نمی‌توانم این کار را بکنم.» پدر که از این جواب پسرش شگفت‌زده شده بود پرسید: «چرا نمی‌توانی؟» پسر گفت: «اگر این کار را بکنم سکه‌ای که در مشتم است، بیرون می‌افتد.» پ‌‌‌ن : شاید شما هم به ساده‌لوحی این پسر بخندید، اما واقعیت این است که اگر دقت کنیم می‌بینیم همه ما در زندگی به بعضی چیزهای کم‌ارزش، چنان می‌چسبیم که ارزش دارایی‌های پرارزشمان را فراموش می‌کنیم و در نتیجه آنها را از دست می‌دهیم. شبتون خوش خواب های خوب ب بینید و به امید شب فردا های بهتر قشنگتر