eitaa logo
گلچین نکته های ناب
1.8هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
17.1هزار ویدیو
76 فایل
خوش آمدید بزرگواران نشر صدقه جاریه🌴💎🌹💎🌴 #آقا_تنهاست کانال شعرمون @Yas8488 خادم @Yasamanha @YaAbootorab8488
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلچین نکته های ناب
رمان عاشقانه مذهبی بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت سیزدهم به سمت ماشین حرکت کردیم -داداش حس
🌴📚🌴 بسم رب الشهدا مجنونـ من کجایی؟ با حسین وارد خونه شدیم مامان :بچه ها خوش اومدین ‌ -مامان باید باهتون حرف بزنم مامان:باشه عزیزم بیا -مامان فکرکنم باید برای پسرت آستین بالا بزنی مامان:یعنی چی؟😳😳😳 -مامان امروز منو داداشم و حسنا و آقای حسینی رفتیم مزارشهدا مامان این دوتا سکوت و سرخ مامان:‌تو مطمئنی -۹۹درصد مامان :باشه عزیزم حسین جان پسرم بیا ناهار سر میز ناهار مامان شروع کرد به حرف زدن _حسین جان حسین :بله مادر ما برات یه دختر خوب سراغ داریم غذا پرید تو گلوی داداش با دست زدم پشتش برادرمن آروم حسین: مادر منـ فعلا بهش فکر نمیکنم آب ریختم دادم دستش داشت آب میخورد گفتم کلا فکر نمیکنی یا به حسنا فکر میکنی باز آب پرید گلوش -مبارک باشه داداش جان مامان : زنگ بزنم خونشون؟ حسین سرش انداخت پایین -مبارکه 👏👏👏👏😍😍😍 نویسنده :بانو....ش 🌴📚💎📚🌴
گلچین نکته های ناب
🌴📚🌴 بسم رب الشهدا مجنونـ من کجایی؟ #قسمت_چهاردهم با حسین وارد خونه شدیم مامان :بچه ها خوش اومدین
🌴📚💎📚🌴 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ مادر پای تلفن نشست شماره تلفن خونه حاج آقا کریمی گرفت مادر حسنا تلفن جواب داد بعداز صحبتها و قطع تلفن رو به من که هیجان داشتم و حسین سر به زیر کردو گفت برای جعمه ساعت ۷غروب قرار گذاشتم -هورا هورا هورا من برم استراحت کنم حسین: مادر با اجازتون منم برم اتاقم 🌴📚🌴 رواے حسین وای ازاین رقیه شیطون بدجنس ای خدا نوکترم اما یعنی حسنا خانم قبول میکنه همسر یه پاسدار مدافع حرم بشه 😔😔 عشق اول من حرم بی بی شهادته و بعد ازدواج با حسنا خانم توکلت علی الله اگه قبول نکرد نمیتونم روی عشق به بی بی خط بکشمـ فوقش از عشق زمینیم میگذرم گوشی برداشتم و مداحی ارغوان پلی کردم ز کودکی خادم این تبار محترمم نویسنده بانو....ش 🌴📚❄️📚🌴
گلچین نکته های ناب
🌴📚💎📚🌴 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت_پانزدهم مادر پای تلفن نشست شماره تلفن خونه حاج آقا ک
🌴📚🌴 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ بالاخره روز جعمه از راه رسید کت و شلوار مشکی پوشیدم با یه پیراهن سفید سر راهمون یه دست گل روز قرمز و گل روز سفید خریدیم مادر ،من ،زینب ،رقیه فکرکنم رقیه درحال بال درآوردنه زنگ زدیم حاج آقا کریمی در باز کرد با حاج خانم برای استقبال ما اومدن وارد شدیم حاج خانم :حسناجان دخترم چای بیار حسناخانم با چادر وارد شد سرم انداختم پایین بالاخره نوبت من بود چای بردارم استرس داشتم تو دلم غوغا بود سعی کردم جلوی لرزش دستامو بگیرم آروم چای رو برداشتم یه لحظه چشم تو چشم شدم با حسنا خانوم مشخص بود که از خجالت قرمز شده صورتش منم کل تنم و گر گرفته بود حسنا خانم بعد یک مکث کوتاه از جلوم رد شدو روی مبل نشست صدای مادرم منو از فکر رو خیال اورد بیرون مادر :حاج خانم اگه اجازه میدید این دوتا بچه برن حرفهاشون بزنن حاج خانم :بله حتما حسناجان حسین آقا رو راهنمایی کن وارد اتاق شدیم بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم بالاخرهـ شروع کردم حرف زدن -حسنا خانم عشق اول من شهادت و دفاع از حرمه سخته کارمـ اما تمام سعیم میکنم شما سختیش و حس نکنید نظرتون چیه درحالیکه همچنان سرش پایین بود گفت علی که باشد فاطمه میشومـ -مبارک باشه باهم از در خارج شدیم کوتاه ترین حرف زدن تو خواستگاری حرف زدن ما بود ظاهرا ،کوتاه و مفید😁 مادر :دهنمون شیرین کنیم حسنا:هرچی مامان بابا بگن حاج آقا: مبارکه ان شالله نویسنده بانو.....ش 🌴📚❄️📚🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی می کرد ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم هر چه بود باز بود گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم ندا آمد: این را گفتم که بیایی وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک مهربان خدایم دوستت دارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
،،،،
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوت آیاتی چند از قرآن کریم استاد طبلاوی تلاوتی زیبا 🌴❄️🏴❄️🌴