eitaa logo
رِسانہ‌محـــــــله‌نوٓر
331 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 💠✨ 🌹‍ پسر جوانی ڪه بی‌نماز بود از دنیا رفت، و یڪی از صمیمی‌ترین دوستانش او را در خواب دید، به او گفت: مرا در صف مؤمنین قرار دادند؛ و با این‌ڪه من در دنیا به حلال و حرام و رعایت اخلاق تا حد ممڪن پایبند بودم ولی برای نماز تنبلی می‌ڪردم و مادرم همیشه بخاطر بی‌نمازی من ناراحت بود و از آخرت من می‌ترسید. 🌹‍ روزی مادرم بخاطر بی‌نمازی من اشڪ ریخت. طاقت اشڪ چشم او را نیاوردم و قول دادم من‌بعد نمازم را بخوانم. 🌹‍ و از آن روز هر وقت مادرم را می‌دیدم فقط برای شادی او و رضایت‌اش نماز می‌خواندم و نمازم ظاهری بود. 🌹‍ بعد از مرگم مرا در صف نمازگزارن وارد ڪردند، سوال ڪردم من ڪه نمازخوان نبودم؟ گفتند: تو هرچند نمازخوان نبودی، ولی برای ڪسب رضایت و شادی مادرت به نماز می‌ایستادی، خشنودی مادر پیرت خشنودی ما بود و ما نام تو را امروز در صف نماز گزاران واقعی ثبت ڪردیم. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌⚫️⚫️⚫️ https://eitaa.com/Noorkariz
✅ داستان واقعی جوان همدانی ✍️فراهم شدن امر ازدواج بصورت معجزه آسا بدست امام زمان عج 💠 اسمش حسن بود، در شهر نجف اشرف زندگی میکرد، دانشجو بود، اوضاع و احوال روبراهی نداشت، با خودش گفت بار و بندیلم را جمع میکنم و به کربلا می روم، دعایی می کنم برای گشایش رزق و ازدواجم... ☘️ رسید کربلا، شب را خوابید ، هنوز به حرم مشرف نشده بود، در عالم رویا به خدمت مولا جانمان رسید، آقا فرمودند به او: فلانی دعا کن، پاسخ داد: ای مولای من ، به‌قصد دعا مشرف شدم... 🌀 آقا فرمود: [همین جا بالای سر است، همین جا دعا کن]،دست به دعا برداشت و به حالت تضرع دعا کرد، آقا فرمود: نشد، برای بار دوم در حالیکه فکر می کرد بهتر از بار اول است دعا کرد، مولا باز فرمودند: نشد، برای بار سوم با تضرع و خشوع بیشتر دعا کرد، بازهم مولا فرمودند: [ نشد] 🎀 دیگر عاجز شده بود، به امامش گفت: سیدی! آیا دعا کردن وکالت بردار هست ؟ آقا فرمودند: آری، گفت: من شما را وکیل کردم که برایم دعا کنید... آقا قبول کردند و برایش دعا کردند... 💞 دعای مولا برایش کافی بود، زندگی اش را از این رو به آن رو کرد، شخص تاجر همدانی که ساکن تهران بود به عتبات مشرف شد، آنجا به پیشنهاد و اصرار یکی از علما حسن را به دامادی پذیرفت، خلاصه اینکه صاحب زندگی شد و رزق و روزی اش گسترش پیدا کرد... 💚 می دانی این روزها که اجابت دعایم به تاخیر افتاده با خودم می گویم باید دست به دامن آقا بشمو از حضرتش بخواهم حال مرا هم مثل شیخ حسن زیر و رو کند، اما قبل از آن، دلم می خواهد، شبی برسد، سفره ی افطاری پهن کنم و آقا را مهمان نان و خرمایی کنم، دلم میخواهد، سر به شانه های زهرایی اش بگذارم و یک دل سیر گریه کنم...در این تلاطم دنیا ساحل آرامشش را می‌خواهم ... کنارِ نام تو لنگر گرفت کشتی عشق بیا که نام تو آرامشی ست طوفانی... 📚برداشتی آزاد از کتاب مستدرک البحاره ⚫️⚫️⚫️https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای 🔶 کنترل ذهن یعنی بتونی به موضوعی که میخوای فکر کنی. 🔶 کنترل ذهن یعنی اینکه کسی نتونه توجه شما رو به چیزی جلب کنه که نمیخوای. 🔵 شما حتما آیت الله حق شناس رو میشناسید. یه روز یه برگه آزمایش رو بهشون میدن که توش خبر یه بیماری هولناک بوده. 🔹 چند ساعت بعدش یکی از دوستانشون میرن پیش آقای حق شناس و یه سلام علیکی میکنه بعد میبینه آقای حق شناس راحت سلام و علیک میکنه و.. میگه آقا اون برگه‌ی آزمایش...😳 🔶 نه که آلزایمر گرفته باشه، اصلاً تو فکرش نبوده، اقای حق شناس میگه کدوم آزمایش؟! هان، اون بیماری...☺️ میگه آقا شما فراموش کردید به این سادگی؟ آخه تازه برگه رو به شما دادن!🙄😳 ✅ ایشون فرموده بودند که "الحمدالله خدا قدرتی بهم داده که می‌تونم فکرم رو منصرف کنم از چیزی که نباید در موردش فکر کنم". بابا ای ول!!! چقدر آدم باید قوی باشه!😊 خدا اینجوری آدما رو خیلی میپسنده! خیلی خوشش میاد.👌🌹 ✔️ کنترل ذهن یعنی این. اگه کسی توّجه شما را به چیزی خواست جلب کند، باید از شما بگیرد. "قدرت ذهن یعنی هر مقدار خواستی بتوانی درباره‌ یه موضوع فکر کنی" هر قدر خواستی... یه ساعت یا دو ساعت؟ ⏱ باشه من دو ساعت وقت میذارم در مورد این موضوع فکر کنم.☺️ https://eitaa.com/Noorkariz
✳️ تاج بندگی 🌸 ، را از نگاه‌های حفظ می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پارکینگ های زیر زمین حرم علیه السلام رو کلا فرش انداختند برای اسکان زائران عزیز، عزیزانی که هتل یا مسافرخانه گیرشون نیومد یا خواستن شبهای شهادت نزدیک حرم باشند میتونن برن قسمت پارکینگ ها هم استراحت کنند هم به زیارت و عزاداری شون برسند. به دوستان و آشنایان هم اطلاع رسانی کنید. خداخیرشون بده عجب طرح مبتکرانه ای، ایول الله 👌👏 آخر
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شکلات راحت و مقوی 😍😋 ۲۰۰ گرم بادام بو داده ویک بسته بیسکوییت پتی بور را آسیاب کنید هردو را مخلوط و ۲۰۰ گرم خامه عسل اضافه و میکس کنید ۱۵ دقیقه داخل فریزر قرار بدید تا خودشو بگیره مواد رو به این شکل دربیارید و دوباره توی یخچال بذارید ۱۰۰ گرم کراکت یا بادام زمینی خرد شده به ۲۰۰ گرم شکلات اب شده اضافه کنید مواد شکل داده شده رو توی شکلات بذارید تا همه جاش به شکلات آغشته بشه روی توری بذارید تا شکلاتهای اضافه بریزه توی ظرف دلخواه بچینید .
18.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 زنان ۴۰ ساله امروز مانند دختران ۲۰ ساله قدرت باروری دارند! خیلی ها نگران این مسئله هستند که آیا در سنین ۴۰سال به بالا میشه اقدام به فرزند آوری کرد یا نه از زبان دکتر افروز بشنویم... ضمن اینکه یک واژه ای داریم به نام (گلدن بی بی)، یعنی بچه‌های طلایی (نوزادان طلایی)🥰 این کلمه به نوزادانی اطلاق میشه که در ۴۰سالگیِ مادر و بیشتر به دنیا میان؛ چون ۴۰سال از نظر ادبیات دینی ما، سن عقل و تکاملِ دینی و جسمی است. سنی که کامل ترین و سالم ترین شرایط خودش قرار داره👌 بچه‌هایی که بعد از ۴۰سالگیِ مادر به دنیا میان، بچه‌های خیلی باهوش و باقوت و قوی تری هستن! هموطن محترم! از حرف مردم نترس. صاحب اولاد شو😁 گاهی همین بچه‌های سبب عاقبت بخیری والدین میشن. البته باید آداب از منظر احادیث، رعایت بشه تا صاحب اولاد پاک و بشید. ان شااللّه https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داســتــان مـعـنــوی روزی هارون الرشید در کاخ خود با خیال راحت با ندیمان و مشاوران از هر دری سخن می‌گفت یک مرتبه سر بلند کرد و رو به اطرافیان نمود وگفت آیا از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را سراغ دارید که هنوز زنده باشد تا مطلبی را از او سؤال کنم یا حدیثی را که از آن حضرت شنیده باشد برای ما بگوید؟ مشاورین بعد از تحقیقات زیادی گفتند: ای هارون تا اندازه‌ای که ما خبر داریم پیرمردی از اصحاب پیامبر در یمن می‌باشد و او هنوز زنده است هارون گفت فوراً بفرستید او را بیاورند وقتی فرستادگان او را دیدند محلی برایش ترتیب دادند و او را در آن نشانده و نزد هارون آوردند هارون اول قدری با او صحبت کرد که ببیند آیا عقلش سالم است و مشاعر او درست کار می‌کند یا نه! بعد از صحبت‌های زیادی که رد و بدل شد هارون فهمید هنوز عقلش بجا است و از روی منطق سخن می‌گوید و گفت ای پیرمرد آیا زمان پیامبر را درک کرده‌ای؟ جواب داد بلی گفت آیا خدمت آن حضرت هم رسیده‌ای؟ جواب داد بلی روزی با پدرم خدمت آن حضرت شرف حضور پیدا کردیم هارون گفت آیا حضرت آن روز صحبتی هم فرمود؟ جواب داد بلی هارون گفت آیا از آن سخنانی که از دو لب مبارک پیامبر بیرون آمد و با دو گوش خود شنیده باشی چیزی یادت هست؟ پیرمرد گفت ای خلیفه، حافظه‌ام تمام شده و چیزی به خاطرم نیست هارون گفت قدری فکر کن ببین چیزی به خاطرت می‌آید قدری فکر کرد و گفت ای خلیفه چیزی به خاطرم رسید وقتی خدمت آن حضرت بودیم در ضمن صحبت فرمودند اولاد آدم پیر می‌شود و دو خصلت در او جوان می‌شود یکی حرص و دیگری آرزوهای دراز و طولانی هارون دستور داد هزار درهم به او بدهند بعد او را به سوی منزلش روانه کنند وقتی بیرون کاخ رسیدند پیرمرد گفت: مرا نزد خلیفه بازگردانید مأمورین گمان کردند که حدیث دیگری به یادش آمده است و می‌خواهد برای هارون نقل کند او را نزد خلیفه بازگرداندند و به زمین گذاشتند هارون پرسید سؤالی داشتی؟ گفت ای هارون این هزار درهم را که امسال مرحمت فرمودید دستور دهید هر سال آن را بپردازند و هر سال آن را زیادتر کنند هارون از گفته او تعجب کرد و گفت: دستور می‌دهم هر سال این مبلغ را با اضافه به تو بپردازند و سپس گفت: حقا که رسول خدا صلی الله علیه و آله درست فرمودند چون از نزد هارون مراجعت کردند در بین راه پیرمرد از دنیا رفت بدون آنکه درهمی از آن پول‌ها را خرج کند و به خزینه مملکت بازگردانده شد https://eitaa.com/Noorkariz