♦️زمان تعطیلی مدارس اعلام شد/ پیک نوروزی نداریم
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش درباره زمان تعطیلی مدارس:
🔹مدارس کشور تا ۲۸ اسفند به فعالیت خود ادامه می دهند.
🔹معلمان باید تا ۲۸ اسفند در مدارس حضور داشته باشند .
🔹امسال مانند سالهای گذشته پیک نوروزی نداریم.
https://eitaa.com/Noorkariz
♦️شناورشدن ساعات کاری کارکنان ادارهها در ماه رمضان
سخنگوی دولت:
🔹با توجه به آغاز ماه مبارک رمضان و با تصویب هیئت وزیران، از روز سهشنبه (۲۲ اسفند) ساعت آغاز به کار ادارات در تمامی استانها، به استثنای واحدهای عملیاتی خدمترسان، آموزشی و بهداشت به صورت شناور، از ساعت ۷:۰۰ الی ۹:۰۰ است.
🔹ساعت شروع به کار در روزهای بعد از شبهای قدر، ساعت ۹:۰۰ صبح و پایان آن مطابق با قوانین و مقررات مربوط است.
https://eitaa.com/Noorkariz
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت ۱۰ 🎬:
سوار هواپیما شدیم به مقصد ایران_تهران,داخل هواپیما بچه ها مدام حرف از حاج قاسم میزدند,انگار مطمین بودند که دست عباس ,برادرشان بامعجزه ی دستان حاج قاسم در دستشان قرارمیگیرد,حسن وحسین مدام از شکل وشمایل حاج قاسم میپرسیدندومن عکس سردار را که مثل گنجی گرانبها داخل گوشیم نگهداری میکردم را نشان آنها دادم,یکدفعه حسن وحسین با دیدن عکس باهم گفتند:من هم ازاین لباسها میخوام....
علی به هردوشان چشمکی زد وگفت:ای به چشم...سربازان کوچک امام زمان...ازاین لباسهاهم براتون میخرم.
قرارشد به محض رسیدن به ایران به سمت قم حرکت کنیم,چون من خیلی دوست داشتم انجا زندگی کنم ,اخه تجربه ی چندسال زندگی دربین یهودیهای صهیون وترسی که یهودیا از ایران خصوصا مردم شهرقم داشتند باعث میشد که من برای زندگی درقم ترغیب بشوم.
علی جوری برنامه ریزی کرده بود که ما درقم مشکلی نداشته باشیم ویک خانه قدیمی و ساخته شده به سبک ایرانی اسلامی,برایمان فراهم کرد وحتی برای همه مان شناسنامه ایرانی هم گرفت ونام خانوادگی مارا گذاشت ,نجفی, اخه ما ساکن نجف بودیم دیگه....
یک هفته ای طول کشید تا درخانه جدیدمان مستقر شدیم,هرشب تا صبح خواب به چشمام نمیامد وتا چشم روی هم میگذاشتم,مدام صدای کودکی درتاریکی رامیشنیدم که من را صدا میزد ومیگفت:مامان....
یک روز دم دمهای عصر علی با دودست لباس پسرانه که شبیهه لباسهای مدافعان حرم ایرانی ,مثل لباسهای سردار سلیمانی به خانه امد,حسن وحسین باشوقی فراوان لباسها رابرتن کردند ویک دفعه زینب زد زیرگریه وباز بهانه ی عباس راگرفت,ناخوداگاه این گریه ,بغض همه مان راشکست,زهرا زینب رابه بغل میفشرد ودلداریش میداد که علی گفت:
گریه نکنید بچه ها,یه خبرخوب دارم براتون,قرارشده همه مان باهم بریم پیش حاج قاسم و...
با هیاهوی بچه ها ،علی نتوانست بقیه ی حرفش رابزند,برای بچه ها طوری جا افتاده بود که رفتن پیش حاج قاسم,مساوی است با پیدا شدن عباس...
بچه ها توحال خودشان بودند,روکردم به علی وگفتم:راست راستی میریم پیش حاج قاسم؟!!
#ادامه دارد...
🖊به قلم.....ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
https://eitaa.com/Noorkariz
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت۱۱🎬:
علی با لبخندی برلباش گفت:اره دیگه,هماهنگی کردم قرارشده هفته اینده,یه روز بهمون خبر بدهند,تا بریم خدمت سردار,اخه الان سردار سوریه است وبعدشم عراق میرود وقراره بعداز اینکه از ماموریتش برگشت ,هماهنگی کنن وما بریم از نزدیک ببینیمش...
دل توی دلم نبود ,تا به این فکر میکردم که قراره با چه انسان وارسته ای دیدارکنم,هول و ولا برم میداشت وگاهی دلشوره عجیبی به تنم مینشست...
نمیدونستم این دلشوره برای چی هست؟اما بود...
بچه ها هم ازشوق دیدار حاجی لبریز بودند,اخه خیلی وقتا من داستان دلاورمردیهای حاج قاسم و
سربازانش را لالایی درگوششان میخواندم,برام مهم نبود که من عربم واوعجم ,برام مهم بودکه اوهم پهلوانیست مثل حضرت عباس ع,دلاورمردیست که به داد ناله ی مظلومان دنیا میرسد وبرایش مهم نیست این ناله از عراق باشد,یمن باشدسوریه باشد لبنان باشد و...او درخدمت به مظلومان پیش قدم بود وچشم امید تمام شیعیان زجرکشیده ی دنیا بود ,او علمداری ست که تن تمام یهودیان صهیونیست رامیلرزاند .....
کاش وای کاش این هفته به ساعتی مبدل میشد ودیدار نزدیک میگشت......
سحرگاه جمعه بود ,برای خواندن نماز اهسته,از جا بلند شدم,علی دررختخواب نبود,دیگه به این رفتنهای گاه وبیگاه وبی موقع علی عادت کرده بودم وهروقت اعتراض میکردم میگفت,یک سرباز امام زمان,روز وشبش یکیست وهمیشه باید اماده خدمت ودرحال خدمت باشد.
زهرا رابیدار کردم وباهم نمازخواندیم.
خوابم نمیبرد,دعای ندبه را برداشتم ومشغول خواندن شدم...دعا را که تمام کردم,دوباره دلشوره ای خوره وار به جانم افتاد.
گوشی رابرداشتم وبه علی زنگ زدم,مشترک مورد نظر خاموش میباشد....
دلشوره ام بیشترشد...یعنی چی؟؟امکان نداره علی گوشیش خاموش باشه....اصلا اینموقع صبح کجا رفته؟؟
خداااا....
#ادامه دارد ...
🖊به قلم.....ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
https://eitaa.com/Noorkariz
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت ۱۲🎬:
مثل مرغ سرکنده داخل خونه راه میرفتم,زهرا هم بیداربود وانگار نگرانی من هم به اون سرایت کرده بود,مثل یک کدبانو رفت داخل اشپزخانه تا برای راحتی اعصابم دم نوش گاوزبان برام بیاره...
نشستم روکاناپه انتظار وتلویزیون را روشن کردم.....
با دیدن صفحه ی تلویزیون همه چی دستم اومد,بی وقت رفتن علی،گوشی خاموشش....نه نه...امکان نداره....خدااااا...
توحال خودم نبودم,صفحه ی تلویزیون جلوی چشمام, کدر وکدرتر میشدوناله ی من بلند وبلندتر...
از صدای گریه ام,زهرا خودش را به من رساند,درست است فارسی را نمیتوانست صحبت کند اما عکس روی صفحه تلویزیون وعبارت قرانی زیرش از هر زبان الکنی گویا تر بود....نگاه کردم به زهرا....وای من ،حال دخترم خیلی بدتر از من بود...نباید میشکستم....اگر من فرومیریختم بچه هایم نابود میشدند....
زهرا را محکم به اغوشم گرفتم وفشردم....
گریه نکن زهرا....گریه نکن عزیزم....دل من هم شکسته....باورم نمیشه.....سردار پرکشید ورفت.....همیشه فکرمیکردم ,سردار شیعه تا ظهور مولا هست ودررکاب مولا جانفشانی میکنه....اختیار از کف دادم وبرسروصورتم زدم وشروع کردم به واگویه:
آقا نیامدی.....مولا دیرکردی....انقدر امدنت طول کشید که سردار سپاهت راکشتند....آقا بیاااا,به جان مادرت زهرا بیاااا ,بیا وانتقام خون به ناحق ریخته ی حاج قاسم رابستان....
زهرا هم با من هم ناله شده بود,عموو....کجا رفتی...عمو....
از صدای شیون ما ,حسن وحسین وزینب هم بیدارشده بودند,وقتی متوجه حضورشان شدم که کار از کار گذشته بود وهرکدام یک طرف زانوی غم دربغل گرفته بودند وزارمیزدند....
انگار این خانواده عزیزترینش را از دست داده بود...انگار دنیا یکی از اولیایش را از دست داده بود....غم عروج حاج قاسم,غم از دست دادن عباس را از یادم برده بود.
خداااا....چراااا....اخربه چه گناهی؟؟؟…………
🖊
به قلم …………ط_حسینی
💦🌧💦🌧🌧💦🌧
https://eitaa.com/Noorkariz
#پویش_نذر_کاشی
🍃اَلسّلامُ عَلَیکِ یا زِیْنَبِ کُبْری🍃
به اطلاع محبین حضرت زینب سلام الله علیها میرساند
با توجه به اینکه کاشی کاری صحن مطهر حضرت زینب(س) در کربلای معلی به ستاد عتبات عالیات استان اصفهان واگذار شده است ، عاشقان و محبین آن بانوی مکرمه میتوانند در #پویش_نذر_کاشی شرکت نموده و با تقبل یک یا چند سهم « هر کاشی یک سهم و به مبلغ ٢٠٠ هزار تومان»
در این امر خیر و باقیات و صالحات شرکت نمایند.
🔹لازم به ذکر است هر تعداد سهم «کاشی» که به نیت خود ، اموات ، شهدا و... خریداری نمایید ، نام خریدار سهم یا اشخاصی که بنام آنها سهامی خریداری شود ، در پشت کاشی حکاکی (ثبت) می شود و بنام آن شخص در صحن مطهر نصب میگردد .
عزیزانی که تمایل به شرکت در این پویش و نذر خیرات دارند وجه مورد نظر را به شماره کارت یا حساب بانکی بنام #موکب_شهدای_کهریزسنگ در قرض الحسنه گل نرگس واریز و تصویر رسید واریزی را به آیدی زیر ارسال نمایید .
@parvaz91
شماره کارت
6037997599834901
شماره حساب 0228249016002
شناسه واریز 11170270
#موکب_شهدای_کهریزسنگ
"هیئت رزمندگان اسلام "
10.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای عید شیرینی درست کن این شیرینی خیلی خیلی خوشمزه و سریع و راحت رو امتحان کن
شیرینی شعریه
شعریه یک بسته
بیسکوییت پتی بور یک بسته
شیرعسلی یک قوطی
وانیل نوک ق چ 🥄
کره سی گرم یا سه غ🧈
مواد شکلاتی
یک لیوان شکلات تخته ای خرد شده🍫 +یک ق غ شکلات صبحانه
#شیرینی
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا تا اخر گوش کنید و برای عزیزترین آدم زندگیتون بفرستین
..الهی حال دلتون همیشه خوب و خوش باشه..
https://eitaa.com/Noorkariz
4_5994803588117827843.m4a
6.27M
موزیک بیکلام بسیار زیبا و آرامشبخش
تقدیم به شما دوستان نازنینم👌❤️
شب همگی خوش🌙🌔⭐️
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و ارادت ✋☺️
صبح زیباتون به عشق😍
در این صبح زیبا براتون
روزی سرشار از عشق و آرامش
شادی برکت و سلامتی آرزو میکنم
امیدوارم در پناه خدای
خوبیها همیشه باغ دلتون
سبز و سرشار از طراوت
شکوفههای بهاری باشه🤲🤲