یک خبری را امروز خواندم مبنی بر کاهش سن جراحیهای زیبایی به ۱۴ سال!
یعنی دخترهای نوجوان ما از همین سنین، دچارِ معضلِ خودزشتپنداری هستند!
اعتمادبهنفسِ بچههای ما، نتیجهی تعریف و تمجیدهایی است که ما از زیباییهای درونی و بیرونی آنها میکنیم و عدماعتمادبهنفسِ آنها برمیگردد به تحویل نگرفتن آنها در متنِ خانواده.
مادرها و پدرهای عزیز و گرامی!
بچهها را مخصوصا نوجوانان دختر را زیادی تحویل بگیرید. اجازه دهید باور کنند تکستارهی آسمانِ قلبِ شما هستند.
یک نکتهی دیگری که در همان خبر خواندم این بود که در برخی مواقع برای پزشک زیبایی طی یک روز حدود ۲۰ تا ۳۰ جراحی ثبت شده که اصلا امکانپذیر نیست.
حالا خودتان ردپای مافیای پزشکی را دنبال کنید.
واقعا چرا هیچ فیلتری برای تعداد جراحی یک پزشک زیبایی در یک روز وجود ندارد؟!
🖋زهرا ابراهیمی
#جراحی_زیبایی
https://eitaa.com/Noorkariz
#دهه_فجر
#زنگ_انقلاب
🇮🇷 جشنواره دختران انقلاب
🔔 همراه با آئین نواختن زنگ انقلاب
💠 اجرای بازی های شاد و هیجان انگیز توسط گروه پرواز
🗓️ پنجشنبه ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۲
🕘 ساعت ۹:۰۰ صبح
🏟️ ورزشگاه شهدای قلعه سفید
📍 قلعه سفید، بلوار حضرت ولیعصر«عج»، خیابان ورزشگاه
حوزه ام الائمه
ناحیه مقاومت بسیج نجف آباد
دخترای گلــــــــ💐ـــی ک ثبتنام شدند فردا صبح ساعت ۷:۳٠در پایگاه سرویس دهی میشوید با خودتان خوراکی و اب بهمراه داشته باشید.
خوش بگذره
#پروانه_ای_در_دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۱۳🎬
خدای من دوتا داعشی یکی بالای سرپدرم ویکی هم بالای سرمادرم باخنجرهای تیزشان ایستاده بودند وچندتا هم اطرافشان اسلحه هایشان راروبه اسمان گرفته بودند ودوتا داعشی بالای سرما,سرمن ولیلا را بالا گرفته بودند تا صحنه راببینیم ویکی دیگر ازداعشیها با گوشی اش داشت لحظه ها راشکار,میکرد انگار ما جنایتکاران زمینیم واینان فرشتگان مامور نجات زمین باافتخارفیلم میگرفت ,هردو داعشی باهم خنجرها رابرگلوی پدرومادرم نهادند وبقیه با شلیک تیرهوایی تکبیر میگفتند وهمه باهم فریادالله اکبر...لااله الاالله سرداده بودند دنیا پیش چشمام داشت سیاه میشد...عماد نباید میدید..😱😱سریع با دستهای بسته ام عماد را طرف خودم کشاندم وبادست چشمانش راپوشاندم تا بچه بیچاره سربریدن پدر ومادرش رانبیند...اشک میریختم...ضجه میزدم...ناله میزدم 😭😭😭وان طرف پدر ومادرم دست وپا میزدند...قطره های خونشان برزمین واسمان میپاشید ,خرخر گلویشان ونفسهای اخرشان رابا دوچشمم دیدم وبا دوگوشم شنیدم وزار زدم,داعشیهای بالای سرمان اجازه نمیدادند که سرمان راپایین بیاندازیم ,انگار که حکم خداست که باید سربریدن عزیزانمان راببینیم...
غصه ی کشته شدن یابهتربگویم زجرکش شدن عزیزانم یک طرف وغصه ی اینکه این شیاطین بانام خدا سرمیبرند وبه اسم اسلام جنایت میکنند هم یک طرف,واقعا دراینجا من غریبم ,برادرم ,خواهرم پدرم مادرم,همسایه ها همه و همه غریبند ومظلوم, به خدا اینجا محمد ص هم غریب است به خدااینجا خدا هم غریب است....
خدایااااااااا......
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦
#پروانه_ای_در_دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
# قسمت ۱۴🎬
نمیدونستم حرکت بعدیشون چیه وقراره کدوم یکی ازمارا جلوی چشم بقیه قربانی کنند ,دلم میخواست اول کارمن راتمام کنند چون اصلا طاقت کشته شدن برادروخواهرم رانداشتم...جسدغرق درخون پدرومادرم هریک به یه طرف افتاده بود وداعشیها همه رفتند بیرون ,فقط همون دوتایی که باراول اومده بودن داخل, موندن,ابواسحاق جیبهای پدرم راخالی کرد وهردو هجوم بردند داخل تا اگرپول وطلاواشیای گرانبهایی موجود بود به غارت ببرند من ولیلا وعماد را بادستان بسته با جسد بیجان وبی سرپدرومادرم تنها گذاشتند,هرسه مان بس که ضجه زده بودیم ,گلویمان گرفته بود وسکوت بود وسکوت ,نگاه کردم به عماد دیدم خدای من خیره به چشمهای نیمه باز پدرم ,بود,دلم کباب شد برایش ,اخه تواین سن ,این غم ,این صحنه ها براش از صدبارمردن بدتربود,درسته ماایزدی بودیم اما همیشه مصیبتهایی راکه برسر امام حسین ع اورده بودند ازگوشه وکنار میشنیدیم وگاهی درسینه زنی وعزاداریهای شیعیان شرکت میکردیم,الان هم هیچ کس نمیدونست اما من شیعه بودم...داغ خودم رامقایسه کردم با خانوم زینب س ومتوسل شدم به ایشان وگفتم:اگر سربریدن عزیزانت را دیدی منم ,سربریدن عزیزانم رادیدم اگر به اسارت رفتی,الان ماهم درچنگال شیطان گرفتاریم.
خانوم به جان داداش بزرگوارتان سوگند یک صبری به من وخواهروبرادرم دهید که بتوانیم این زجر راتحمل نماییم...خانوم ,جان حسینت به دادمان برس...خانوم, جان حسینت نجاتمان بده...
همینجور که در دل واگویه میکردم ناگاه دوتا داعشی بیرون امدند ,گویا,سرچیزی بحثشان شده بود...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
#پروانه_ای_در_دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_ حسینی
#قسمت ۱۵ 🎬
خدای من این دوداعشی خبیث سر غنایم جنگی یا بهتر بگویم اموال غارتی دعوایشان شده بود, بالاخره بعداز بحث زیاد چون ابواسحاق پول لازم بود قسمت بیشترپول ودلارهایی که پدر بیچاره ام سالهای سال برای بدست اوردن انها تلاش کرده بود تا زن وفرزندانش دراینده زندگیشان تامین باشد به ابواسحاق رسید ووسایل خانه هم ابوعاص برای خودش مصادره کرد,برایشان اهمییت نداشت که دو جسد غرق درخون کنارشان است وسه جفت چشم نگران خیره به چشمان پدرومادری که دیگر نفس نمیکشیدند بود,عماد, این برادرک شیرین زبانم کلا مسخ شده بود هیچ کلامی از دهانش خارج نمیشد وفقط وفقط چشمانش دور وبر پدرومادرم میگشت...درهمین هنگام ابوعاص روبه ابواسحاق کردوگفت آن دوحوریه(اشاره به من ولیلا) هم مال تو به گمانم پول خوبی در ازای فروششان بگیری خخخخخخ😈
خدای من....درست شنیدم ...ما به اسیری ویا بهتر بگویم کنیزی میرفتیم...مگر قانون برده وبرده داری در اسلام منسوخ نشده؟؟چرا این بااصطلاح مسلمانان نوظهور هیچ اطلاعی از دینشان ندارند؟؟؟منی که یک هفته بیشتر نیست اسلام اورده ام بیشترازاینانی که برای هرکارشان تکبیر میگویند از دین سررشته دارم...اری اینان شیاطینی هستند که درظاهر سنگ اسلام رابه سینه میزنند ودرحقیقت دشمن اصلی دین واسلامند ,به خدا که طارق عین حقیقت رامیگفت ,اومعتقدبود این دواعش ساخته وپرداخته دشمنان اسلام هستند وبرای بدنام کردن اسلام وبیزارشدن مردم جهان از اسلام,علم شدند وچه خوب به وظیفه شان عمل میکنند....
آه برادرم طارق کجایی؟؟کجا رفتی که ندیدی عزیزانت را زنده زنده سربریدند وقهقه زدند,کجایی که ببینی ناموست ,اسیردست ابلیس شده ,آه چه مظلوم وغریبیم ما...چه غریب است دین خدا...چه غریب است اخرین فرستاده خدا...چه غریب است حجت خدا ,علی مرتضی ع وبچه هایش وشیعیانش....
به خدا...خدا هم غریب شده دراین مسلک....
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگے گاهے بہ سادگی
یڪ "لیوان چاے آتیشی"
و یڪ صبحانهے محلی
لذت بخش میشود
ڪافے ست باور ڪنی
میتوان "خوشبختی" را ساخت...
سلام صبح پنجشنبه تـون بخیر🌹
https://eitaa.com/Noorkariz