eitaa logo
آستان مقدس نورالشهدا پردیس فاز۳
636 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.2هزار ویدیو
23 فایل
کانال اطلاع رسانی نمازگزاران آستان مقدس نورالشهداء کانال اطلاع رسانی مراسمات : https://eitaa.com/r_z_m3
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدا عاشق بودن، متملّقین بین یدیه بودن، عشق بازی میکردند و به همین خاطر خدا هم امروز داره باهاشون عشق بازی میکنه... @Pelak_channel
می‌گفت شهیدا تیپ زدند، تیپ خدایی زدند، تیپ لباس التقوایی زدند، خوش تیپ شدند؛ خوشگل خوشگلا یوسف زهرا سلام الله علیها نگاهشون کرد... @Pelak_channel
📌 اینکه خداوند در قرآن فرموده است مال و فرزندان شما فتنه است به چه معناست؟ چند نفر معدود بودند که همسران یا مادرانشان در کربلا بودند. یکی جوانی است به نام «وهب». وقتی نوبتش شد و خواست به میدان برود زنش که تازه ‏عروس بود آمد به دامنش چسبید و گفت: تو که می‌روی مرا به چه کسی می‌‏سپاری؟ اینجاست که فیل به زانو درمی‌آید. مادرش گفت: پسرجان! مبادا حرف زنت را گوش کنی، تو امروز کار مهم‌تری داری. شک ندارد که همسر موضوع مهمی است، موضوع کوچکی نیست و وهب مسؤولیت بزرگی در مقابل همسر خود داشت، اما یک مسؤولیت و وظیفه بزرگتری در برابر سیدالشهداء داشت. همین همسر که عشق می‌‏ورزد، همان عشقش از آن نظر که جلوی حقیقتی را گرفته است به منزله یک نوع دشمنی است. فرزند هم همین‌طور است. قرآن از انسان یک موجودِ از همه چیز گذشته جز خدا می‌خواهد، این است که می‌فرماید: مال شما فتنه است، اولاد شما فتنه است، یعنی بازدارنده هستند. قرآن نمی‌گوید شما فرزند نداشته باشید یا فرزندانتان را دوست نداشته باشید، احساس مسؤولیت نداشته باشید و یا مال نداشته باشید و اصلًا مال خودتان را رها کنید؛ چنین چیزی نیست. ولی هیچ‌یک از اینها نباید در حدی باشد که وقتی پای حق و پای خدا و پای تکلیف بزرگتری در میان می‌آید بتواند پای‏بند انسان باشد. 📘 آشنایی با قرآن، جلد ۷ صفحه ۱۹۹ 💠ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز ✅ @Hekmat_motahar
استاد شهیــد مطهــری(ره): یک وقت می‌گوییم علــــی(ع) را "که" کُشت و یک وقت می‌گوییم "چه" کُشت؟ اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟!! البته عبد الرحمن ابن ملجم، و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت، باید بگوییم: جمود، خشک مغزی و خشکه مقدسی! همینهایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت می‌کردند، واقعاً خیلی تأثرآور است ؛ علی به جهالت و نادانی اینها ترحم می‌کرد، تا آخر هم حقوق اینها را از بیت المال می‌داد. ابن ابی الحدید می‌گوید، اگر می‌خواهید بفهمید که جمــود و جهــالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: ما می‌خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم.... (اسلام و نیازهای زمان، ج ۱، ص ۷۷) ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید عبدالمطلب اکبری تاریخ شهادت :1365/12/04 آمد کنارم نشست و گفت: «حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟» گفتم: «بفرمایید» عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: «اسمش عبدالمطلب اکبری بود. زمان جنگ توی محله‌ی ما مکانیکی می‌کرد و چون کر و لال بود خیلی‌ها مسخره‌اش می‌کردند. یک روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش "غلامرضا اکبری". عبدالمطلب کنار قبر پسر عمویش با انگشت یک چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: "شهید عبدالمطلب اکبری". ما تا این کار او رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردنش. عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره‌اش می‌کنیم و به او می‌خندیم بنده خدا هیچ نگفت. فقط نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌اش را پاک کرد. بعد سرش را انداخت پائین و آرام از کنارمان بلند شد و رفت.  فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگر ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش را آوردند. جالب اینجا بود که دقیقا همان‌جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش را کشیده بود و ما مسخره‌اش کرده بودیم. وصیت نامه‌اش خیلی سوزناک بود 👇💔 " بسم الله الرحمن الرحیم " یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدند. یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند. یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف می‌زدم. آقا خودش بهم گفت: تو شهید می‌شی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد.» راوی حجت‌الاسلام انجوی نژاد 🌸شادی روح پاکش صلوات 🌸
✍حاج‌قاسم‌میگفت: ازخدا‌یڪ‌چیز‌خواستم...!' خواستم‌ڪه‌خدایا‌اگر‌بخواهم‌بہ انقلاب‌اسلامۍخدمت‌ڪنم.. بایدخودم‌راوقف‌انقلاب‌ڪنم.. ازخداخواستم‌اینقدر‌ به‌من‌مشغله‌بدهد که‌حتۍفڪر‌گناه‌هم‌نڪنم.. جـان_فـدا ...🌷 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
✍زمانه عجیبی است! برخی مردمان، امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را... میدانی چرا؟ امام گذشته را هرگونه که بخواهند تفسیر میکنند! اما امام حاضر را باید فرمان برند! و کوفیان اینگونه عاشورا را رقم زدند... ...🌷 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شـهدا با معرفت اند نشان به آن نشان که اول آن‌ها دست رفاقت به سویت دراز کردند.. هی رها کردی و به موازاتش باز دستت را گرفتند.. 🌷 شـهدا با معرفت اند نشان به آن نشان که هر بار سمت گناهی فقط نیم‌نگاهی کردی، خودی نشان دادند.. 🌷شـهدا بامعرفت اند   نشان به آن نشان که خون دادند تا تو جاری شوی.. بی‌منت، بی‌ادعا.. بی‌چون و چرا.. 🌷شـهدا با معرفت اند پا که  در مقتلشان گذاشتی و قسمشان دادی به رفاقتشان، یقین داشته باش، حاضرند باز هم تا پای جان بروند، تا تو جان بگیری.. 🌷شـهدا رفیق بازند بـاور کـن 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داداش ابراهیم همیشه می‌گفت: به فکر مثل شهدا مُردن نباش! به فکر مثل شهدا زندگی کردن باش. 🌷
✨﷽✨ 🔴پیمودن ره صد ساله در یک شب! ✍مرحوم آیت الله العظمی شفتی در اصفهان یکی از مراجع بزرگ تقلید بود خیلی مقامش بالا بود.حتی مشهور است که او شبها دیوانه میشد از شدت عشق و خوف به ذات احدیت... حتّی ایشان در اصفهان مسجدی ساخته به نام مسجد سید که خیلی عالی است و روحانیت عجیبی دارد. خودشان در جواب اینکه از کجا به این درجه رسیده اند فرمودند که: دعای یک سگ مرا به اینجا رسانده.‌‌.. من در نجف طلبه بودم و چند روزی بود که از ایران برایم پول نیامده بود. کمی صبر کردم چون نخواستم به کسی بگویم. اما یک وقت احتیاج شدیدی برایم پیش آمد. از رفیقم مقداری پول قرض گرفتم و نان و مقداری آبگوشت کله تهیه کردم. هنگامی که به منزل برگشتم دیدم که سگی در جوی آب افتاده و توله هایش به او چسبیده اند و او شیر ندارد و خود سگ از شدت گرسنگی رو به مرگ است.با خودم گفتم من که تا حالا گرسنگی کشیده‌ام باز هم گرسنگی را تحمل می کنم.نان‌ها را در آبگوشت ترید کرده و آنها را جلوی سگ گذاشتم. سگ آن غذا را خورد و هم بلند شدم و ظرف را تمیز کردم وبعد از شستن به صاحبش برگرداندم. بعد از آن پروردگار برایم پولی فرستاد طولی نکشید که از شفت که یکی از شهرستانهای گیلان است شخصی آمد و گفت فلان حاجی مرده و یک سوم از مال خود را برای شما وصیت کرده...من متعجبانه حساب کردم دیدم همون موقعی که آن آبگوشت کله را به سگ دادم عصر همان روز برای من این وصیت شده. از همان وقت کم کم در اصفهان برای من آن قدرت و مرجعیت پیدا شد اگر من توانستم به اسلام خدمتی کنم مدیون این است که توانستم دل سگی را به دست بیاورم ... تعجب نکنید زیرا برای آن که شخصی مشمول رحمت خدا شود زمینه می‌خواهد و زمینه نیز مختلف است گاهی انسان می‌تواند راه صد ساله را در یک شب بپیماید... 📚گفتار نراقی ج 1 ص 340 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
🔴 خودت را کسی ندان! ✍آخوند ملا علی همدانی از علمای طراز اول همدان، روزی در مشهد، خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد، حاج شیخ حسنعلی در جواب می‌گوید: «مرنج و مرنجان». مرحوم آخوند ملاعلی همدانی می‌گوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری می‌کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمی‌کنیم، غیبت کسی را نمی‌کنیم و این را می‌شود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی می‌کند، غیبتمان را می‌کند، پولمان را می‌خورد، قهراً انسان رنجش پیدا می‌کند، مگر می‌شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟ فرمودند: بله، گفت: چطور؟ فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همین‌جا است. ما خودمان را کسی می‌دانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی می‌بالیم، لذا هیچ کس جرأت ندارد به ما تو بگوید. بر مال جمال خویشتن غره مشو کان را به شبی برند و آن را به تبی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
♻️ خاطره‌ای از آیت الله مصباح/ اگر یادمان رفت چه کنیم؟ ✍نوه آیت الله مصباح یزدی نقل می‌کنند:تقریباً چهل‌وپنج دقیقه‌ای به اذان مغرب و عشا مانده بود. رفته بودم منزل حاج‌آقا به ایشان سری بزنم. تنها بودند؛ حتی حاج‌خانم هم نبودند. حاج‌آقا داشتند پاهایشان را چرب می‌کردند. سال‌ها بود زانودرد و پادرد همپایشان شده بود. دکترها روغن‌هایی را تجویز کرده بودند و باید هر روز پایشان را چرب می‌کردند. احوال‌پرسی همیشگی و خوش‌و‌بشی کردیم. حاج‌آقا همچنان مشغول بودند که از من خواستند چیزی برایشان بیاورم. می‌خواستند بگویند متکا را بیاور که کلمه‌اش یادشان نیامد! چند ثانیه کشید. مقداری که گذشت متوجه شدم و متکا را برایشان آوردم. سرشان را انداخته بودند پایین. غرق فکر شدند. چند دقیقه‌ای سکوت شد. رو کردند به من و بغض‌آلود و با صدای لرزان گفتند: «آدم گاهی اوقات کلمه به این سادگی که شاید هزاران بار در طول زندگی با آن سروکار داشته، یادش می‌رود، اگر روزی به ما گفتند که خدایت کیست و یادمان رفت آن موقع چه خاکی بر سر کنیم؟ اگر گفتند که امامت کیست و یادمان رفت، اگر گفتند کتابت چیست و یادمان رفت! آنجا باید چه کنیم؟» آن بغض سنگین اشک شد و کم‌کم از چشمانشان سرازیر شد. این سؤال را تکرار کردند. گفتند: «چه کار کنیم؟» فکر می‌کردم این پرسش مقدمه توضیحی است، اما دیدم ادامه دارد. باز هم مرتب از من پرسیدند.«به نتیجه ای رسیدی؟ فکر کردی؟» همزمان خودشان هم حال معنوی دیگری پیدا کرده بودند که لحظه‌به‌لحظه تشدید می‌شد. نزدیک اذان شد. از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند: «خب! به نتیجه ای رسیدی چه کار کنیم؟» مات و مبهوت مانده بودم. رفتند سمت چوب‌لباسی‌. عطرهای دم‌دستی‌شان را آنجا می‌گذاشتند. صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک می‌ریختند. گفتند: «شما که جوابی به این سؤال ندادی! اگر پرسیدند اسم خدایت کیست اگر یادمان رفت چه کنیم. اما فکر می‌کنم این «علی علی» گفتن‌های ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتن‌ها ما را رها نمی‌کند. ما را ول نمی‌کنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جایش می‌آیند و جواب این «علی علی» گفتن‌ها را می‌دهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری می‌کنند.» بعد بلافاصله گفتند: «اگر در این دنیا ایمان‌مان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید می‌دانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است. مهم این است که ما ایمان‌مان را امانت دهیم. این علی علی گفتن‌ها آنجا کار خودش را می‌کند.» مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد. ادعا ندارم همیشه با ایشان بوده‌ام و حالاتشان را دیده‌ام، اما در سن‌وسال خودم و در موقعیت‌هایی که با حاج‌آقا ارتباط داشتم، کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم. با حال و پر اشک. بین هر آیه سوره حمدشان گریه می‌کردند. بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آن‌ها، آن‌ها شب اول قبر بر‌گردانند. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e