اوکۍ. باشہ!
https://eitaa.com/OKBashe/12790 بمولا که زنمی+++
*رو گرفتن با چادر گلمنگولی😂😔
https://eitaa.com/Romeo_akn/210
ذوق بسیاااارر:]]]
https://eitaa.com/Ah313110/1913
مشخصه که میشناسی منو😂🙂
هدایت شده از زرزریجات سابق 🫠
https://eitaa.com/OKBashe/12795
معمولی بودن واسه من دوست داشتنی نیست خب میدونی که
اوکۍ. باشہ!
https://eitaa.com/OKBashe/12795 معمولی بودن واسه من دوست داشتنی نیست خب میدونی که
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمم بشدت ترسیده
هروقت از خونه میرم بیرون چشمم به اون کوچهایه که دیدم مرده شروع کرد به تعقیب کردنم
این روزا خیلی خیلی بیشتر از قبل محتاج دعاهاتونم
اها راستی
بعد از گذشت حدود ۴-۵ سال، دوباره مقنعه بندی خریدم. به عنوان یه تغییر عالی بود:]
اوکۍ. باشہ!
اون کیه که داره برا خودش امتحان فیزیک طرح میکنه تا خودش جواب امتحانشو بده و ببره تحویل مدرسه بده؟ اف
نمردیمو برگه امتحانی رو هم درست کردیم😂😔
اوکۍ. باشہ!
نمردیمو برگه امتحانی رو هم درست کردیم😂😔
وای بارمهاشو بدجور کیلویی دادم=)😂
وای امروز سرویس کلاس پنجم-ششممو دیدم. اقای ق=)))
تا برگشت و دیدیم همو شناختیم
چون تو تاکسی مسافر بود نتونستیم باهم زیاد صحبت کنیم. هنوزم مهربون بود:))
بزارین یه خاطره بگم
این اقای ق، یه پیکان داشت. خیلیم درب و داغون بود😂. ماعم کوشولو بودیم (کلاس پنجم و ششم) هی تو ماشین میخندیدیمو میخوندیم: ماشین مشدی ممدلی نه بوق داره نه صندلی اینه
اونم میخندید
اخرای سال ششم بود ک گفت قراره بره اصفهان ماشین جدید از تاکسیرانی بگیره. ماعم همه ذوق کردیم^^
چهارشنبه ک شد همه ماژیک و خودکارو کلا هرچی داشتیم اوردیمو ریختیم سر این پیکان بیچاره😂
تا تونستیم روش نقاشی کشیدیمو شعر نوشتیمو خندیدیم. شنبه ک اومد دنبالمون ماشین جدید داشت=))))
به قدری هممون خوشحال بودیمو ذوق کردیم ک تو پوست خودمون نمیگنجیدیم😂^^
اره این بود یه خاطره قدیمی اما شیرین از ۵-۶ سال پیش
بزارین یکی از سوتیامو تعریف کنم براتون
توی مدرسه بودم بعد که با معاونم حرف زدم، میخواستم هم بهش بگم ممنون و هم میخواستم بگم مُچکر. یهو اینا باهم قاطی شد گفتم مَچَکِر😭😂
وای خودم وقتی اومدم بیرون از دفتر روده بر شدم از خنده. خیلی ضایع بود لامصب😭😂