اوکۍ. باشہ!
اون کیه که داره برا خودش امتحان فیزیک طرح میکنه تا خودش جواب امتحانشو بده و ببره تحویل مدرسه بده؟ اف
نمردیمو برگه امتحانی رو هم درست کردیم😂😔
اوکۍ. باشہ!
نمردیمو برگه امتحانی رو هم درست کردیم😂😔
وای بارمهاشو بدجور کیلویی دادم=)😂
وای امروز سرویس کلاس پنجم-ششممو دیدم. اقای ق=)))
تا برگشت و دیدیم همو شناختیم
چون تو تاکسی مسافر بود نتونستیم باهم زیاد صحبت کنیم. هنوزم مهربون بود:))
بزارین یه خاطره بگم
این اقای ق، یه پیکان داشت. خیلیم درب و داغون بود😂. ماعم کوشولو بودیم (کلاس پنجم و ششم) هی تو ماشین میخندیدیمو میخوندیم: ماشین مشدی ممدلی نه بوق داره نه صندلی اینه
اونم میخندید
اخرای سال ششم بود ک گفت قراره بره اصفهان ماشین جدید از تاکسیرانی بگیره. ماعم همه ذوق کردیم^^
چهارشنبه ک شد همه ماژیک و خودکارو کلا هرچی داشتیم اوردیمو ریختیم سر این پیکان بیچاره😂
تا تونستیم روش نقاشی کشیدیمو شعر نوشتیمو خندیدیم. شنبه ک اومد دنبالمون ماشین جدید داشت=))))
به قدری هممون خوشحال بودیمو ذوق کردیم ک تو پوست خودمون نمیگنجیدیم😂^^
اره این بود یه خاطره قدیمی اما شیرین از ۵-۶ سال پیش
بزارین یکی از سوتیامو تعریف کنم براتون
توی مدرسه بودم بعد که با معاونم حرف زدم، میخواستم هم بهش بگم ممنون و هم میخواستم بگم مُچکر. یهو اینا باهم قاطی شد گفتم مَچَکِر😭😂
وای خودم وقتی اومدم بیرون از دفتر روده بر شدم از خنده. خیلی ضایع بود لامصب😭😂