ولی مقتلخوانی عصری خیلی باحال بود:)
اما...
گلوم؛
نمیتونستم جیغ بزنم. نمیتونستم داد بزنم
یه چیزی تو گلوم نگه داشته بود که نمیتونستم هیچ کاری کنم. انقدری به گلوم فشار اومده بود ک درد گرفته بود. انگاری حیا باعث میشد که جلوی من گرفته بشه برای جیغ و داد.
چون اقایون جلومون بودن. انگاری حیا نمیخواست جلوی مردا جیغ بزنم. نمیدونم
یه جور معما شده برام