#لبخندجبهه😂
💢نمیدانم تقصیر حاج آقا بود
که نماز را خیلی سریع شروع میکرد
و بچهها مجبور بودند
با سر و صورتی خیس
درحالی که بغل دستی هایشان را
خیس میکردند، خود را به نماز برسانند
یا اشکال از بچه ها بود که
وضو را میگذاشتند دم آخر و
تند تند یا الله می گفتند و
به آقا اقتدا میکردند ....
و مکبّر مجبور بود پشت سر هم
یا الله بگوید و اِنَّ الله معَ الصّابرین…
بنده خدا حاج آقا ؛
هر ذکر و آیه ای بلد بود میخواند
تا کسی از جماعت محروم نماند.
مکبّر هم کوتاهی نکرده،
چشمهایش را دوخته بود به ته صف
تا اگر کسی اضافه شد به جای او
یا الله بگوید و رکوع را کش بدهد...
وقتی برای لحظاتی کسی نیومد
ظاهراً بنا به عادت شغلیاش بلند گفت:
یاالله نبود …؟؟؟
حاج آقا بریم ....!😜😜😆
نمیدانم چند نفر توی نماز
زدند زیر خنده 😁
ولی بیچاره حاج آقا را
دیدم که شانه هایش حسابی
افتاده بودند به تکان خوردن… 😂😁
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
💠بعد از شهادت آقا کمال بود، یکی از دوستانش از جبهه به دیدار ما آمد( ظاهراً شهید محمد باصری). می گفت شب قبل از عملیات کربلای 5 بود که در خیمه ای که داشتیم توسلی به حضرت صاحب الزمان(عج) گرفتیم. دیدم حال آقا کمال دگرگون شد و از خیمه بیرون رفت. بعد از مدتی برگشت. به من گفت مطلبی را به شما می گویم، تا زنده ام به کسی نگو، بعد از شهادت به خانواده ام برسان!
آقا کمال گفت بیرون که رفتم آقایی نورانی به من نزدیک شد و گفت: در عملیات پیش رو پیروز می شوید!
گفتم شما که هستید؟
گفتند همان که صدایش می زدید!
فهمیدم آقایم صاحب الزمان است. گفتم: آقا سرانجام من چه می شود؟
فرمودند: تو و برادرانت مهدی و جمال و سید محمد کدخدا شهید می شوید...
تا آمدم سوال دیگری بپرسم از نظرم غائب شده بودند...
#شهید کمال ظل انوار
#شهدای_فارس
#کربلای۵
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید کمال ذل انوار 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
. 👇کانال عمومی👇
(تقویم همسران)
(اولین و جامعترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی بر مبنای نجوم اسلامی و روایات)
✴️ پنجشنبه 👈17 بهمن / دلو 1402
👈 13 رجب 1445👈25 ژانویه 2024
@taghvimehamsaran
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌺🌹🍃🌿☘🍀🪴🎋💐🌷🌴
❤️میلاد مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابوطالب علیهما السلام. و روز پدر برا همه موحدین عالم مبارکباد...
🌸🌼🌻🌺🌹💐🌷🌾🍀🪴🎋
🎇 امور دینی و اسلامی .
⛔️صدقه اول صبح مطلوب است.
✅شرکت در مجالس سرور و شادی.
✅و همنشینی با صالحان و خوبان خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود .
👶و برای زایمان مناسب نیست.
💠به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و سایر ادعیه سری بزنید👇
@Herz_adiye_hamrah
🚘 مسافرت :خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
💑مباشرت امروز:
مباشرت هنگام زوال مستحب و فرزند حاصل از آن عاقل و سیاستمدار و آقا و بزرگوار خواهد شد. ان شاءالله.
🔭احکام نجوم .
🌗 امروز قمر تا ظهر در برج سرطان است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️بذر افشانی و کاشت.
✳️درختکاری.
✳️کندن چاه و کانال و حفاریها.
✳️خرید و فروش ملک و مستغلات.
✳️خرید اجناس و کالا.
✳️و استحمام خوب است.
📛ولی ازدواج خوب نیست.
🟣و نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست.
✳️ برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید.
💑حکم مباشرت امشب :
امشب (شبِ جمعه ) ،امید است فرزند پس از فضیلت نماز عشاء از ابدال و یاران امام زمان علیه السلام گردد. ان شاءالله.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، خوب نیست.
💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد سلامتی در پی دارد.
🙄 تعبیر خواب:
خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 14سوره مبارکه "ابراهیم علیه السلام " است.
و لنسکننکم الارض من بعد هم ذالک لمن خاف...
و مفهوم آن این است که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده باشد به او برسد و چیزی همانند آن.ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید .
@taghvimehamsaran
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
025 377 47 297
0912 353 2816
📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک نقل مطلب ممنوع و حرام است.
📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم نجومی
اسلامی را هر شب اینجا دریافت کنید 👇عضو شو👇
لینک کانال اصلی ما در تلگرام👇👇
@taghvimehamsaran
لینگ کانال در ایتا و سروش و تلگرام 👇
@taghvimehamsaran
ارتباط با ادمین...👇👇
@tl_09123532816
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
. 👇کانال عمومی👇
(تقویم همسران)
(اولین و جامعترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی بر مبنای نجوم اسلامی و روایات)
✴️ پنجشنبه 👈۵ بهمن / دلو 1402
👈 13 رجب 1445👈25 ژانویه 2024
@taghvimehamsaran
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌺🌹🍃🌿☘🍀🪴🎋💐🌷🌴
❤️میلاد مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابوطالب علیهما السلام. و روز پدر برا همه موحدین عالم مبارکباد...
🌸🌼🌻🌺🌹💐🌷🌾🍀🪴🎋
🎇 امور دینی و اسلامی .
⛔️صدقه اول صبح مطلوب است.
✅شرکت در مجالس سرور و شادی.
✅و همنشینی با صالحان و خوبان خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود .
👶و برای زایمان مناسب نیست.
💠به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و سایر ادعیه سری بزنید👇
@Herz_adiye_hamrah
🚘 مسافرت :خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
💑مباشرت امروز:
مباشرت هنگام زوال مستحب و فرزند حاصل از آن عاقل و سیاستمدار و آقا و بزرگوار خواهد شد. ان شاءالله.
🔭احکام نجوم .
🌗 امروز قمر تا ظهر در برج سرطان است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️بذر افشانی و کاشت.
✳️درختکاری.
✳️کندن چاه و کانال و حفاریها.
✳️خرید و فروش ملک و مستغلات.
✳️خرید اجناس و کالا.
✳️و استحمام خوب است.
📛ولی ازدواج خوب نیست.
🟣و نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست.
✳️ برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید.
💑حکم مباشرت امشب :
امشب (شبِ جمعه ) ،امید است فرزند پس از فضیلت نماز عشاء از ابدال و یاران امام زمان علیه السلام گردد. ان شاءالله.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، خوب نیست.
💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد سلامتی در پی دارد.
🙄 تعبیر خواب:
خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 14سوره مبارکه "ابراهیم علیه السلام " است.
و لنسکننکم الارض من بعد هم ذالک لمن خاف...
و مفهوم آن این است که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده باشد به او برسد و چیزی همانند آن.ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید .
@taghvimehamsaran
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
025 377 47 297
0912 353 2816
📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک نقل مطلب ممنوع و حرام است.
📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم نجومی
اسلامی را هر شب اینجا دریافت کنید 👇عضو شو👇
لینک کانال اصلی ما در تلگرام👇👇
@taghvimehamsaran
لینگ کانال در ایتا و سروش و تلگرام 👇
@taghvimehamsaran
ارتباط با ادمین...👇👇
@tl_09123532816
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
❤️#سلام_امام_زمانم❤️
💛#سلام_پدرمهربانم💛
💚#سلام_مهدی_جان💚
🌸 السَّلامُ عَلَیْكَ یا خَلیفَةَ اللَّهِ
وَ ناصِرَ حَقِّهِ...🌸
✨سلام بر تو اي خليفه خدا
و ياور حقّش✨✨✨
📗فرازی از زیارت آل یاسین
☀️سلام بر تو ای نماینده پروردگار بر روی زمین که آینه وجودت نمایانگر اوست.
☀️سلام بر تو ای مولایی که حق خدا به دست تو احیا خواهد شد و همه خلایق را زیر پرچم توحید جمع خواهی کرد...
📤#بانشرمطالب_در_فراگیری
#معارف_مهدوی_سهیم_باشیم
❣اگر ۱ نفر را به او وصل کردی
❣برای سپاهش تو سردار یاری
#فلسطین_کلیدواژه_ظهور
#ظهور_بسیار_نزدیک_است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌷🍃🕊
روز مرد نداشتند
لیکن روزها را مردانه ساختند
تنها جورابشان سوراخ نبودکه پیکری سوراخ شده ازگلوله وترکش داشتند!
🌷پاس میداریم...
#یاد_مردان_مردِ_سرزمینمان_را💐
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت51
صبح سری هم به خانه شهید صابری زدیم. در راه برگشت بودیم که تلفنت زنگ زد. زدی روی پخش.
_امشب کجایی سید؟
_خونه مون.
_ما داریم میایم اونجا.
_قدمتون سرچشم. شام منتظریم.
گفتم:((توی خونه که چیزی نداریم!))
_سر راه نگه میدارم میخرم!
وقتی رسیدیم جلوی در، خریدت را کرده بودی و مهمان ها هم رسیده بودند. آهسته گفتی:((شما برنج بذار، من کباب میخرم.))
شب به پذیرایی گذشت. انگار نه انگار از سفر آمده ای و خسته ای.
همیشه از حضور مهمان شاد میشدی. مهمان ها که رفتند، بهانه گیری فاطمه شروع شد:((چرا ما سفره هفت سین نداریم؟))
سفره ای پهن کردم. چند تخم مرغ آوردم، با هم نشستیم به رنگ کردن. من و فاطمه سبز و سرخ رنگ کردیم و تو سیاه و با رنگ زرد رویش نوشتی:یازهرا(س)
تعطیلات نوروز تمام شد و گل های بنفشه حاشیه باغچه ها میگفتند بهار آمده است. شب سیزدهم گفتی:((حاج حسین بادپا قراره فردا بیاد و از اینجا برنامه سفرش رو بچینه.))
دوستانت هم مثل خودت بودند. یک جا ماندن را بلد نبودند. ساعت چهار صبح بود که از کنارم بلند شدی گفتی:((دارم میرم فرودگاه، کاری نداری؟)) با پلک بسته گفتم:((وقتی اومدی نونم بگیر!))
ولی باید بلند میشدم و نمازم را میخواندم و اسباب صبحانه را آماده میکردم. تمام شب تا صبح را دلشوره داشتم. آقای بادپا که می آید برود سوریه، نکند تورا هم ببرد. نکند خودت هوایی شوی و راه بیفتی.
شمابه هم که میرسیدیدانگار روح هایتان به هم گره میخوردومیشدید مثل این پروانه هایی که دور چراغ میگردند.
چنان مجذوب هم و آن شعله ای که ما نمیدیدیم وشما می دیدید می شدید که آدم غصه اش میگرفت ازاین همه پرت افتادگی وبی خیال شدن درباره بقیه چیزها.
بلند شدم. نماز راخواندم،صبحانه راآماده کردم: پنیر و گردو و کره و مربا. سفره را انداختم. نگاهم به عقربه های ساعت بود. میترسیدم به جای آوردن حاج حسین بااو بروی سوریه، ولی دوساعت بعد آمدی.با حاج حسین بادپا و کسی که میگفتی اسمش سید علی است و اهل افغانستان آمدید و صبحانه خوردید و سر سفره ماجرایی را که برای سید علی اتفاق افتاده بود تعریف کردی:(سیدعلی توی افغانستان به قاچاقچیا پول میده تا بیارنش ایران. درحال آمدن، توی مسجد با دست باز نماز میخونه و همین باعث میشه کتک بیشتری بخوره، بعد فرار میکنه و خودش رو به ایران میرسونه.)
سوریه که بودید، با تو آشنا شده بود.حالا هم بی پول شده و میخواستی هرطور شده کمکش کنی.
بعد صبحانه نگاه حاج حسین رفت سراغ عکسی که روی دیوار بود،بلندشد و رفت طرفش:((ابو حامده؟))
برایم گفته بودی لحظه شهادت ابو حامد، حاج حسین کنارش بوده وتکه تکه شدنش را دیده، اما قسمت بوده خود حاج حسین سالم بماند.
حاج حسین با گوشه چفیه اشک هایش را پاک کرد.
بلند شدم رفتم آشپزخانه. دستم را گرفتم به میز که آمدی آنجا و آهسته گفتی:((باید با حاج حسین برم قم خدمت پدر شهید صابری. بعدش هم برمیگردیم و میرسونمش فرودگاه.))
_منم میام!
_جا ندارم عزیز، سید علی هم میاد، تو میخوای تا قم کنار نامحرم بشینی؟ هر دو معذب میشین!
ساعتی بعد رفته بودید، درحالی که در گوشم دو صدا طنین می انداخت: یکی صدای حاج حسین که در وقت خداحافظی میگفت:((ناراحت نباشین، سید ابراهیم میمونه تا محمدعلی به دنیا بیاد.)) یکی صدای تو که آهسته گفته بودی:((نگاه کن حاج حسین چقدر با خودش وسیله برداشته، فقط یه زیر شلواری!))
حاج حسین بادپا سبک رفته بود و تو هم همراهش. و دلم چه میلرزید!
وسط هال نشسته و زل زده بودی به عکس ابوحامد.
_کجایی آقا مصطفی؟
_دیدی حاج حسین چطور به عکس ابوحامد نگاه میکرد؟
_خُب مقصود؟
_دیدی چه سبک رفت؟
_خب؟
_اون بار باید میموند، اما از کجا معلوم این بار...!
_نفوس بد نزن مرد! بلند شو بریم تا خیابونا شلوغ نشده، برای روز مادر خریدامون رو بکنیم!
همان طور خیره به عکس سر تکان دادی:((باشه. اما باید برم و بیام!))
_کجا؟ کی؟
نگاهت را از عکس کندی، بلند شدی و لباس پوشیدی.
_ناهار آبگوشت گذاشتم ها، زودبرگرد!
_باشه!
ظهر شد نیامدی، همیشه دوست داشتی آب و گوشت آبگوشت جدا باشد. گوشت را کوبیدم و آماده گذاشتم. نان سنگک، سبزی خوردن، پیاز ترشی و پارچ لبالب دوغ.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد ...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت52
در زدند و خاله و برادرم آمدند. سفره را انداختم و این دست و آن دست کردم که برسی . ساعت دو شد نانها بیات و سبزی خوردن کمی پلاسیده. زنگ زدم :"کجایی
آقا مصطفی ؟مهمان هم رسید،ولی هنوز ناهار نخوردیم!"
-شمابخورین من میام!
-تا تو نیای من لب نمیزنم!
-لج نکن خانم! بخور.
غذای خاله وبرادران را دادم. اما خودم لب نزدم.عصر شد و نیامدی. زنگ زدی.
-کجایی تو اصلا؟
-کارم طول کشید.شاید کمی دیرتر بیام.
ساعت پنچ وبیست دقیقه باگوشی دوستت پیام دادی:"مراببخش عزیزم ،توی پروازم وتا چند روز آینده هم نمی تونم باهات تماس داشته باشم."
از جایی که نشسته بودم بلند شدم مثل دیوانه ها دور خودم می چرخیدم:
"وای حالا چی کار کنم؟ اگه دردم بگیره؟ اگه بچه بدنیا بیاد؟ پس حاج حسین چی
میگفت؟ مگه نگفت مصطفی می مونه تابچه تون بدنیا بیاد؟ اگه تو بیمارستان نباشی من دیونه میشم به خدا آقامصطفی!"
چهار طرف سفره را گرفتم انداختم داخل ظرف شویی،ظرف های غذارا هم روی آن. نشستم روی مبل یک دل سیر گریه کردم. خاله وبرادرم مانده بودندچه کنند،اما آنها هیچ کاری نمی توانستند بکنند. درست مثل تو که نبودی!از فردای آن روز کار من شده بود زنگ زدن به تو:"اقامصطفی تورو به خدا برای زایمانم خودتو برسون!"
-به فرمانده م گفتم ،بر میگردم سمیه.
برمی گردم!
-نیست که برای غربالگریا و دکتر رفتنام بودی؟
-نگو سمیه. ناراحت می شم!
-دل منو شکستی آقامصطفی!
-ببخش سمیه ،اما لازمه که اینجا باشم!
-اره دیگه من ته خطم!
-تلخی نکن خانمم!
روزها از پی هم می گذشتند، و از توخبری نبود. یک روز که زنگ زدی، دوتن از دوستانم خانه مان بودند. صدای خنده شان را که شنیدی،گفتی:"به توحسودیم میشه سمیه. به اینکه دوستای خیلی خوبی داری!"
-تو هم که دوستای خیلی خوبی داری!
-خداروشکر . من خوش حالم که دوستانت در کنارت هستند!
-ولی من دوست داشتم الان کنارتو بودم!
-بابا تو از صدای رعد وبرق می ترسی،چطور می خواستی اینجا باشی صدای انفجارارو تاب بیاری؟
-وقتی تو باشی ترس معنا نداره!
خندیدی،از همان خنده های بلند کودکانه:"جدا!حسابی خوشم اومد،اما گوش کن، ممکنه دو سه روزی گوشیم خاموش باشه یا آنتن نده، چون جایی که هستم نمی تونم صحبت کنم . نگران نشی!"
-باشه!
گفتم باشه،ولی با رفتن دوستانم ترس و نگرانی سراغم آمد. نکنه عملیات باشه!
فردای آنروز رفتم خانه مامانم. همیشه در تنهایی به خانه او پناه می بردم. ساعت شش عصر بود که خانم بادپا زنگ زد:"از آقا مصطفی خبر دارید؟"
- چند روزی که رفته. دیروز گفت چند روز آینده نمی تونه تماس داشته باشه.
-با حاج حسین که صحبت کردم اوهم همین رو گفت،ولی دل من بد جوری شور میزنه!
کلام خانم بادپا مثل نفت که بهروی آتش باعث شد شعله بکشم. بعداز خدا حافظی او در تلگرام برای چند نفر پیغام گذاشتم:"از سید ابراهیم خبر دارین؟"متن نوشته هایی که آمد. خواندم:
-خوبه.
-بی خبر نیستیم.
-متاسفانه خبر ندارم.!
فقط یک نفر نوشته بود"الآن بهتره"
الآن ؟لابد اتفاقی افتاده بود.ساعت ها طول کشید تا صدایت رابشنوم.
-کجایی آقا مصطفی؟من که نصفه عمر شدم
-خوبم فقط کمی.....!
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد....
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🎰ترکیبات عنصری و عملکرد سبزی تره
🕋 پیامبر اکرم (ص):
💡«تره بخورید، زیرا تره نسبت به بقیه سبزیجات، مانند نان نسبت به بقیه غذاهاست. در آن برکت است.
تره، سبزی من و سبزی پیامبران قبل از من است. من آن را دوست دارم».
📚(بحارالانوار، ج63، ص203)
🌱تره (Allium iranicum) به دلیل فعالیت آنتی اکسیدانی بالا و توانایی در تجمع مقادیر قابل توجهی پتاسیم و آهن شناخته شده است.
💚محبوبیت تره فرنگی نه تنها با ارزش غذایی بالای آن، بلکه با طیف گسترده ای از فعالیت های بیولوژیکی آن، و بخصوص محتوای آنتی اکسیدان بالا، مرتبط است.
📌 تره:
☑️فعالیت های ضد میکروبی،
☑️محافظت کننده از قلب،
☑️کاهش کلستروم،
☑️کاهش قند خون
☑️و ضد سرطان را نشان می دهد.
⏮مصرف تره برای بهبود:
⚠️عملکرد کبد و دستگاه گوارش،
⚠️تسریع فرآیندهای متابولیک،
⚠️مفید در درمان روماتیسم،
⚠️کاهش فشار خون،
⚠️محافظت در برابر کم خونی،
⚠️تقویت فعالیت مغز،
⚠️مهار تجمع پلاکت ها
⚠️و جلوگیری از نقص لوله عصبی شناخته شده است.
✅ علاوه بر این، گزارش شده است که خطر ابتلا به سرطان پروستات، روده بزرگ، معده و سینه را نیز کاهش می دهد.
🧬 اثرات ضد میکروبی تره بر علیه باکتری های گرم مثبت ( باسیلوس سوبتیلیس ، استرپتوکوک پنومونیا ، استافیلوکوکوس اورئوس )
و باکتری های گرم منفی ( اشریشیا کلی ، پروتئوس ولگاریس ، سودوموناسائروژینوزا ) ثبت شده است.
🦠و فعالیت ضد قارچی نیز گزارش شده است.
🧫مهم ترین ترکیبات فعال بیولوژیکی موجود در تره فرنگی، پلی فنول ها، گلوکوزینولات ها، سولفوکسیدها و پلی ساکاریدهای پکتیک هستند که هر کدام فعالیت تحریک کننده سیستم ایمنی را نشان می دهند.
. 👇👇👇کانال عمومی 👇👇👇
(تقویم همسران)
اولین و جامعترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی.
✴️ جمعه 👈6 بهمن / دلو 1402
👈14رجب 1445 👈26 ژانویه 2024
🏛مناسبت های اسلامی و دینی.
🔵 امور دینی و اسلامی.
❇️امروز روز مبارک و خوبی برای همه امور است خصوصا امور زیر شایسته است:
✅مسافرت.
✅تجارت و داد و ستد.
✅شراکت و امور شراکتی.
✅خرید کردن.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅و دیدار علما و بزرگان خوب است.
👶 مناسب زایمان و نوزاد دارای کمالات و طالب علم گردد.
💠به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و سایر ادعیه سری بزنید...👇
@Herz_adiye_hamrah
🚖سفر: مسافرت خوب است.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت بعد از وقت فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند چنین ساعتی عالمی مشهور گردد. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓امروز قمر در برج اسد و برای امور زیر مناسب است:
✳️خواستگاری عقد و ازدواج.
✳️شروع امور دائمی.
✳️ورود به خانه نو.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️جهیزیه بردن.
✳️جراحی و آغاز درمان.
✳️انتخاب شغل و کسب و پیشه.
✳️عهدنامه بستن و تعهد گرفتن از رقیب.
✳️خرید خانه.
✳️و درخواست از مسولین نیک است.
🔵نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز خوب است.
@taghvimehamsaran
💑مباشرت امشب و فردا: شب شنبه و روز شنبه.
ممکن است فرزند و مادرش دچار جذام یا دیوانه شوند.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)،باعث شادی می شود.
@taghvimehamsaran
💉حجامت.
خون دادن فصد و زالو انداختن...
#خون_دادن یا حجامت ، سلامتی در پی دارد.
@taghvimehamsaran
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
@taghvimehamsaran
😴 تعبیر خواب...
خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر" است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود و چیزی همانند آن قیاس گردد...
کتاب تقویم همسران صفحه 115
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب.
تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
02537747297
09123532816
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما همراه با لینک ارسال کنید.
📛📛📛📛📛📛📛📛
ارسال مطلب با حذف لینک ممنوع و حرام است.
📛📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇
لینک کانال در ایتا و سروش و تلگرام👇
@taghvimehamsaran
ارتباط با ادمین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی....👇
@tl_09123532816
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
جزء اطلاعات و عملیات بودن
یعنی بی نام و نشان شدن
یعنی ساعتها بعد از شهادت هم
هنوز اسم دقیقت را کسی نمیداند!
صادق ، یوسف ، حجت الله…
#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#سردار_شهید_صادق_امیدزاده
فرمانده اطلاعات عملیات سپاه قدس
در سوریه؛ طی یک ترور هدفمند توسط
رژیم صهیونیستی به درجه شهادت رسید.
"هنیئا لک یا شهید "
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید صادق امید زاده 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌷🕊🍃
#سلام_امام_زمانم💚
خوشا صبحی که خیرش را تو باشی
ردیفِ نابِ شعرش را تو باشی...
خوشا روزی که تا وقتِ غروبش
دعایِ خوب و ذکرش را تو باشی...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَ
#صبحتون_مهدوی🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
با نگاه شما
همه ی خوبیها
در ما طلوع میکنند ...
#یادشهدابه دلخواه صلوات
روز وعاقبتتون شهدایی 🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت53
-کمی چی؟
-ازپهلو زخمی شدم!
صدایت تلخ بود مایوس وغمگین.
- مجروحیتت عیب نداره،همین که بتونی حرف بزنی خوبه!
-سمیه حاج حسین جا موند!
-کجا؟ چی می گی؟
-برو تو اینترنت جست جو کن ببین خبری ازش هست؟
-یعنی چی؟تو نمی دونی؟
-من مجروح شدم، آمد نجاتم بده که خودش مجروح شد. خواستم نجاتش بدم ،دستش رو گرفته بودم در حالی که نفربر حرکت
میکرد، دستش رو از دستم در آورد. آخ سمیه!
رفتم شبکه های خبری رو گشتم. حاج حسین شهید شده بود .
شب، سیاه بود و طولانی، حاج حسین بادوپا سبک رفت و سبک پر کشید.
به مامان زنگ زدم. آمد گفتم که تماس گرفته ای. صبح هم مادرت آمد، از مجروحیت خبر داشت:"مصطفی را امروز میارن تهران."
بلند بلند خندیدم. دست هایم را به هم زدم وخندیدم:خدایا پس مصطفی بر
می گرده، چقدر خوبه! دیگه می شینه سر جاش نمی ره!"
قیافه مادرت در هم رفت. مامانم مرا کشید داخل آشپزخانه: "خجالت بکش دختر،دل این بنده خدا می شکنه!"
همان موقع گوشی ام زنگ خورد، یکی از دوستانم بود:"سمیه از شوهرت خبرداری ؟"
- بله مجروح شده،ولی خوش حالم!
مامان عصبانی شد:"دختر چه بی رحمی!"
- بی رحم یا بارحم فرق نمی کنه، فقط
می خوام توخونه باشه. کنار من وبچه هام!
تازه یاد فاطمه افتادم که بادهان باز نگاهم
می کرد. مادرت چادرش را سرکرد ورفت. کمی بعد هم مامانم. چند ساعت بعد زنگ زدی :"توی پروازم،اما جون من نیا! از همون جا مستقیم منو می برند بیمارستان، تابرسم شب میشه:"
- دیوانه میشم اگه نیام!
زنگ زدم به پدرت. می دانستم آمدنت را
می داند ومجروحیتت را:"بابا شب میای من رو ببری بیمارستان؟"
-چراکه نه بابا!
ساعتی بعد زنگ در به صدا درآمد. پدرت بودکه از پشت آیفون گفت:"آقاجون آمدیم دنبالت بریم بیمارستان."
فاطمه را آماده کردم وآمدم پایین. پدر و مادرت داخل ماشین منتظر من نشسته بودند. دو و نیم شب رسیدیم بیمارستان. از جلوی دربیمارستان به گوشی ات زنگ زدم:"کجایی آقا مصطفی؟ کدوم بخش؟کدوم طبقه؟"
- نگفتم نیا؟!
- باید ببینمت!
-صبر کن !
انگار یادم رفته بود که پدرو مادرت هم با من هستند وآنها هم آرزوی دیدارت را دارند ، چقدر خودخواه شده بودم! اما در آن لحظه تشنه بودم، تشنه ی دیدار، چند دقیقه بعد یکی از بچه های حراست آمد و ما را برد طبقه پنجم.
-همین جا منتظر باشید، میاریمش بیرون.
بین دوبخش ،داخل سالن انتظار بودیم.مردی داشت زمین را ،تی میکشید بوی وایتکس وبوی دیگری که مثل نم وکهنگی بود، در سرم پیچیده بود.
بالباس شیری رنگ بیمارستان آوردنت، بی حال وپژمرده وتکیده. وقتی روی نیمکت نقره ای نشستی،نگاهت کردم زدم زیر خنده، روبرویت ایستادم واحساس گرما کردم،
حتی از آن بدن سرد. نگاهی به پدر ومادرت کردی. پدرت،فاطمه راکه روی شانه ام خواب بود گرفت. دستم راگرفتی و مرا بردی آن طرف راهرو و روی صندلی نشاندی وخودت هم کنارم نشستی؛"نگران نباش سمیه، حالم خوبه!"
در نگاهم چه دیدی این را گفتی؟
می بینم که خوبی!
توزنده بودی وهمین برام بس بود. ساعتی حرف زدیم و بعد پدر و مادرت وفاطمه به ما پیوستند، البته باز ما دوتا با هم حرف
می زدیم، با نگاه وبا حس. ساعت شش صبح بود که از بیمارستان بیرون آمدم. و به خانه مادرم رفتم. در رختخواب که افتادم از هوش رفتم. شاید چون مطمئن بودم که زیر همان آسمان هستی که من هم.
چشمم رو که باز کردم ،:"گفتم مامان من میرم
بیمارستان."
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت54
مامان که در حال پهن کردن سفره صبحانه بودگفت:"علیک سلام بذار از جا بلند بشی!"
کارهایم را کردم وخواستم راه بیوفتم پدرم صدایم کرد:"صبر کن من ومادرتم بیایم."
کمی مکث کردم:"بسیار خب .پس برم خانه آب پرتغال وآب لیموبگیرم وبیام." بدو بدو
آمدم خانه. آب پرتغال وآب لیمو گرفتم وریختم داخل بطری نوشابه. پسته وموز هم
درخانه داشتیم، برداشتم وبرگشتم خانه
مادرم، بیمارستان که آمدیم مادرت وپدرت
ودوستانت هم بودند.
و رنگت همچنان پریده بود. ودماغت تیغ کشیده. پرستار که امد زخمت را پانسمان کند،همه از اتاق رفتند بیرون به من گفت:" حاج خانم مراقب باشی ها!"
-چطور مگه؟
-دفعه پیش پاش تیر خورده ،وحالا رسیده به
کمرش ،لابد دفعه بعد نوبت قلبشه!
گر گرفتم.انگار از نگاهم فهمیدی چه شوخی
بی مزه ای کرده! خندیدی:"باز جوش آوردی؟
نگاه کن لپا وسر دماغت گل گلی شده!"
-برای چی تا منو می بینن ازاین حرفا می زنن؟
-بابا شوخی کرد، شوخی هم حالیت نمی شه ؟
دوستانت آمدن داخل اتاق یکی از آن ها آهسته
کنار گوش توگفت: "به خانمت بگو امشب من پیشت می مونم."
تا رو بر گرداند:"گفتم خیر،امشب من خودم میمونم!"
گفتی:"آقای حاج نصیری محبت داره.
میخواد بمونه تا کمی خاطراتمون را دوره کنیم."
-گفتم خودم هستم!
آقای حاج نصیری کفش هایش را درآورد
و دمپایی پوشید:" حاج خانم برام زحمتی نیست. می مونم."
به تندی نگاهت کردم. آهسته گفتی: "اذیت نکن
سمیه،چرا لج بازی می کنی؟
-وقت دکتر دارم ،می رم برمی گردم.
-کجاست دکترت؟
-آیت الله کاشانی،با آژانس می رم ومیام.
-برای آخرین بار می گم، از همون جا برو خونه!
"نه"رو طوری گفتم، که رو کردی به حاج آقا گفتی:"من که حریف خانمم نمی شم!"
وقتی از مطب پیشت برگشتم،همه دوستانت رفته بودند،حتی آقای حاج نصیری. اتاق دو
تخته بود. در اتاق را بستم لب تخت دوم
نشستم تا سیر ببینمت. تودیگر مصطفایی نبودی که بادوستانت می گفتی ومی خندیدی.
ازدرد به خود می پیچیدی وناله می کردی.
انگار هذیان بگویی، از دوستانت میگفتی،
ازشهید بادپا، کج باف ودیگران، به باد پا که
می رسیدی دگرگون می شدی،: "یه تیر به پهلویم خورده بود سمیه، افتاده بودیم توی
محاصره. حاج حسین هنوز سر پا بود و
درخواست پی ام پی داد. مرتب داد می زد
اگه به داداش نرسیم از دست میره.
پی ام پی که آمد کمکم کردکه سوار بشم.
هنوزکاملاجاگیرنشده بودم که تیر خورد. یه مرتبه دولا
شد،ودستش راگرفتم بکشمش بالا پی ام پی
حرکت کرد. درحال افتادن به بیرون بودم که
حاج حسین پنچه دستم باز کرد اینطور شد که
ازهم جدا افتادیم .اوماند و من رو بردند.
آخ سمیه حاج حسین جا موند
حاج حسین پنچه دستم وباز کرد اینطور شد .
که از هم جدا افتادیم. اوماند ومن وبردند.
آخ سمیه حاج حسین جاموند!شاید هم من جا موندم!"نمی دانستم چطور زخم های روحت رانوازش کنم .چطور؟
سه شب تمام در بیمارستان بودم .روز می آمدم خانه به فاطمه که پیش مامانم بود سر
می زدم،ا ستراحتی می کردم و بر می گشتم.
روز سوم اصرار کردی:"برو بلوک زایمان ببین نظرشون چیه؟ این بچه کی می خواد بدنیا
بیاد؟ "رفتم بلوک زایمان.دکتر ازشرایط روحی
ام باخبر شد:"ممکنه برای زایمانت به مشکل بر بخوری!"
برگشتم پیشت . خانم بادپا زنگ زد: "باپسرم آمدم تهران،میخوام بیام عیادت ،همین حالا!"
وقتی قرار شد بیایند، گفتی:" تا نیومدن بزار من نمازم رو بخونم!"
هنوز سر نماز بودی که آمدند وآن ها هم ایستادن به نماز،بعد نماز ، دوساعت تو از شهید بادپا گفتی وخانمش اشک ریخت. در آخرین لحظه وقتی خانم بادپا پرسید:"
چراحاج حسین رو برنگردوندین؟"
رنگت پرید وجواب ندادی. خانم بادپا روبه من
کرد وگفت:" سمیه خانم شماچرا اینجایی؟
-چون ساعت۹ قرار هست برم بلوک زایمان!
-کسی پیشت هست؟
- مامانم اینا قراره بیان!
- می خوای بمونم؟
- نه اصلا . بفرمایید شما!
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی)
@taghvimehamsaran
✴️ شنبه 👈7 بهمن/ دلو 1402
👈15رجب 1445👈 27 ژانویه 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🏴 وفات پیام آور کربلا حضرت زینب کبری سلام الله علیها " 62 هجری ". (وی نزدیک یک سال و نیم پس از واقعه کربلا از شدت) مصیبت داغ برادر دق کرد و به برادر شهیدش پیوست.
🕋 تغییر قبله مسلمین از بیت المقدس به کعبه معظمه " 2 هجری ".
⏹خروج پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اصحاب آنجناب از شعب ابی طالب و پایان محاصره و تحریم رسول خدا " صلی الله علیه و اله "
🏴 شهادت امام صادق علیه السلام به روایتی " 148 هجری ".
🔘 استحباب زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و مشاهده مشرفه و خواندن دعا و اعمال ام داوود.
❤️از همه عزیزانی که در حال اعتکاف در مساجد هستند التماس دعای مبرم داریم...
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅داد و ستد و تجارت.
✅خواستگاری عقد و ازدواج.
✅مسافرت.
✅صید و شکار و دام گذاری.
✅دیدار علما و روسا و درخواست از آنها.
✅و آغاز نویسندگی و نگارش خوب است.
✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید.
💠 به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و ادعیه همراه بپیوندید مناسبترین قیمت و مطمئن.👇
@Herz_adiye_hamrah
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶 مناسب زایمان نیست.
💑مباشرت امشب:
دلیل خاصی وارد نشده است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خواستگاری عقد و ازدواج.
✳️شروع امور دائمی و همیشگی.
✳️ورود به خانه نو.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️جهیزیه بردن.
✳️جراحی و آغاز درمان.
✳️انتخاب شغل و پیشه.
✳️عهدنامه گرفتن از رقیب.
✳️خرید خانه.
✳️و درخواست از مسولین نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
@taghvimehamsaran
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث سرور و شادی می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، سلامت آفرین است.
😴 تعبیر خواب.
خوابی که (شب یکشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 16سوره مبارکه " نحل" است.
و علامات و بالنجم هم یهتدون...
و مفهوم آن این است که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
@taghvimehamsaran
📚 منبع مطالب:
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
انتشارات حسنین قم تلفن.
09032516300
02537747297
09123532816
📛📛📛📛📛📛📛📛
ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است.
📛📛📛📛📛📛📛📛
@taghvimehamsaran
تماس با ادمین ایتا👇کانال تقویم همسران در ایتا و سروش و تلگرام.
👇ادمین...👇
@tl_09123532816
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️
🌹 چند روزی بود که عراقی ها یک لودر را در نخلستان های ایستگاه 7 آبادان رها کرده بودند و سراغش نمی آمدند، آن شب قرار شد با چند نفر از بچه های جهاد به سرپرستی خلیل، لودر را با یک بولدوزر بکسل کنیم و به عقب بکشیم. خلیل 18 سال بیشتر نداشت و من هنوز قبولش نداشتم که بتواند فرماندهی کند. اما خلیل همه جوانب را در نظر گرفته بود، بولدوزر را هماهنگ کرده بود، وسایل را هم آماده کرده بود. بولدوزر را تا صد متری لودر بردیم. در تاریکی شب، در پناه نیزار ها و زیر نور ماه با احتیاط تا چند متری لودر رفتیم. خلیل سیم بکسل را دست گرفته بود که به انتهای لودر گیر دهد که ناگهان سر و کله یک عراقی مسلح از پشت لودر پیدا شد و بعد هم یکی دیگر و در چند دقیقه 12 عراقی مسلح دور لودر حلقه زدند. خشکم زده بود. ما هیچ کدام اسلحه نداشتیم. نگاهم به خلیل رفت. ناگهان تمام قامت ایستاد، در حالی که انتهای سیم بکس در دستش بود، ژست کسی را گرفت که تیربار در دست دارد و محکم گفت: قف!
بعد هم چند کلمه بلند عربی گفت. عراقی ها که جا خورده بودند بالافاصله اسلحه هایشان را روی زمین انداختند و دست بالا بردند.
- اسلحه ها را بردارید!
آن شب با شجاعت و فرماندهی خلیل، غیر از یک لودر، 12 عراقی را هم اسیر کردیم و عقب آوردیم.
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید حاج خلیل پرویزی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز وفات قافله سالار شهیدان و کاروان اسرای کربلا
اسوه صبر و ایثار و مقامت حضرت زینب کبری سلام الله علیها خدمت همگی تسلیت عرض می نماییم
@Tobeh_Channel
#سلام_امام_زمانم
🌹سلام مولای ما ، مهدی جان
چه دلنشین است لحظه ها را با نام شما آغاز کردن و با سلام بر شما جان گرفتن و با یاد شما پرواز کردن ...
چه روح انگیز است با آفتاب محبت شما روییدن و با عطر آشنای حضورتان دل به دریا زدن و در سایه سار لبخند زیبایتان امید یافتن ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌷🕊🍃
کسانے بھ امام زمانشان خواهند رسید
کھ اهلِ سرعت باشند
و اِلا
تاریخِ کربلا
نشان داده کھ غافلہۍ حسین(؏)
معطل کسے نمۍماند . . !'🌿
#شهیدآوینۍ🌷
#روزو_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلیالله علیک یا بنت الزهرا🖤
صلی الله علیک یا بنت امیرالمؤمنین🖤
صلیالله علیک یا اخت الحسن🖤
صلیالله علیک یا اخت الحسین🖤
صلیالله علیک یا اخت العباس🖤
🖤🖤
هدایت شده از کانال توبه
🥀 #صبر را معنا و مفهومی به نام #زینب است
🍃 احترام عشق هم از احترام زینب است
🥀 داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام
🍃 با حسین همدست گشتن اتهام زینب است
🥀 مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت
🍃 این #حسین فرمانده عالم، امام زینب است
🥀 گرچه بین بانوان #زهرا مقام اول است
🍃 بعد زهرا رتبهی برتر مقام #زینب است
◾ سالروز رحلت جانسوز حضرت زينب کبری(س)، دخت علی مرتضی، عقیله بنی هاشم، ام المصائب، پيام آور کربلا، الگوی شکيبايی و تقوا، عابده آل علی(ع) را بر محضر مبارک حضرت ولی عصر(عج) و تمام پویندگان راه ولایت و عاشقان راه حق و حقیقت تسلیت و تعزیت عرض می نماییم. ◾
◾ چو ماه نو خمیدی، مصیببت ها کشیدی
◾ به عمرت ای عقیله، چه غمها که ندیدی
🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🍃
@Tobeh_Channel
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت55
تا جلوی آسانسور ،بدرقشان کردم. برگشتم دیدم باز روی تخت دور خودت می چرخی.
- چی شده مصطفی؟
-هیچی نگو سمیه. دارم می سوزم!
- میخوای پرستار رو صدا کنم؟
- فقط حرف نزن!
مشت می کوبیدی به لبه تخت:((می گم حرف نزن می فهمی؟نزن!))
بدجوری عصبی شده بودی. پتویی انداختم رویت،کمی پاهایت را ماساژ دادم و ساکت نشستم. انگار نیاز داشتی بخزی در غار تنهایی ات.
- دارم می سوزم حاجی،چرا تنهام گذاشتی؟اونم اینجوری. چرا شرمنده ام کردی؟ چرا خجالتم دادی؟ لامروت،ندیدی زنت چطور نگام می کرد. ندیدی نگاه های پسرت رو. حاجی این رسم رفاقته؟ تنهام گذاشتی که منو رو سیاه کنی؟
دو ساعت تمام زمزمه می کردی و اشک می ریختی. بعد که آرام گرفتی، گفتم:((من می رم پایین ببینم دکتر چی می گه!))
آرام گفتی :((اگه گفتن باید زایمان کنی به من خبر بده!))
رفتم پایین پیش دکتر:((وضعیتت اصلاً مناسب نیست، برو ام آر آی بگیر وگرنه مسئولیتش پای خودت!))
آمدم بالا،هنوز زیر پتو ناله می کردی.چقدر دلشوره داشتم.
صبح بود که مامان و بابام آمدند جلوی بیمارستان. هنوز ساعت ملاقات نشده بود که زنگ زدند. گفتم:((من باید برم ام آر آی. میای با هم بریم!))
به تو که هنوز زیر پتو بودی گفتم:((آقا مصطفی شنیدی؟دارم می رم ولی پولش را چه کنم؟هیچی نباشه،صد هزار تومن می شه!))
بلند شدی نشستی:((نگران نباش،من یه مقدار پول دارم!))
- حقوقمون رو که هنوز ندادن!
- این بار که رفتم سیصد دلار تشویقی گرفتم. گوشی رو بده به من!
زنگ زدی به پدرت و قرار شد که پول را تبدیل کند .
رفتم پایین. با مادرم به جاهای مختلفی برای ام آر آی مراجعه کردیم،اما دست خالی برگشتیم.
- توی این وضعیت که بچه وقت تولدشه خطرناکه!
پدرت با درمانگاهی هماهنگ کرد.
- فردا می بریمت اونجا.
روز بعد ام آر آی گرفتم،از اونجا آمدیم پیش تو. اتاق پر بود از مهمان،نگاهم کردی:((چیزی شده؟))
- ام آر آی گرفتم!
- پس برو بلوک زایمان نشون بده ،رنگ به صورت نداری!
مامانم رسید .با او رفتیم . همان لحظه گفتند آماده شو برای اتاق عمل. پدرت آمد و کار های پرونده را انجام داد. در حالی که برای رفتن به اتاق عمل آماده می شدم پرستاری آمد :((ملاقات کننده داری،بیا بیرون ولی اون طرف پرده نیا!))
آمدم دم در،آنجا سُرُم در دست روی ویلچر ،جلوی بلوک زایمان زده بودند نشسته بودی.
- آقامصطفی بااین حالت چطور آمده بودی؟
لب هایت می جنبیدن،چند بار به سمتم فوت کردی:"آیت الکرسی برات خواندم، نگران نباشی ها!"مراقب خودت باش!"
سرت رااز لای پرده پیش آوردی وپیشانی ام را بوسیدی.
پرستار گفت:"عجله کن! باید بری اتاق عمل!"
نگاهت که کردم،چشم هایت پراز اشک بود.
داخل ریکاوری بودم که به هوش آمدم. مامانم در گوشم گفت:" بچه ات پسره وخوشگل."
وقتی آوردنم بخش، نگاه چرخاندم دلم. می خواست می دیدمت.
مامان متوجه شد:" الان مویش را آتش میزنند ومیاد:"
آمدی با همان ویلچر.
- بچه کو آقا مصطفی؟
- الان میارن.
کمی بعد پرستاری آمد :" بیاین بچه رو تحویل بگیرین.نیم ساعت تو دستگاه گذاشتیم وحالش خوبه."
مادرت رسید . بامادرم رفتند سراغ بچه وتو آمدی بالای سرم باشوق پرسیدی:" چه شکلیه"
- مگه ندیدیش؟
- می خوام خودت برام بگی!
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت56
- اصلا شبیه من وتو نیست!
- چراچنین فکری می کنی؟
- آخه خیلی سفیده! نه به من رفته نه به تو!
مامانم بچه به بغل امد،نگاهت که به او افتاد
خندیدی،بچه راگرفتی بغلت.
- این چه حرفیه که به پسرمون می زنی؟
در گوشش اذان گفتی،درحالی که اذان فاطمه راپدرت گفته بود..در همان حال گوشی ات را روشن کردی وگفتی:" از من وپسرم فیلم بگیر."
آن شب تاصبح بارهاوبارها رفتی وامدی،
به حدی که پرستارها از دستت عاصی شده
بودند. وقتی می خواستند داروها را تزریق کنند
ومی دیدند نیستی،کلافه می شدند. یک بار
هم پرستار آمد وضعیت مرا چک کند، دید
روی تخت کنارم دراز کشیدی.لباس من آبی
کم رنگ بود ولباس توآبی پررنگ. به شوخی
گفت:" حالا کدومتون زایمان کردین؟"
پرستاردیگری آمد وگفت:" آقاتخت برای یه
نفره بیاپایین!
- مادونفر وزنمون به اندازه یه نفره!
وقتی خبر رسید مرخصم کردند،باردیگرآمدی برای بدرقه. بچه را مادرت گرفته بود و
وسایل را مادرم برداشته بود. تا جلوی در
بیمارستان دنبال ما آمدی. حالا لنگان لنگان
قدم بر می داشتی. مراسوار ماشین بابا کردی
وبا خیال راحت برگشتی به اتاق.
روز سوم باید پسرمان راکه حالاصدایش
می کردیم محمدعلی، میبردیم غربالگری.
بعدهم می رفتیم بخش نوزادان وتست
زردی می گرفتیم، پزشک متخصص هم باید
محمدعلی را ویزیت می کرد. خبردار شدی وباهمان لباس بیمارستان درحالی که انژوکت
به دستت بود،آمدی درمانگاه. لنگ لنگان با هم رفتیم داخل مطب وبه دکترگفتی:" پدر این بچه م!"
- دکتر باتعجب نگاهت کرد:" پس چرا این لباس تنته؟"
- کمی ناخوش احوالم، توبیمارستان بستری ام.
دکتر از محمدعلی تست زردی گرفت وآمدیم بالاداخل اتاقت. همان ساعت ناهار آوردند:" بخور عزیز!"
- متشکر ،میل ندارم!
- باید بخوری، چون میخوای بچه شیر بدی!
قاشق قاشق غذا رو گذاشتی دهنم . غذا
خورشت کرفس بود.تاآن زمان غذایی به این خوشمزگی نخورده بودم،حتی بعداز آن.
گوشی دردستم لرزید:" امروز مرخصی سمیه،
به سبحان بگو بیاد دنبالم!"
خیلی خوشحال شدم،چون می توانستم تو رادر کنارم داشته باشم.گرچه خانه مامانم بودم.
- می فرستم بیاد!
- اگه گفتی کی اینجاست؟
- نمی دونم ؟
- پدر ومادر شهید قاسمی، باید برن سوریه!
- برای ناهار با خودت بیارشون!
وقتی قبول کردی،مامان بلند شد غذا درست کردکه تلفن زدی:" پرو از اینا جلوتره،باید
برسونمشون فرودگاه بعد بیام!"
وقتی از فرودگاه آمدی، عصرشده بود.
دوستانت وفامیل به دیدنت آمدندواین
برنامه تا یک هفته ادامه داشت. مثل همه
بچه های کوچکی که بدنیا می آیند.
محمدعلی هم زردی گرفته بود.نگرانش بودم،
دل داریم دادی.بعداز یک هفته پدرومادر شهید قاسمی از سوریه برگشتند.رفتی آن ها رااز فرودگاه برگرداندی.یک شب پیش ما
ماندند.فردایش آن ها رارسوندی فرودگاه که بروند مشهد.دیگر مثل زمانی که فاطمه بدنیا
امده بود،نمی گفتم این کار رابکن ان کاررانکن.
سعی می کردم بیشترکارها را خودم بکنم.
بعدازاینکه کمی سرت خلوت شدگفتی:" بریم
برای محمدعلی شناسنامه بگیریم!"
من ومحمدعلی آمدیم داخل ماشین،فرصت خوبی بود کنارت باشم.ساعتی بعدشناسنامه
راگرفتی وامدی.
- بفرما اینم شناسنامه شازده،فقط یه مهر کم داره!
- مهرچی؟
- شهادت!
- از حالا؟
- آرا دیگه، یادت باشه قراره بره!
نگاهی به شناسنامه کردم ونگاهی به محمدعلی:" قبول!"
جلوی قنادی ایستادی:" بذاریه کیلو شیرینی بگیرم ببریم خونه.شیرینی شناسنامه محمدعلی!"
همان شب بعداز شام آمدیم خانه خودمان.
دیگر بایدبیدار خوابی هارابین خودمان
تقسیم می کردیم.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
👇تقویم نجومی یکشنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
اولین و جامعترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی.
✴️ یکشنبه 👈8 بهمن/ دلو 1402
👈16 رجب 1445👈28 ژانویه 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🕋خروج فاطمه بنت اسد علیهاالسلام از کعبه (10 ق.ه) بعد از ولادت حضرت امیر المومنین علی علیه السلام.
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛صدقه صبحگاهی مطلوب است.
👼 مناسب زایمان و نوزاد عاقل و عابد شود.
🚘مسافرت : سفر امکان بدبیاری دارد و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
@taghvimehamsaran
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج سنبله است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️ارسال کالاهای تجاری.
✳️خرید باغ و زمین زراعی.
✳️خرید منزل.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️قباله و قولنامه نوشتن.
✳️و آغاز بنایی و خشت بنا نهادن نیک است.
📛ولی امور ازدواجی
📛و شروع معالجه خوب نیست.
🔵امور نگارش ادعیه و حرز و نماز آن خوب نیست.
👩❤️👨مباشرت امشب:
فرزند به قسمت و سرنوشت خود راضی باشد.
💎 از کانال ما در فروش حرز و ادعیه همراه دیدن فرمایید.👇
@Herz_adiye_hamrah
🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث حزن و اندوه می گردد.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، باعث فرج و نشاط است.
😴😴تعبیر خواب.
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 17 سوره مبارکه "بنی اسرائیل " است.
و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح...
و چنین استفاده میشود که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده شود پدیدار گردد صدقه بدهد تا برطرف شود و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
@taghvimehmsaran
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
@taghvimehmsaran
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
📚 منابع مطالب:
کتاب تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
02537747297
09123532816
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک شرعا حرام و ممنوع میباشد.
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم نجومی را هر شب در 👇اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇
لینک کانال اصلی و فعال ما در تلگرام👇
@taghvimehmsaran
ای دی ادمین 🆔👇
@tl_09123532816
لینک گروه در پیام رسان ایتا و سروش و بله👇
@taghvimehamsaran
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
اگر گلوله هایمان تمام شد و شمشیرهایمان شکست، مشت هایمام که سالم است، سینه هامان که ستبر است، قلب هایمان که پر خون است، آنقدر خون می دهیم تا #خصم_کافر در خون ما غرق شود...
شهید#جعفر_نجفی_آشتیانی🕊🌹
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید جعفر_نجفی_آشتیانی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
#سلام_امام_زمانم
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ...
آمدنت نزدیک است...
و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته!
سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند!
صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
🖤🖤
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌷🕊🍃
در خط جهاد همیشه گمنام شدند
با ذکر حسین و زینب آرام شدند
اینان نه فقط مدافعان حرم اند
امروز مدافعان اسلام شدند.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات✨
✨اللهم صل علی محمدوآل محمد
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
سکته مغزی
معمولاً درحمام زیاداست
زیرا زمانی که شروع به حمام کردن می کنیم،
به اشتباه ابتدا سر و موی خود را با آب داغ خیس می کنیم که اینکار به شدت خطرناک و کشنده است.
بدیهی است اگر ابتدا بر سرخود آب داغ بریزید، خون به سرعت به سمت سربالا می رود و ممکن است رگ های مغزرا پاره کند.
درنتیجه، ""سکته مغزی"" اتفاق می افتد""
و سپس فرد زمین می خورد.
انتشار گزارشی در مجله انجمن پزشکی کانادا
بیان می کند که قبلاً تصور می کردند که اینکار اشتباه در حمام خطر زیادی ندارد
ولی متاسفانه بایستی گفت که خیلی هم خطرناکتر از آن چیزی است که تصور میشد.
براساس مطالعات متعدد در سراسر جهان،
موارد مرگ یا فلج ناشی از سکته مغزی درحین استحمام روز به روز درحال افزایش است.
به گفته پزشکان،
اگر بدون رعایت قواعد صحیح حمام کنیم،
احتمال فوت در حین استحمام وجود دارد.
هنگام حمام
نباید ابتدا بر سر و موهای خود آب داغ بریزیم
زیرا گردش خون دربدن انسان در دمای خاصی است.
دمای بدن انسان کمی طول می کشد تا با دمای بیرون سازگار شود.
به گفته پزشکان،
ریختن آب داغ روی سر ابتدا سرعت گردش خون را افزایش می دهد،
خطرسکته مغزی نیز بطور هم زمان افزایش می یابد.
فشارخون بیش ازحد، می تواند شریان های مغزرا پاره کند.
روش صحیح حمام کردن
ابتدا بر روی پاها آب داغ بریزید سپس به آرامی به سمت بالای بدن این کاررا ادامه دهید.
در پایان باید بر سر خود آب داغ بریزیم.
تمام افراد به ویژه بیماران مبتلا به میگرن، فشارخون و کلسترول بالا، بایستی از روش مذکور پیروی کنند.
بیاییم این اطلاعات را در اختیار همگان و به ویژه والدین و بستگان سالمند خود قرار دهیم.
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت57
گفتی:" شبا محمد علی مال تو،روز! مال من! قبول؟"
- قبول!
نسبت به زمانی که فاطمه بدنیا آمده بود، مادری پخته تر شده بودم.حالا بیشتر آرامش
تو برایم مهم بود.
بعدازتولد محمد علی ،پنچاه روز پیشم ماندی،
یعنی پنچاه شب تمام،ماه در آسمان بودونبود،
گاه هلال،گاه نیمه،گاه کامل.....امامن تورا
همیشه ماه کامل می خواستم.بودن نصفه
نیمه ات اعصابم را به هم می ریخت،برای
همین سرگردان بودم،نگاهم مدام به آسمان زندگی ام بود.کی برام هستی؟ کی برایم
می تابی؟ پنچاه شبانه روز زمان کمی نیست،
اما برای من که بی تاب بودم.زمان کمی بود.
بر عکس تولد فاطمه،تولد محمد علی سخت بود. و هم گریه وزاری اش بیشتر، هنوز آثار
مجروحیت درتو بود.
اگر به طور ناگهانی از زمین بلند می شدی
یا زیاد حرکت می کردی یا عصبی می شدی،
،کمر درد می گرفتی یا پهلویت تیر می کشید،
طوری که نمی توانستی حرکت کنی.
فقط حضور دوستان وخانواده آرامت می کرد.
همین روزها بود که خانم صابری زنگ زد: " با
حاج آقا و دخترا و نوه ام اومدیم تهران وداریم میایم منزل شما." وکلی روحیه گرفتی،همان
شب اول دختر کوچک آقای صابری گفت: " عمو قول داده بودی ما رو ببری شمال!"
خندیدی:" حتما عمو،صبح زود راه می افتیم!"
زنگ زدی به یکی از دوستانت در شمال و
خانه ای رابرای اقامتمان هماهنگ کردی. صبح زود همه را راهی کردی وگفتی:" صبحونه روهم
توراه می خوریم."
نرسیده به کندوان ماشین خراب شد. به امداد
خودرو زنگ زدی.آمدند درست کردند و راه افتادیم. نرسیده به سیاه بیشه دوباره خراب
شد. این بار چرثقیل آمد و ماشین را یدک کش کرد. با وجودی که ناراحت بودی سعی
می کردی باشوخی وخنده نگذاری ناراحت
شوم. پاهایت را روی فرمان گذاشته و
می گفتی:" از من فیلم بگیر سمیه. ببین
چقدر راننده م! بدون نیاز به پا ماشین
می رونم !" رو به لنز گوشی می گفتی:" دوستان تلگرامی، اصلا همکاری نداشته
باشید توی یه دورهمی خانوادگی هستید.
مهم اینه که تلگرام ودوستاتون چی میگن.
سرتون رو از تو گوشی در نیارین!" فیلم
می گرفتم و می خندیدیم رسیدیم تعمیرگاه،
بچه ها خسته شده بودند،محمدعلی گریه
می کرد و فاطمه نق می زد. وقتی تعمیر کار
گفت سرسیلندرماشین سوخته وبرای فردا
حاضرمی شود و باید ماشین راهمان جا بگذارید،
خنده از لبت پرید. به یکی از دوستانت زنگ زدی،آمد.
به اتفاق او و خانواده آقای صابری رفتیم
کنار رودخانه و ناهار خوردیم، بعد هم رفتیم
منزلش استراحت، آن ها قرار بود بروند سوریه
وخانواده آقای صابری هم قم.
خانم قاسمی ازمشهد زنگ زد:"اینطرفا نمیاین؟"
گفتی:" فعلا کار داریم، ولی دعا کنین کارمون جور بشه!" گفت:" کار شما دست امام رضا علیه
السلام گیره،بیایین خدمت آقا،اذن بگیرین
ببینین چطورگره هابازمی شه!"
فردا که از دو خانواده جدا شدیم، رفتیم طرف تعمیرگاه، رو تخت رستوران رو به روی تعمیر گاه نشستیم وتو می رفتی سر به ماشین می زدی وبر می گشتی.هر بارکه می رفتی و
می آمدی می گفتی:" بیابریم اتاق بگیریم،این
طوری اذیت می شین!"
اما من همان تخت سایبان دار را ترجیح می دادم. دلم
نمی خواست از تودور باشم.
اذان مغرب را گفتند و هنوز ماشین درست
نشده بود. در این فاصله توپی خریدی و
بافاطمه بازی کردی. درد را در پهلو و کمرت
احساس می کردم.ایستادی به نماز و استخاره
کردی:" سمیه این همه خرج ماشین کردیم یه
مشهد نریم؟"
-ولی من برای بچه ها به اندازه یکی دو روز لباس برداشتم و برای خودم هیچی!
- هرچی لازم داشتیم سر راه می خریم!
شبانه راه افتادیم سمت مشهد.در طول راه
محمدعلی بدقلقی می کرد،طوری که گاهی
مجبور می شدی نگه داری وپیاده شویم تا
هوایی بخورد. محمدعلی وفاطمه که خوابیدند، همان طور که می راندی گفتی:" عزیز،دعای ندبه رو برام می خونی؟"
خواندم.گفتی:" یه دعای دیگه!"گفتم:
" اصلا نگران نباش آقامصطفی! من مفاتیح شمام،
هرچه خواستی بگو رو دروایسی نکن!" خندیدی:" تو که برام می خونی یه جوردیگه کیف می کنم!"
نزدیک مشهد باز ماشین خراب شد. بردی تعمیر گاه، تعمیر کار گفت:" آرام آرام ببرین تانمایندگی خودش."
بقیه راه خیلی اذیت شدیم: ماشین خرابی که باید آرام
می راندی، محمدعلی که بداخلاقی
می کرد، دردی که گاهی درپشت وکمرت می پیچید،خستگی
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد....
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃