تــــوخندیدیوچشمانت ؛
زیادمبُـــــردرفتنرامنازلبخنـــــدت
آموختمزایندنیــاگذشتنرا . .🍃
#شهیدابراهیمهادی
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی🕊
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
💢در زمان جنگ من امدادگر بودم. روزی به منطقه جنگی جوانرود حسین آباد اعزام شدیم. با بچهها و رزمندگان شیراز آشنا شدم.
شب اول نماز را به امامت «علی بیضایی نژاد» خواندیم .
شهادت از چهرهاش می بارید. با این وجود که در جبهه هیچ نامحرمی نبود مدام سرش پایین بود و تبسمی بر روی لبانش.
💢گاه گاهی آهسته می گفت الهی شکر.
بچه ها علاقه خاصی به علی داشتند و او به «علی شفاعت» معروف بود.
چون دوستانش به یقین میدانستند او شهید خواهد شد.
💢شب قبل از شهادتش رسید.
آن شب علی امام جماعت بود. پس از نماز با چشمانی پر از اشک رو به بچه ها گفت:
بچه ها از فردا من امام جماعت شما نیستم.
بچه ها گفتند: چرا؟ گفت: صبر کنید میفهمید. دعای کمیل را علی و دوستش مجتبی خواندند.
روز بعد علی به همراه دیگر رزمندگان به سوی میدان مین در اطراف سنگر رفتند. ساعت ۷ الی ۸ بود که صدای مهیبی را شنیدم و هراسان به سوی صدا دویدم که علی و دوستش مجتبی را غرق در خون دیدیم.
از چهره علی نور می بارید.
#شهید علی بیضایی نژاد
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید علی بیضایی نژاد 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
#صبحتبخیرمولایمن
🏝دوباره صبح و
دوباره سلام بر شما....
دوباره صبح و
دوباره پرواز در نیلی پرطراوت یادتان...
دوباره صبح و
دوباره نفس کشیدن در هوای دوست داشتنتان...
دوباره صبح و
دوباره دل سپردن به محبت بی نهایتتان ...
دوباره صبح و
دوباره آرزوی بارانی دیدارتان ...
چه خوشبختم که
در سرزمین یاد شما صبح را آغاز میکنم...
چه خوشبختم که
شما را دارم...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#روزتونمهدوی
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
خدایا ....
درشهادتچہلذتیاست
کہمخلصانتوبہدنبالآن
اشکشوقمیریزند💔:)
#شهیدسیدابراهیمرئیس
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_شصت_و_سوم
🌸 کاروان قرآنی ایران، هجده نفر بودند. از عرفات به سمت مشعر حرکت کردند. ساعت 9 شب بود که رسیدند.
شب را آنجا ماندند و صبح به سمت منا راه افتادند.
🍁 هیچ کدام نمی دانستند انتهای راهی که می روند بسته است.
سرباز های سعودی، همان حوالی نگهبانی می دادند.
کاری به کار حاجی ها نداشتند.
🌺 کم کم خیابان شلوغ شد.
بیست دقیقه که گذشت، دیگر کسی نمی توانست در آن خیابان عریض دست هایش را از فشار خلاص کند و بالا ببرد.
🌷 پیرمرد ـ پیرزن ها از فشار پشت سری ها به زمین می خوردند و بعد، چندین نفر به روی شان می افتادند.
اطراف خیابان چادرهای بعثه کشورهای مختلف قرار داشت.
🌼 نرده هایی بین خیابان و چادرها کشیده شده بود.
عده ای از این نرده ها بالا رفته تا جان خودشان را نجات دهند.
هلی کوپتر های سعودی بالای سر زائران می چرخیدند و کاری نمی کردند. 😡
🥀 محسن و استاد سیاح گرجی و شاکر نژاد کنار هم بودند.
پیرزنی را دیدند که زمین خورده. حمید گفت :
الان زیر دست و پا له می شه! بلندش کنیم. 😔
محسن و سیاح راه را باز کردند و حمید، پیرزن را بلند کرد و به گوشه ای کشید.
🌸🍃🌸🍃🖤🍃🌸🍃🌸
✍🏻 ادامه دارد....
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_شصت_و_چهارم
😔 همه منتظر بودند تا مأموران سعودی انتهای خیابان را باز کنند.
اما خبری نبود.
محسن، مبهوت شده بود. کم کم جمعیت او را از حمید و مسعود جدا کرد.
😢 مسعود دستش را دراز کرد سمتش و گفت :
بیا محسن!
اما جمعیت محسن را با خودش برد.
دو دقیقه نگذشته بود که بین حمید و مسعود هم فاصله افتاد.
🌹حمید سعی کرد صدایش را به مسعود برساند :
فکر نمی کنم از این مهلکه جان سالم به در ببریم!
و از هم دور و دورتر شدند.
😭 از هرطرف بوی مرگ می آمد.
هرکس با زبان خودش از خدا کمک می خواست.
مأموران سعودی فاجعه را می دیدند و فقط با بلندگوهایشان می گفتند :
_ برگردید!
🔥 اما به کجا؟!
یکی می گفت که راه برگشت هم به خاطر عبور یکی از مقامات سعودی بسته شده.
ساعت ها همین طور گذشت.
یکدفعه ندایی بین جمعیت پیچید.
🌷همگی از هم خواستند که بنشینند. سخت بود. اما همه سعی کردند به این توصیه عمل کنند.
همین باعث شد که از فشارها کم شود.
اما فشار بخشی از مشکل بود.
فاجعه اصلی تشنگی بود. 😭
💥☀️بدن های حاجیان زیر آفتاب ظهر عربستان داشت می سوخت.
طول جمعیتی که گرفتار شده بودند به صدها متر می رسید.
بالاخره مأموران سعودی دست به کار شدند.
از ابتدای مسیر شروع کردند به جمع آوری اجساد ...
🍁🍃🍁🍃🍃🍁🌾🍁
✍ ادامه دارد ...
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍وصیت عشاق:
🔹 "من خوشحالم از اینکه #شهید بشوم . چون #شهادت را اوج تکامل می دانم . چرا که در راه عقیده خود جهاد میکنم ...
چرا هر وقت به ما می گویند وصیتنامه ، یاد از اموال و دارایی خود می کنیم ولی به این فکر نمی افتیم که چه کارهایی برای اسلام کرده ایم ...
چه بهتر است انسان به بهترین درجۀ شهادت شهید شود ، با آگاهی کامل از اسلام و آشنایی کامل از قرآن ، مکتب اسلام ، رهبر ، و...
#شهیدمحمدعلی دعائی
#سالروزشهادت
#شهدای_فارس
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیدمحمد علی دعائی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
👇👇👇 کانال عمومی 👇👇👇
(تقویم همسران)
✴️ پنجشنبه 👈 8 شهریور/ سنبله 1403
👈 24 صفر 1446👈 29 اوت 2024
@taghvimehamsaran
🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
🖊 طلبیدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قلم و دوات را برای نوشتن خلافت بلا فصل خود برای امیر المومنین علیه السلام و جلوگیری عمر بن خطاب از این کار.
🎇 امور دینی و اسلامی.
✅صدقه آخر هفته و شب جمعه خیرات برای اموات بسیار پسندیده است.
📛ملاقات و انواع دیدارها.
📛 و مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان نیست.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج سرطان است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️کندن چاه و کانال.
✳️لباس نو پوشیدن و نو بریدن.
✳️سر تراشیدن.
✳️مُسهل خوردن.
✳️ و استحمام رفتن نیک است.
🟣کتابت ادعیه و احراز و نماز و بستن حرز خوب نیست.
👩❤️👩مباشرت امروز (روز پنجشنبه)
مباشرت هنگام زوال ظهر برای سلامتی مفید است و فرزندش عاقل و سیاستمدار خواهد شد . ان شاءالله.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء امید مستحب و فرزند سخنوری نطاق با بیانی دلربا شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث اصلاح امور خواهد شد.
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث دفع صفرا می شود.
😴 تعبیر خواب امشب:
اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 25 سوره مبارکه " فرقان" است.
یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا...
و چنین برداشت میشود که خواب بیننده را خصومت یا گفتگویی ناشایست پیش اید صدقه بدهد تا رفع گردد. شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید .
@taghvimehamsaran
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
025 377 47 297
0912 353 2816
📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک نقل مطلب ممنوع و حرام است.
📛📛📛📛📛📛📛
لینگ کانال در ایتا و سروش و تلگرام 👇
@taghvimehamsaran
ارتباط با ادمین👇
@tl_09123532816
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
#صبحتبخیرمولایمن
🏝هر کجای زندگی را
که نگاه میکنم،
هر صفحهی عمرم را
که ورق میزن ،
هر گوشهی دلم را
که سرک میکشم ...
جای معطر شما خالیست.
انگار همیشه،
میان تمام دلخوشیها،
بغضی مدام
گلوی شادیهایم را
میفشرده است ...
انگار،
نبودنتان هرگز نمی گذارد که
این دم ، نوش شود
بیایید و مثل عطر بهارنارنج،
کام جانها را مصفا کنید🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#روزتونمهدوی
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
صبح ها🌤
خورشید بیدارم میکند
تا با هم
دنبال تو بگردیم!
در کدام مغرب آرمیده ای که
در هیچ مشرقی
طلوع نمیکنی..!
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_شصت_و_پنجم
😔 پنجشنبه روز عید قربان، مامان حالش بدتر از دیروز شده بود.
ساعت ده صبح، دیگر طاقتش طاق شد.
شماره مصطفی را گرفت.
😢 پرسید :
چه خبر از محسن؟! از دیروز حالم خیلی بده!
مصطفی از پیامکی گفت که تازه به دستش رسیده.
خبر داده بودند در منا حادثه سنگینی اتفاق افتاده.
💔 یکی انگار قلب مامان را پاره کرد. حس کرد قلبش در قفسه سینه رها شده :
وای خدا! چی شده؟ یا امام زمان!
مصطفی پشیمان شد از حرفش.
🌷مامان را دلداری داد.
گفت به محسن می سپارد رنگ بزند خانه.
ساعت دوی بعد ازظهر شده بود و هنوز از محسن خبری نبود.
🌺 مامان تلویزیون را روشن کرد.
مجری اخبار ساعت 14 داشت می گفت :
در منا تعداد زیادی از حاجیان به خاطر ازدحام زیاد و گرمای هوا جان خود را از دست دادند .... .
🍁 مامان به مردم سپید پوشی که روی هم تلنبار شده بودند خیره ماند.
با خودش گفت :
اگر محسن حالش خوب بود به من خبر می داد! حتما بلایی سر بچه ام اومده!
😭جمعه خبر آمد که محسن مفقود شده.
به تمام بیمارستان های مکه زنگ زدند.
خبری نبود ...
🌹🍃🌹🍃🍃🌹🍃🌹
✍ ادامه دارد ...
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_شصت_و_ششم
🌸 ساعت پنجِ صبح روز شنبه تلفن مصطفی زنگ خورد.
مکه بود. مرد پشت تلفن حاشیه می رفت.
مصطفی گوشی به دست داخل اتاق قدم می زد.
😒 داشت حوصله اش سر می رفت. می خواست بگوید :
فقط یک کلام بگو محسن کجاست؟!
آخرش خبر شهادت محسن را داد.
زمین انگار از زیر پای مصطفی کنار رفت.
نفهمید خودش کجا و گوشی اش کجا افتاد.
دستی همه چراغ ها را خاموش کرد.
😭 به هوش که آمد تمام تنش تیر می کشید.
انگار داشت قالب تهی می کرد.
خانمش، آقای همسایه طبقه بالا را خبر کرده بود.
یکهو غصه بزرگی دیگری روی دلش نشست :
_ چطور این خبر را به بابا و مامان بگوید؟
🌹 نمی توانست رانندگی کند.
همراه همسایه و خانمش راه افتادند سمت کوچه جوادیه.
هوا تازه داشت روشن می شد. زنگ خانه را زدند.
🌻 بابا گوشی را برداشت.
بابا یه لحظه بیاین بیرون.
بابا که از حضور مصطفی آن وقت صبح جا خورده بود، با دیدن پیراهن مشکی اش بیشتر تعجب کرد.
😧 چرا مشکی پوشیدی؟!
مصطفی زد زیر گریه.
بابا را بغل کرد :
_ خوش به حالتون که همچین بچه ای تربیت کردین!
خانمش هم به هق هق افتاد.
😰 بابا پرسید :
یعنی چی مصطفی؟!
شانه های لاغر بابا را بیشتر فشرد :
یعنی اینکه پسرتون یک عمر سر سفره قرآن و اهل بیت علیهم السلام بزرگ شد و آخرش به پاداشش رسید! شهید شد بابا ...
🌷بابا یکدفعه تو آغوش مصطفی از حال رفت .
کمر مصطفی داشت می شکست.
با کمک همسایه بابا را برد داخل ماشین ...
🎀🍃🎀🍃🍃🎀🍃🎀
✍ ادامه دارد ...
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃