امیرحسین ثابتی، مجری شبکه افق صداوسیما پس از پلمب مغازههای علی دایی حمله تندی به علی دایی کرد
مجری برنامه جهانآرا در توییتر خود نوشت: علی دایی اگر برای مبارزه با جمهوری اسلامی سه روز رستورانش رو تعطیل کرده، چرا از اینکه جمهوری اسلامی رستورانش را پلمپ میکنه ناراحته؟ مرد باش و تا روز سقوط جمهوری اسلامی کاسبی نکن! اگر واقعا اینقدر سقوط نزدیکه، هزینه بده. اگر هم نیست، بیش از این خودت رو مسخره نکن!
31.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حتما شما هم از اطرافیان و آنهایی که زحمت تحقیق به خودشون نمیدن، زیاد شنیدین که "شاه تا دید مردم نمیخوانش، کشور رو واگذار و ترک کرد و کشتار انجام نداد"!
🎥➕گوشهای از تجربیات یکی از زنان مبارز پیش از انقلاب، که در زندانهای ساواک شکنجه شده و شکنجه شدن دیگر مبارزان را دیده، ببینید
⭕️از شکستن فک صورت، تا ریختن آب جوش در حلق و سوزن کردن زیر انگشت زندانیان
برشی از مستند #بانوی_مبارز | بخش دوم
30.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⭕️ این ۷ دقیقه را حتماً وقت بگذاریم و از دکتر #سعید_جلیلی بشنویم. حتماً در موردش فکر کنیم ...
چرا امروز دشمن میخواهد #القای_ناامنی کند؟ چرا به کامیوندار حمله میکند؟ چرا به مغازهدار حمله میکند؟!
👈 راهبرد دشمن چیست و ما باید چه کنیم؟!
✌🇮🇷
🔸شاید شما یادتان نیاید، تروریستهای میرحسینی تو سال ۸۸ به خاطر روبوسی با رئیس جمهور بلایی به سر علیرضا افتخاری و دخترش توی دانشگاه آوردند که بنده خدا به غلط کردن افتاد تا جایی که توی تماس تلفنی با اخبار سیما گریه کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 آخ آخ آخ ایتالیا ظاهرا حاضر نیست آرام شود.../ مردم طوری بیدار شده اند که دیگر مخدری به نام رسانه نمیتواند آنها را خواب کند...
مردم به خیابان ریخته و هرچه از دهنشان در می آید به سیستم گفتهاند.
خلاصه حرفشان هم این است که تحریم روسیه را بردارید...
این تازه آغاز ماجراست.
مردم در کشورهای غربی که یک عمر تحت تاثیر رسانه بودند، با سرد شدن هوا و آنچه از گرانی انرژی درک میکنند طوری بیدار شده اند که دیگر مخدری به نام رسانه نمی تواند آنها را خواب کند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم خوردن چند بارهی سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی برای یک نکته بسیار مهم
شهید احمد کاظمی از شهدایی است که در پرتو عنایات ائمه به ویژه فاطمه زهرا سلامالله علیها به جایگاهی رفیع دست یافت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، وقتی انسان وصیتنامه شهدای دفاع مقدس و حتی شهدای مدافعان حرم را مطالعه میکند، به این حقیقت دست مییابد که رمز پیروزی رزمندگان اسلام و ثبت جاودانگی آنها در تاریخ به ارتباط وثیق آنها با ائمه اطهار علیهمالسلام باز میگردد؛ در واقع شهدا همانهایی هستند که تمام توان نظامی و رزمی خویش را در گروی اتصال به اهل بیت وحی به ویژه بانوی مکرم اسلام حضرت زهرا سلامالله علیها میدانستند. مسئلهای که متأسفانه کمتر به آن پرداخته میشود.
از این منظر، شهدای بزرگوار ما نخبگانی هستند که با بهره از صفات فاطمی و نوشیدن از کوثر فاطمی سلامالله علیها، توان خویش را در راستای تحقق اهداف اسلام و آرمانهای انقلاب و نابودی دشمنان دین به کار گرفتند. فهم این موضوع، فکر انسان مؤمن نسبت به اهل بیت وحی و فاطمه زهرا (س) را از سیاهههای صفحات تاریخ به حضوری عینی و اثرگذار در عالم و آدم سوق میدهد.
در این راستا مطالعه تجربههای معنوی این شهدای بزرگوار و مطالعه کیفیت توسل و ارتباط ایشان با ائمه علیهمالسلام و حجت ایشان یعنی حضرت زهرا سلامالله علیها ضمن آنکه نگاه انسان را جهتی توحیدی میدهد، فرد را با رمز رستگاری و پیروزی رزمندگان بیشتر آشنا میکند.
شهید احمد کاظمی از شهدایی است که در پرتو عنایات ائمه به ویژه فاطمه زهرا سلامالله علیها به جایگاهی رفیع دست یافت. در بخشی از کتاب "مهر مادر" یکی از همرزمان این شهید نقل میکند:
ارادت عجیب به حضرت زهرا (س) داشت، در هر پست و مقامی بود مجلس عزای فاطمیه را برپا میکرد و خودش هم مانند خادمان، در کنار در میایستاد و خوش آمد میگفت. در نیروی هوایی که بود مسجد حضرت زهرا (س) را در پادگان ولیعصر (عج) راهاندازی کرد.
وقتی به فرماندهی نیروی زمینی انتخاب شد در مراسم رسمی پشت تریبون رفت و خدا را به حق حضرت زهرا (س) قسم داد و گفت «من دوست داشتم در نیروی هوایی شهید شوم ولی انشاءالله در نیروی زمینی دوران شهداتم فرا برسد.»
علت این همه عشق و علاقهاش به حضرت زهرا (س) را دوستان قدیمی او میدانستند. یکی از آنها میگفت «اوایل سال 1361 در عملیات بیتالمقدس در خدمت حاج احمد بودیم. او فرمانده تیپ نجف بود. نیروها خیلی به او علاقه داشتند.
در حین عملیات به سختی مجروح شد، ترکش به سرش خورده بود. با اصرار او را به بیمارستان صحرایی بردیم. شهید کاظمی میگفت «کسی نفهمد من زخمی شدم. همین جا مداوایم کنید. میخواست روحیهی نیروها خراب نشود.»
دکتر گفت «این زخم عمیق است، باید کاملاً مداوا و بعد بخیه شود» به همین دلیل بستری شد. خونریزی او به قدری زیاد بود که بیهوش شد. مدتی گذشت، یک دفعه از جا پرید!
گفت «بلندشو، باید برویم خط» هر چه اصرار کردیم بیفایده بود. بالاخره همراه ایشان راهی مقر نیروها شدیم. در طی راه از ایشان پرسیدم: شما بیهوش بودی، چه شد که یکدفعه از جا بلند شدی؟ هر چه میپرسیدم جواب نمیداد.
قسمش دادم که به من بگویید که چه شد؟ نگاهی به چهرهی من انداخت و گفت «میگویم، به شرطی که تا وقتی زندهام به کسی حرفی نزنی.»
بعد خیلی آرام ادامه داد «وقتی در اتاق خوابیده بودم، یک باره دیدم خانم فاطمه زهرا (س) آمدند داخل اتاق، به من فرمودند: چرا خوابیدی؟ گفتم: سرم مجروح شده، نمیتوانم ادامه دهم. حضرت زهرا (س) دستی به سر من کشیدند و فرمودند: بلند شو، بلند شو، چیزی نیست، برو به کارهایت برس.»
وقتی حاج احمد به منطقه برگشت در جمع نیروها گفت «من تا حالا شکی نداشتم که در این حنگ ما برحق هستیم، اما امروز روی تخت بیمارستان این موضوع را با تمام وجود درک کردم.»