eitaa logo
افق | Ofogh
985 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
283 ویدیو
4 فایل
📌کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📚 تازه می فهمیدم چرا می گویند امان از دل رباب! سعی می کردم خیلی ناله و ضجه نزنم. می دانستم اگر بی تابی ام را بییند ، بیشتربه او سخت می گذرد و همه را می ریختم درخودم. بردیمش قطعه نونهالان.. خودش رفت پایین قبر. کفن بچه را سر دست گرفته بود و خیلی بی تابی می کرد. شروع کرد به روضه خواندن. همه به حال او و روضه هایش می سوختند💔 حاج اقا مهدوی نژاد وسط روضه خواندنش دم گرفت تا فضا را از دستش بگیرد. بچه را گذاشت داخل قبر اما بالا نمی امد. کسی جرئت نداشت بهش بگویید بیا بیرون. یک دفعه قاطی می کرد و داد می زد. پدرش رفت و گفت:((دیگه بسه!)) فایده نداشت، من هم رفتم و بهش التماس کردم ، صدقه سر روضه های امام حسین(ع) بود که زود به خود آمدیم، چیز دیگری نمی‌توانست این موضوع را جمع کند. برای سنگ قبر امیرمحمد ، خودش شعر گفت: ارباب من حسین داغی بده که حس کنم تورا داغ لب ترک ترک اصغر تورا طفلم فدای روضه صدپاره اصغرت داغی بده که حس کنم آن ماتم تورا از نظر جسمی خیلی ضعیف شده بودم.زیاد پیش می‌آمد که باید سرم میزدم. من را میبرد درمانگاه نزدیک خانه‌مان. هرروز صبح قبل از رفتن سرکار، یک لیوان شربت عسل درست میکرد، می‌گذاشت کنار تخت من و می‌رفت. برایم سوال بود که این آدم در ماموریت هایش چطور دوام می‌آورد ، از بس که بند من بود. در مهمانی هایی که می‌رفتیم ، چون خانم ها و آقایان جدا بودند ، همه‌اش پیام میداد یا تک زنگ می‌زد جایی می‌نشست که بتواند من را ببیند. با اشاره می‌گفت کنار چه کسی بنشینم ، با کی سر حرف را باز کنم و با کی دوست شوم. گاهی آن قدر تک زنگ و پیام هایش زیاد می‌شد که جلوی جمع خنده‌ام می‌گرفت. نمی‌دانستم چه نقشه‌ای در سرش دارد. کلی آسمان ریسمان به هم بافت که داعش سوریه را اشغال کرده و دارد یکی‌یکی اصحاب و یاران اهل‌بیت ع را نقش قبر می کند! می‌خواهد حرم ها را ویران کند. خوب که تنورش داغ شد در یک جمله گفت : منم می‌خوام برم. نه گذاشتم و نه برداشتم و بی معطلی گفتم خب برو! فقط پرسیدم چند روز طول می‌کشد؟! گفت نهایتاً چهل و پنج روز.. از بس شوق و ذوق داشت ، من هم به وجد آمده بودم. دور خانه راه افتاده بودم و مثل کمیته جستجوی مفقودین دنبال خوراک می‌گشتم و هرچه دم دستم می‌رسید در کوله‌اش جاسازی می‌کردم.. از نان خشک و نبات حاجی بادام شیرینی یزدی گرفته تا نسکافه و پاستیل. تازه مادرم هم چیزهایی را به زور جا می‌داد. دستش رو گرفتم و نگاهش کردم.. چشمانش از خوشحالی برق میزد. با شوخی و خنده بهش گفتم طوری با ولع داری جمع می‌کنی که داره به سوریه حسودیم می‌شه. وقتی لباس‌های نظامی و پوتینش را می گذاشت داخل کوله سعی کردم لحنم را طوری که کمی حالت اعتراض به خود بگیرد کنم. بهش گفتم اون‌جا خیلی خوش می‌گذره یا این‌جا خیلی بد گذشته که این‌قدر ذوق مرگی؟ انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن: « ما بی‌خیال مرقد زینب نمی‌شویم/ روی تمام سینه زنانت حساب کن!» تا اعزامش چند روز بیشتر طول نکشید. یک روز خبر داد که کم‌کم باید بارو بنه اش را ببندد.. همان روز هم بهش زنگ زدند که خودش را برساند فرودگاه .. هیچ‌وقت ندیده بودم نماز صبحش را به این سرعت بخواند. حالتی شبیه کلاغ پر بود. بهش گفتم خب حالا توام خیالت راحت جا نمی‌مونی.. فقط یادم هست که پرسیدم کی برمی گردید؟! چند روز می‌شه؟! یهو نری یادت بره این‌جا زنی هم داشتی ها! خداحافظی کرد و رفت.. دلم نمی‌آمد در را پشت سرش ببندم نمی‌خواستم باور کنم که رفت خنده روی صورتم خشکید.. هنوز هیچ چیز نشده دلم برایش تنگ شد .. برای خنده‌هایش ، برای دیوانه بازی‌هایش ، برای گریه‌هایش ، برای روضه خواندن هایش صدای زنگ موبایلم بلند شد.. محمدحسین بود. جواب دادم . داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 📌 کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
🔷️ انتخابات کانون دانشجویی هلال احمر 🔸️زمان ثبت نام: ۷ الی ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۲ 🔸️زمان برگزاری: ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۲ 🔹️ جهت ثبت نام: http://B2n.ir/d87855 📌کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد با همکاری مرکز مشاوره امین دانشگاه برگزار میکند: 🛎 کارگاه ناگفته های پیدا با تدریس: استاد عباس افخمی عقدا 🎓ویژه:دانشجویان علوم تربیتی،روانشناسی،اموزش ابتدایی ،مشاوره و تمامی دغدغه مندان در حوزه تربیت ⭕️ هزینه دوره : برای دانشجویان دانشگاه ازاد ۴۰تومان و عموم دانشجویان ۸۰ تومان 🌐 لینک جهت ثبت نام :https://survey.porsline.ir/s/MQ8pDban ⏰ زمان: پنجشنبه ۱۱ آبان ماه ،ساعت ۸تا ۱۲ ظهر 📍مکان:سالن سردار سلیمانی ،ساختمان دکتر طاهری 📞شماره پشتیبانی: ۰۹۱۳۷۰۷۲۱۳۹ هادی زاده 📌 کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
♦️آغاز ثبت نام همسفر تا بهشت (ویژه دانشجویان متأهل) از 8 آبان 1402 ♦️شرایط ثبت نام 1️⃣زوجینی که حداقل یک نفر از آن‌ها دانشجو بوده و تاریخ رسمی عقد آنان در فاصله زمانی ۱ فروردین ۱۴۰۱ الی ۳۰ مهرماه ۱۴۰۲ باشد، مجوز ثبت‌نام خواهند داشت. 2️⃣ملاک شرکت در طرح ملی «همسفر تا بهشت» دانشجو بودن حداقل یکی از زوجین در تاریخ رسمی عقد می‌باشد. (نه دانشجو بودن در زمان ثبت‌نام) 3️⃣ در مواردی که هر دو نفر زوجین، دانشجو باشند، لازم است فقط یک از آن‌ها به عنوان داوطلب اصلی در سامانه ثبت‏نام نماید. 4️⃣به منظور قطعی‌شدن ثبت‌نام، زوجین دانشجو می‏ بایست حداکثر تا دو هفته پس از ثبت‌نام ‌اولیه در سامانه، گام‌های بعدی تا نهایی‌شدن ثبت‌نام و انتخاب کاروان را طی نموده و تایید نهایی را از سامانه اخذ نمایند. 5️⃣آخرین مهلت ثبت نا: 30 آبان 🔴کلیه ‌هزینه‌های اسکان، پذیرایی و برنامه‌های فرهنگی آموزشی در مشهد مقدس به عهده نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها خواهد بود. (هزینه‌های رفت وآمد به مشهدمقدس و بالعکس به عهده زوجین می‌باشد) دانشجویانی که شرایط بالا را دارند ثبت نام کنند . لینک ثبت نام 👇👇 https://hamsafartabehesht.ir/ ☫ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد اسلامی یزد✅ https://eitaa.com/joinchat/2425225445Cde742d1659
16.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📸 🔰 حضور خواهران بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد یزد از پارک علم وفناوری 📌کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📚 گفت دلم برات تنگ شده.. تا برسد فرودگاه چند دفعه زنگ زد.. حتی پای پرواز که میگفت الان سوار می‌شم و اون گوشی رو خاموش می‌کنم.. می‌گفت می‌خوام تا لحظه آخر باهات حرف بزنم.. منم دل از دلم می‌خواست با او حرف بزنم. شده بودم مثل آدم‌هایی که در دوران نامزدی در حرف زدن سیری ندارند. می‌ترسیدم به این زودی‌ها صدایش را نشنوم .. دلم نمی‌آمد گوشی را قطع کنم . گذاشتم خودش قطع کند! انگار دستی از داخل صفحه گوشی پلک‌هایم را محکم چسبیده و زل زده بودم به اسمش .. شب اولی که نبود دلم می‌خواست باشد و خروپف کند.. نمی‌گذاشتم بخوابد باید اول من ‌خوابم می‌برد بعد او.. حتی شب‌هایی که خسته و کوفته تازه از مأموریت برمی‌گشت. تا صبح مدام گوشی را نگاه کردم تا نکند خاموش شود یا احیاناً در خانه آپارتمانی در دسترس نباشم .. مرتب از این پهلو به آن پهلو می‌شدم! صبح از دمشق زنگ زد و کددار صحبت می‌کرد و نمی‌فهمیدم منظورش از این حرف‌ها چیست.. خیلی تلگرافی حرف زد! آنتن نمی‌داد چند دفعه قطع و وصل شد. بدی‌اش این بود که باید چشم انتظار می‌نشستم تا دوباره خودش زنگ بزند . بعضی وقتا باید چند بار تماس می‌گرفت تا بتوانیم دل سیر حرف بزنید بعد از بیست دقیقه قطع می شد باید دوباره زنگ می زد. روزهایی می‌شد که سه چهار تا بسته ای حرفمان طول بکشد.. اوایل گاهی با وایبر و واتساپ پیامک‌هایی ردوبدل می‌کردیم تلگرام که آمد خیلی بهتر شد.. حرف‌هایمان را ضبط‌شده می‌فرستادیم برای هم! این‌طوری بیشتر صدای همدیگر را می‌شنیدیم. و بهتر می‌شد احساساتمان را به هم نشان بدهیم.. چهل پنج روز سفر اول ، شد شصت و سه روز دندان‌هایش پوسیده بود.. رفتم پیش داییش دندان‌پزشکی . داییش گفت چرا مسواک نمی‌زنی؟ گفت جایی که هستیم آب برای خوردن پیدا نمی‌شه توقع دارین مسواک بزنم؟ اگر خواهر یا برادرم یا حتی دوستان از طعم و مزه ی غذایی خوش‌شان نمی‌آمد و ناز می‌کردن می‌گفت ناشکری نکنید مردم اون‌جا تو وضعیت سخت زندگی می کنن... این‌که داشت از حرم آل الله دفاع می‌کرد و کم‌کم به آرزوهایش می رسید خیلی برایش لذت‌بخش بود .. داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 📌 کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
🕌 آغاز ثبت نام بیست و ششمین دوره ازدواج دانشجویی در قالب طرح ملی همسفر تا بهشت (سفر مشهد مقدس) 👩‍❤️‍👨 ویژه دانشجویان متاهل با تاریخ عقد از 1 فروردین ماه 1401 الی 30 مهرماه 1402 📌شرط ثبت نام: دانشجو بودن حداقل یکی از زوجین در تاریخ رسمی عقد (نه دانشجو بودن در زمان ثبت‌نام) ⏳مهلت ثبت نام: 8 تا 30 آبان ماه 1402 📆 تاریخ سفر: 7 آذرماه لغایت 22 اسفندماه 1402و به انتخاب زوجین 🖌جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه فرمایید: http://ezdevaj.nahad.ir 📌کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
✍ همایش (زندگی به رنگ تشکیلات) 👥 [اساتید مجرب کشوری] ⏰️ زمان : پنجشنبه یازدهم آبان ماه،ساعت 8 تا 14 🏢 مکان : دانشگاه یزد،تالار شهید منتظر قائم ثبت نام از طریق سایت اصل ثابت : 《 aslesabetnews ir 》 📌کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
📸 بین ما فاصله ها فاصله انداخته اند کاش این فاصله با آمدنت سر میشد...♡ 🔸برپایی سشنبه های مهدویت به همت بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد یزد 📌کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📚 می‌گفتم:(( حیف که نوشته‌ها را جمع نمی‌کنی وگرنه وقتی شهید بشی توی قد و قواره آوینی شناخته می‌شوی)) با کلمات خیلی خوب بازی می‌کرد.. هر دفعه بین وسایل شخصی دوتا عکس های من را با خودش می‌برد.. یکی پرسنلی ، یکی را هم خودش گرفته و چاپ می کرد. در ماموریت آخری با گوشی عکس از عکس ها می‌گرفت و با تلگرام می فرستاد. می گفتم :((چرا برای خودم فرستادی؟؟)) می گفت :((می‌خوام رو گوشی هم عکست رو داشته باشم)). گوشی از دستم جدا نمی‌شد بیست و چهارساعته نگاهم روی صفحه‌اش بود. مثل معتادها هرچند دقیقه یک‌بار تلگرام رو نگاه می‌کردم ببینم وصل شده است یا نه. زیاد از من عکس و فیلم می‌گرفت.. خیلی هایش را که اصلاً متوجه نمی‌شدم یک‌دفعه برایم می‌فرستاد. عکس سفرهایمان را می‌فرستاد که یادش بخیر پارسال همین موقع فکر این‌که برای چه کاری رفته است مرا آرام و دوری را برایم تحمل‌پذیر می‌کرد. گاهی به او می‌گفتم شاید تو و دیگران فکر می کنین من الان خونه پدرم هستم و خیلی هم خوش می‌گذره ولی این طور نیست هیجا خونه خود آدم نمی‌شود.... هیچ‌وقت از کارش نمی‌گفت. در خانه‌ام همین‌طور خیلی که سماجت می‌کردم چیزهایی می‌گفت ولی سفارش می‌کرد به کسی. چیزی نگو حتی به پدر و مادرت. البته بعدا رگ خوابش دستم آمد کلک سوار کردم.. بعد از اینکه اطلاعات را لو می‌داد خودم را طبیعی جلوه می‌دادم و متوجه نمی‌شد. با این ترفند خیلی از چیزها دستم می آمد. حتی در مهمانی‌هایی که با خانواده‌های همکارانش دور هم بودیم ، بازم لام تا کام حرفی نمی‌زدم .. می‌دانست هر یک کلمه که درج کنم ، سریع به گوش هم می‌رسد و تهش برمی گردد به خودم. کار حضرت فیل بود این حرف ها را در دلم بند کنم ، اما به سختی اش می ارزید. می گفت:((افغانستانیا شیعه واقعی هستن!)) و از مردانگی هایشان تعریف می کرد از لابه لای صحبت هایش دستگیرم می شد پاکستانی ها وعراقی ها خیلی دوستش دارند. برایش نامه نوشته بودند وعطر وانگشتر وتسبیح بهش هدیه داده بودند خودش هم اگر در محرم وصفر ماموریت می رفت ، یک عالمه کتیبه وپرچم واین طور چیزها می خرید و می برد. می گفت:((حتی سنی هاهم اونجا باما عزاداری می کنن!)) یا می گفت:((من عربی خوندم و اونا بامن سینه زدن!)) جو هیئت خیلی بهش چسبیده بود. از این روحیه اش خیلی خوشم می آمد که در هر موقعیتی برای خودش هیئت راه می انداخت. کم می خوابید ، من هم شب ها بیدار بودم. وقتی می گفت:((می خواهیم بریم کاری بکنیم و برگردیم))‌ می دانستم که یعنی در تدارک عملیات هستند. زمانی که برای عملیات می رفتند ، پیش می آمد تا ۴۸ ساعت هیچ ارتباط و خبری نداشتم. یک دفعه که دیر انلاین شد ، شاکی شدم که: ((چرا در دسترس نیستی؟دلم هزار راه رفت!)) نوشت:((گیر افتاده بودم!)) بعداز شهادتش فهمیدم منظورش این بوده که در محاصره افتادیم. فکر می کردم لنگ لوازم شده است. یادم نمی رود که نوشت: ((تایم من با تایم هیئت رفتن تو یکی شده. اون جا رفتی برای ما دعاکن!)) گاهی که سرش خلوت می شد ، طولانی هم باهم چت می کردیم. داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 📌 کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed
📸بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد با همکاری مرکز مشاوره برگزار کرد: کارگاه ناگفته های پیدا ✍️این نشست با تدریس جناب عباس افخمی عقدا، دانشجویان و افراد علاقه مند حوزه تربیت در سالن سردار سلیمانی دانشگاه آزاد اسلامی یزد برگزار شد. 🔸مباحث مطرح شده در این کارگاه: اصول تربیت، شیوه تربیت، بلوغ و تفاوت تربیت و آموزش جنسی و..ــ بود. 📌 کانال خبری و اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد ‏‎‏https://eitaa.com/joinchat/3536978118Cf262214aed