eitaa logo
افق مبین||سید محمد هاشمی
1.2هزار دنبال‌کننده
661 عکس
202 ویدیو
15 فایل
تاملات، نوشته ها و جلسات سید محمد هاشمی، طلبه حوزه علمیه قم ارتباط با بنده: @SMHashemi128
مشاهده در ایتا
دانلود
🖊 🔺 تحول مسیر نیست، مقصد است. (تاملی در برون رفت از وضعیت تعلیقی تحول در حوزه) 👇👇👇
🖊 #یادداشت 🔺در ضرورت یادگیری زبان انگلیسی برای طلاب @ofoqemobin 👇👇👇
✏️حکمت طباطبایی شماره پنجم ؛ 🔸 «معرفی رساله الولایه» ☀️ علامه طباطبایی بخش مهمی از ساختار هستی شناسی و هنجاری اندیشه خود را مبتنی بر قرآن و سنت استوار کرده است. یکی از ارکان مهم این اندیشه مباحث مربوط به نفس انسان و طریق سلوک اوست. رساله های مهم مانند رساله انسان، #الولایه، المنامات و النبوات و برخی رسائل دیگر و خصوصا تفسیر شریف المیزان وظیفه تبیین این بخش از اندیشه اسلامی را بر عهده دارند. ☀️ در این میان رساله شریف الولایه ارزش بسیار بالایی دارد. در این نوبت از مباحث #حکمتِ_طباطبایی به معرفی اجمالی این رساله شریف می پردازیم. ان شاء الله که مورد عنایت و توجه صاحب آن واقع شویم. #حکمت_طباطبایی شماره های قبلی پرونده «#حکمت_طباطبایی»: (شماره اول) https://eitaa.com/Ofoqemobin/74 (شماره دوم) https://eitaa.com/Ofoqemobin/98 (شماره سوم) https://eitaa.com/Ofoqemobin/113 (شماره چهارم) https://eitaa.com/Ofoqemobin/187 @ofoqemobin 📌 متن کامل #یادداشت را #بخوانید 👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از المرسلات
: جهالت بلکه تزویر 👈پیرامون نامه خوئینی ها به رهبرانقلاب 🔹یکی از حضرات که در به وجود آمدن شرایط امروز و قرار دادن ضعیف ترین دولتمداران بر گُرده امت ید طولایی داشته و خودش و دوستانش به هزار وعده و وعید و تطمیع، مردم را به امید آینده ای پر زرق و برق و بدون فقر که در آن هر دلار قیمتش کمتر از هزار تومان است به سمت دولتی بی هنر که معلوم شد حتی مذاکره هم نمی داند رهنمون کرده، امروز از موضع کسی که فقط تماشاگر صحنه است و نقشی در اشتباهات و لغزش ها نداشته است نامه ای به رهبر انقلاب نوشته و هشدار داده که کذا و کذا. 🔹جالب است داستان این حضرات، لحظه ای در این ۴۰ سال در مسیر عدالت و اعتدال نبوده اند، روزی چنان گداخته و آتشین که هر کس اقتصاد دولتی نمی پذیرفت را در زمره دوستان ریگان و کارتر قرار می دادند و زمانه ای آن چنان بی خرد که رهبر انقلاب را دعوت می کردند در جنگ خلیج فارس در کنار صدام (به قول خودشان خالد بن ولید) بایستد و کشور را وارد جنگ با آمریکا کند و سالها بعد چنان دستپاچه ارتباط با همان آمریکا و استکبار شدند که دوستان و مریدان قدیمی شان امروز از سر و کله شبکه های قارچی ضد انقلاب آمریکایی و عربستانی بالا می روند. 👈چه زیبا فرمود: لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفرِطا أو مُفَرِّطا؛ 🔹چطور است که ذره ای تقصیر نمی پذیرند و چشم بر مسیر پر افراط و تفریط خود می بندند و فرار را به پاسخ ترجیح می دهند و با چشم بندی نتیجه تمام نابخردی ها و خیانت های خود را به نام انقلاب و امام آن می زنند و پالوده خوری دوستانشان با دست اندر کاران تحریم را مخفی می کنند و بر آلاف و الوفی که اطرافیان محفلی شان از قبل این تردستی به جیب زده اند و می زنند چشم می بندند. 👈البته این فقط جهالت نیست بلکه تزویر است ... @fater290
هدایت شده از محفل علوم انسانی المرسلات
📣 کانال محفل علوم انسانی «المرسلات» 🔸این کانال با توجه به دغدغه های موجود جامعه علمی کشور و توصیه های مقام معظم رهبری نسبت به نقش حوزه های علمیه و اسلام شناسان در بازخوانی و بازتولید علوم انسانی اسلامی و بومی تأسیس شده است. 🔸پیروی فعالیت های پیشین کانال و هیئت تحریریه آن در زمینه علوم انسانی، این محفل با همکاری شما به صورت متمرکز در این موضوع به تولید و انتشار محتوا می پردازد. 🔸اهداف کانال: ▪️توجه طلاب و محصلین علوم اسلامی به سرفصل های علوم انسانی ▪️رصد و بازخوانی جریان های فکری علوم انسانی موجود در حوزه و دانشگاه ▪️باز خوانی و امتداد مبانی اعلام اربعه امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری(دام ظله)، علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری(ره) در علوم انسانی ▪️بررسی الگوهای تولید علوم انسانی اسلامی و بومی در متفکرین معاصر ▪️آشنایی با دیدگاه متفکرین و متخصصین در گرایش های مختلف علوم انسانی ▪️و ... ✅ با ما همراه باشید.... 🔅محفلی علمی و ترویجی درباره ابعاد مختلف علوم انسانی اسلامی را در این کانال پیگیری کنید. و ... 🔥 @ensani_almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
♨️درباره برهان ملازمات 🖊محسن ابراهیمی 🔅علامه طباطبایی در کتاب شریف نهایه الحکمه هم در فروعات مدخل و هم فروعات اصالت وجود بیان می دارند که تنها برهانی که در مسائل فلسفی جاری می شود، برهان "ان ملازمات" است. دلیل این ادعا را نیز چنین توضیح میدهند که چون موضوع فلسفه "واقعیت" است و محمولات فلسفه هم مساوق با موضوع هستند، ثبوت محمول برای موضوع علتی که غیر از موضوع و محمول باشد ندارد، لذا برهان "لم" در اثبات آن جاری نمی شود. از طرفی برهان "ان متعارف" هم که یقین آور نیست. 🔅بزرگان حکمت معاصر همچون حضرات آیات جوادی، مصباح و فیاضی همگی (البته هر کدام به طریقی) با این مدعا مخالفت کرده اند. استاد هم در درس خارج اسفار و هم در تدریس نهایه و همچنین استاد در تدریس نهایه، مراد علامه را تبیین و در مقابل اشکالات وارده، از دیدگاه علامه دفاع کرده اند. 🔅اصل این برهان را در کتاب ذکر کرده اند. ایشان در فصل "ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها" بیان می دارد که در گزاره هایی که ثبوت محمول برای موضوع، دارای سبب است، تنها راه حصول یقین، پی بردن به علت آن است که در واقع همان برهان "لم" است که علت، حدوسط قرار می گیرد. 🔅ایشان در ادامه بیان می کند که یک قسم از برهان هم در جایی است که ثبوت محمول برای موضوع، علت ندارد اما چون آن گزاره نظری است، نیاز به حدوسط داریم که اثباتا این گزاره را اثبات کند. ایشان در بیان این قسم از برهان، تعبیر گزاره های "لاسبب لها" به کار می برد. 🔅استاد در جلسات اخیر تدریس کتاب ، دیدگاه بوعلی را در تبیین این قسم از برهان شرح می دهند. 🔅ایشان در شرح این بحث، به دیدگاه آیت الله مصباح در شرح عبارت بوعلی اشاره می کنند و اشکالاتی را به ایشان در شرح عبارت بوعلی وارد می کنند. و نکات ارزشمندی را در مورد این برهان بیان می دارند. 🔅پیشنهاد می کنم که دو جلسه اخیر تدریس این کتاب را که در همین هفته برگزار شد، استماع کنید. ⬇️دانلود جلسه شنبه ۹۹/۸/۱۰ eitaa.com/majazi_almorsalaat/565 ⬇️ دانلود جلسه دوشنبه ۹۹/۸/۱۲ eitaa.com/majazi_almorsalaat/567 @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
♨️غبطه میخورم 🔸واقعا به حال امثال حضرت آیت الله یزدی غبطه می خورم. 🔸اینکه خدای متعال در دوران جوانی انسان را با همچون آشنا کند و شرایط استفاده از او را فراهم کند 🔸اینکه خدای متعال و را به انسان عطا کند که بتواند در بهترین دوران جوانی، عمرش را صرف مبارزه با طاغوت کند و در نابودی حکومت ظلم، شریک شود 🔸اینکه انسان به لطف خداوند بتواند در دوران بزرگمردی همچون امام خمینی ولایت را پذیرا شود و به خدمت کند 🔸اینکه خداوند توفیق دهد که در دوران ولایت رهبر انقلاب، با وجود اینکه سن ولی از او کمتر است، انانیت را کنار بگذارد و در رکاب او خدمت کند و حتی یکبار ابراز مخالفت نکند 🔸اینکه خداوند متعال به انسان بدهد که در دوران های مختلف و بروز ها، لغزش نکند و در مسیر حق را حفظ کند 🔸اینکه خداوند به انسان عطا کند که در عین حال که بالاترین پستهای حکومتی و حوزوی را دارد، ساده زیستی را از دست ندهد و به دنبال نرود 🔸و بالجمله اینکه انسان توفیق پیدا کند که عمرش را در سایه ولایت در راه تحقق صرف کند 🔸همه این ویژگیها در آیت الله یزدی و سایر فرزندان خمینی همچون آیت الله مصباح (حفظه الله) و آیت الله جنتی (حفظه الله) و سردار سلیمانی، جمع شده است و واقعا به حال آنها غبطه می خورم. 🔹شادی روح و سلامتی همه فرزندان و تربیت شدگان سوره حمد قرائت کنیم. 🔰محسن ابراهیمی ۹۹/۹/۲۰ @almorsalaat
📌 ادامه از 👆👆 👈 کتاب چهارم) انسان در قرآن: شهید در این کتاب باز هم به مساله انسان باز می گردد و این بار بر اساس جهان بینی اسلامی که در قرآن و سنت ارائه شده است، نمایی متفاوت از انسان ارائه می کند. این کتاب مطالبی اساسی پیرامون انسان شناسی اسلامی عرضه می کند که در تمام کتب استاد شهید مورد نیاز است. البته این سیر انسان شناسی با سایر کتب ایشان تکمیل می شود. بدون مطالعه و توجه به انسان شناسی اسلامی در آثار شهید مطهری عملا استفاده خاصی از فکر ایشان نمی توان کرد. 👈 کتاب پنجم) جامعه و تاریخ: در این کتاب استاد شهید به بعد دیگری از انسان شناسی اسلامی می پردازد و این بار حقیقت انسان را از حیث اجتماعی و از دریچه اسلام تحلیل می کند. در این کتاب استاد شهید درگیری وسیعی با نگاه های مارکسیستی و موسسان علم جامعه شناسی در حقیقت جامعه، فلسفه تاریخ و سنن حاکم بر تطورات و تحولات اجتماعی دارد. یکی از نوآوری های اساسی استاد شهید به تبع استادش علامه طباطبایی، در این کتاب نمایان شده است. در این کتاب ایشان در برابر مبانی اصالت فردی و اصالت جمعی، مبنای اختصاصی قرآن را اختیار می کند. 👈 کتاب ششم) حیات جاوید: در این کتاب که پایان سیر «مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی» است، شهید مطهری به معرفی حقیقت معاد می پردازد. و زندگی ابدی انسان را به تصویر می کشد. 💠 به استناد مقدمه کتاب انسان و ایمان، شهید مطهری برای تکمیل این سیر مجلدی با موضوع امامت نیز در نظر داشته است که شهادت، مهلت این کار را از ایشان می گیرد. برای این موضوع خوب است به کتاب امامت و رهبری و کتاب بسیار ارزشمند ولاء ها و ولایت ها مراجعه شود. برای درک و فهم بهتر این سیر نیاز است که هر شش کتاب با استاد خوانده شود ... 🔰سید محمد هاشمی 97.10.23 @ofoqemobin
هدایت شده از المرسلات
☀️ | مختصری در باب نظریه روح المعنی از منظر امام خمینی (ره) 🖊 سید محمد هاشمی 🔺 یکی از مباحث مهم امام در ادامه موضع مهم ایشان پیرامون اعتباری بودن وضع الفاظ، مساله است. این نظریه که توسط امام در نقاط مختلفی استفاده شده و ریشه در نگاه برخی اندیشمندان پیشین نیز داشته است قرابتی جدی با تصویر مرحوم در نحوه وضع الفاظ برای معانی در تفسیر دارد. ایشان توجه به این فرآیند در وضع الفاظ را، راه حل بسیاری از اشتباهات در اندیشه و فهم - خصوصا در معارف غیر مادی - می داند. برای مثال برخی در وصف پروردگار به رحیم و رحمان تصور کرده اند که چون در ذات این اوصاف نوعی از رقّت و تغیرِ حالت درونی نهفته و این نوع تحولات در ذات واجب محال است صدق این معانی بر واجب صرفا مجازی است. مرحوم امام در پاسخ معتقد است اساسا الفاظ برای غایات و حقایق عامه وضع شده اند و خصوصیات افراد تقییدی در آن معانی ایجاد نمی-کند: «و بعضى‏ها در مطلق اين نحو از اوصاف از قبيل خذ الغايات و اترك المبادى‏ قائل شده‏اند- كه اطلاق اين‏ها بر حق به لحاظ آثار و افعال است نه به لحاظ مبادى و اوصاف است. پس، معنى «رحيم» و «رحمن» در حق، يعنى كسى كه معامله رحمت مى‏كند با بندگان. بلكه معتزله‏ جميع اوصاف حق را چنين دانسته‏اند يا نزديك به اين. و بنابراين، اطلاق آنها بر حق نيز مجاز است. و در هر صورت، مجاز بودن بعيد است، خصوصا در «رحمن» كه بنابراين امر عجيبى بايد ملتزم شد. و آن اين است كه اين كلمه وضع‏ شده براى معنايى كه استعمال در آن جائز نيست و نمى‏شود، و در حقيقت اين مجاز بلا حقيقت است. تأمّل. و اهل تحقيق در جواب اين گونه اشكالات گفته‏اند الفاظ موضوع است از براى معانى عامّه و حقايق مطلقه. پس بنابراين، تقيّد به عطوفت و رقّت داخل در موضوع له لفظ «رحمت» نيست و از اذهان عاميّه اين تقيّد تراشيده شده، و الّا در اصل وضع‏ دخالت ندارد..» (آداب الصلاة، متن، ص: 249) 🔺 ایشان سپس در جواب به اشکال مقدر به این نظریه که آن را تنها در صورتی که اولیاء و انبیاء واضع باشند صحیح میدانند، تحلیلی در باب وضع الفاظ و اعتبار ارائه می کند که در کلیت شناخت اعتباریات نزد ایشان نیز سودمند است. 🔺به عقیده ایشان فرآیند وضع یک لفظ به این گونه است که برای هر واضعی در ابتدا نوعی توجه به جهت حقیقی موضوع له مطرح بوده است یعنی واضع در هنگام وضع لفظ «نور» برای آنچه از حقیقت خارجی نور می دیده، جهت روشنایی آن را مورد نظر قرار داده است و به جهات عدمی و ظلمانی آن بی توجه بوده است لذا لفظ «نور» هرگز مقید به نورِ مادی خارجی که مشوب به جهات عدمی است نمی شود و از این رو می توان آن را حقیقتا در انوار غیرمادی نیز استعمال کرد. لذا نظریه روح المعنی را می توان حتی در عمق تسامحات عرفی در فرآیند اعتبار نیز توضیح داد: «واضع لغات گرچه در حين وضع معانى مطلقه مجرّده را در نظر نگرفته است، ولى آنچه كه از الفاظ در ازاء آن وضع شده همان معانى مجرّده مطلقه است. مثلا، لفظ «نور» را كه مى‏خواسته وضع كند، آنچه در نظر واضع از انوار مى‏آمده اگر چه همين انوار حسّيّه عرضيّه بوده- به واسطه آن كه ماوراء اين انوار را نمى‏فهميده- ولى آنچه را كه لفظ نور در ازاء او واقع شده همان جهت نوريّت او بوده نه جهت اختلاط نور با ظلمت، كه اگر از او سؤال مى‏كردند كه اين انوار عرضيّه محدوده نور صرف نيستند بلكه نور مختلط به ظلمت و فتور است، آيا لفظ نور در ازاء همان جهت نوريّت او است يا در ازاء نوريّت و ظلمانيّت آن است؟ بالضروره جواب آن بود كه در مقابل همان جهت نوريّت است و جهت ظلمت به هيچ وجه دخيل در موضوع له نيست» (آداب الصلاة، متن، ص: 250) 🔺 بر این اساس نیازی نیست که واضع تمام مصادیق آن معنا را در زمان خود درک کرده یا حتی به آن معتقد باشد بلکه فرآیند وضع چنین وسعتی را در رابطه لفظ و معنا ایجاد می کند. نکته جالب آن که مرحوم امام بر اساس این تحلیل، صدق الفاظ عرفی وضع شده بر معانی ای که از جهت وجودی در مراتب بالاتری قرار دارند را نزدیکتر به حقیقت و غرض اولیه عرف می داند: «ليس الكلام من حيث ظهوره الملكى و خصوصا الّذى هو من مقولة اللّفظ و الصّوت صفة للحقّ من حيث هويّته الأحاطيّة حتّى يتفرّع عليه ما ذكر كما انّ قوله تعالى ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ لا يدلّ على مقصوده بوجه نعم الكلام الذّاتى الّذى هو التّجلّى باظهار ما فى الغيب على ذاته المقدّسة صفة من صفاته فى الحضرة الجمعيّة الكماليّة و الكلام الظّهورى الوجودى الّذى هو التّجلّى بالفيض المقدّس لأظهار ما فى الغيب على الحقائق التّفصيليّة صفة من صفاته الفعليّة و لهما الأحاطة و الشّمول و لهذا الكلام اللّفظى ايضا احاطة بمعنى آخر و هو وجه السّرّ الوجودى الّذى يعرفه المحقّقون و هو غير الأوضاع اللّفظيّة نعم لو كان الألفاظ موضوعة لأرواح المعانى او ارواح المعانى مرادة للحقّ من كلامه لكان تلك الأحاطة حقّا كما الأمر كذلك.» ( تعليقات على شرح «فصوص الحكم» و «مصباح الانس»، ص: 232) 🔺نتیجه این صورت بندی، راهگشایی بسیار اساسی در فهم معارف و معانی مجرد قرآنی و روایی ایجاد کرده و از سوی دیگر گشایشی جدی برای انتقال مرتبه بندی شده معارف الهی می آفریند. این نگاه شیوه ای مهم در القای معارف الهی را نیز به دنبال دارد. بر این اساس در تعلیم معارف تنها کافی است ذهن ها را نسبت به حیثیات عدمی مفاهیم پالایش نماییم، تا بتوانیم حقیقت ناب غیرمادی را در ذهن مخاطبان تصویر کنیم. 🔺 این نظریه در مساله روح المعنی، در مجموعه اندیشه امام در اعتباریات تاثیر مهمی دارد ایشان پس از این مساله «صحیح و اعم» و تصویر «مرکبات اعتباری» را نیز بر همین اساس تبیین می نمایند و معتقدند حتی در وضع الفاظ برای اختراعات عادی بشر، هرگز لفظ به قید ماده و شکل خاصی از آن اختراع – مثلا تفنگ یا هواپیما – محدود نمی شود بلکه از ابتدا خصوصیات ماده و صورت دخلی در وضع الفاظ ندارند: و لذا ترى: أنّ تكامل الصنعة كثيراً ما يوجب تغييراً في موادّها أو تبديلًا في شأن من شؤون هيئتها، و مع ذلك يطلق عليها اسمها كما في السابق، و ليس‏ ذلك إلّا لأخذ الهيئة و المادّة لا بشرط؛ أي عدم لحاظ مادّة و هيئة خاصّة فيها. (تهذيب الأصول، ج‏1، ص: 109) @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
🌀| : نباید مستلزم شود. 🔰یکی از نکاتی که در استنباطات فقها به چشم می خورد این است که فتوایی که بدست می آید و روشی که اتخاذ می شود نباید مستلزم شود. چرا که در اینصورت همین استلزام، موجب بطلان طریق و فتوا می گردد. 🔰در عبارات زیر برخی از تصریحات فقها به این مسئله ذکر شده است 📝أمّا في الطائفة الدالّة على وجوبهما للشكّ‌ في الزيادة و النقيصة فلإجمال أخبارها، و إعراض الأصحاب عنها، مع أنّ‌ العمل بها بما هو أظهر معانيها يوجب . (محقق نائینی، کتاب الصلاه ج2 ص329) 📝و أنت خبير بأنّه مستلزم و اختلال فيه، و لم يختلج ذلك التعارض و العلاج في ذهن ، و ليس مبنى فقه الإسلام على نحوه، و هو في فساد هذا التوهّم‏. (امام خمینی المکاسب المحرمه ج1ص331) 📝و هناك حقيقة مرّة، و هي انّ‌ التأكيد على حجية قول الصحابي لأجل انّ‌ حذفه من الفقه السنّي يوجب انهيار صرح البناء الفقهي الذي أشادوه، و تغيّر القسم الأعظم من فتاواهم، و حلول فتاوى أُخر محلّها ربما استتبع لا أُنس لهم به (آیت الله سبحانی، الانصاف ج2 ص550) 📝...في غاية الإشكال، لعدم استلزام القول بالضمان ، فإنّ‌ التفويت من موجبات الضمان. و معدومية عمل الحر لا تقتضي سقوطها عن المالية كما مرّ مفصّلا (آیت الله مروج، هدی الطالب ج1 ص85) 📝بل مقتضى ذلك حتى مع الاستقلال المجمع على خلافه، و على تقديره فلا ينبغي حصرها في الأمور المذكورة، بل هي إلى عدم الحصر أقرب منه. بل فتح هذا الباب يقتضي لا ينطبق على أصول الإمامية (جواهر الکلام ج38 ص210) 📝مع أنّ‌ التمسّك بعموم «نفي الضرر» في موارد الفقه من دون انجباره بعمل بعض الأصحاب يؤسّس (مکاسب شیخ، ج3 ص220) 📝أمّا أدلّة حمل فعل المسلم و قوله على الصّحة فيشكل التّعويل عليها و إثبات الآثار الواقعيّة لاستلزامه كما لا يخفى فلا بدّ من أن تحمل على مجرد عدم التفسيق (سید یزدی، حاشیه المکاسب ج1 ص36) 📝و ما هو شأن اللزوم استقرار الضرر و عدم التمكن من رفعه، و هنا عدم التمكن من رفعه، إلاّ أنّ‌ اعمال قاعدة الضرر في الفقه بهذا الترتيب يؤسس كما عن غير واحد من الاعلام. ( محقق اصفهانی، حاشیه المکاسب ج4 ص389 📝و لكن لا يخفى أنّ‌ مثل هذا المشي في الفقه يورث ، يعرض عنه المخالف و المؤالف، فتمام النظر في زماننا هذا إلى كيفية مشيهم، في الأخذ بما عملوا به و طرح ما طرحوا (محقق عراقی، شرح تبصره ج2 ص141) و لكن العمل بحديث الرّفع في كثير من أمثال المقام غير معهود بل لعلّ‌ العمل بها يستلزم (سید احمد خوانساری، جامع المدارک ج2 ص164) 📝فإنّ إلقاء الإطلاقات و العمومات على أصحاب الكتب و الأصول إلى‏ ما شاء اللَّه، مع بيان مقيّداتها و مخصّصاتها منفصلةً ببيان مستقلّ لأغراض و مصالح، منها فتح باب الاجتهاد و الدراسة، و فيهما من البركات و تشييد أركان الدين إلى ما شاء اللَّه، ففيها يكون تقييد المطلق و تخصيص العامّ رائجاً هيّناً عليه بناء فقه الإسلام، و رفع اليد عنه مستلزم لتأسيس (امام خمینی، کتاب الطهاره ج1 ص459) 📝بل لو بني على العمل بما أعرض عنه الأصحاب لحصل لنا ، فالمتعين تأويله أو طرحه (سیدمحسن حکیم، مستمسک عروه ج5 ص 91) ⁉️اینکه مایز از و تمایز آن با و تاثیر فهم و سیره فقهای سابق در اجتهاد چیست؟ ظاهرا مسئله ای مهم است که حدود و ثغور آن باید تبیین شود. ✍️محسن ابراهیمی 1400/7/20 @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
💠| استکبار ستیزی از آدم تا قائم (عج) 🔺واژه استکبار از کلماتی است که در قرآن با مشتقات آن بیش از ۴۰ بار در مصادیق مختلف به کار رفته است. معنایی که از استعمالات مختلف این کلمه در قرآن به ذهن میرسد، معنایی نزدیک به خودخواهی و خودبرتربینی است. این معنا مصادیق مختلفی نیز دارد. همانند خود برتر بینی شیطان نسبت به حضرت آدم و یا خود برتربینی فرعون نسبت به بنی اسرائیل. 🔺استکبار را میتوان به دو قسم استکبار درونی و بیرونی تقسیم کرد. منظور از درونی آن استکبار نفسانی و خودخواهی و خودبرتربینی شخص است که یک مشکل درون نفسانی است و این استکبار درونی سبب می شود که انسان و یا هر موجود دیگری در مقابل خدای متعال و آیات الهی کرنش نکند و به مقام ذل عبودیت نرسد. لازمه و بروز این استکبار و خودخواهی درونی، این است که شخص، خود را برتر از دیگران دیده و در نتیجه برای خود حقی بیشتر از دیگران قائل است و لذا به دیگران ظلم می کند. 🔺با این توضیح میتوان گفت که استکبار بیرونی و ظلم و زور نسبت به سایر انسان ها ناشی از استکبار درونی و ظلم شخص به خویشتن خویش است. بنابراین می توان گفت که هدف اصلی انبیاء و اولیاء الهی این است که با استکبار درونی انسان ها و ظلم انسان ها به خودشان (که یکی از مصادیق ظلم به نفس، شرک است) مقابله کنند و با از بین بردن هر گونه استکبار درونی و ظلم نفسانی، انسان به مقام توحید و عبودیت خدای متعال که هدف خلقت انسان است، می رسد. 🔺یکی از اهداف میانی برای مقابله با استکبار درونی انسان ها، مقابله با استکبار بیرونی است. چرا که تا استکبار بیرونی و به تعبیر قرآن استکبار فی الارض وجود دارد، شرایط مساعدی برای رسیدن کلام وحی به انسان ها و به تبع تربیت الهی آنها وجود ندارد. این نگاه در واقع همان مسئله تفاوت بین جهاد اصغر و اکبر در کلمات حضرت امام و مسئله تقدم ثبوتی آزادی معنوی بر آزادی اجتماعی در نگاه شهید مطهری است. 🔺مبارزات نبی مکرم اسلام (ص) و سایر انبیاء که در تاریخ و قرآن مطرح شده، همه در راستای استکبار ستیزی بیرونی و نفی سلطه استکبار فرعونیان و نمرودیان است و این مبارزه تا برقراری کامل حکومت عدل مهدوی ادامه دارد کما اینکه از لحظه اول خلقت انسان میان آدم و شیطان این مبارزه شروع شد. 🔺بر اساس آنچه از آیات قرآن و کلمات امام و رهبر معظم انقلاب بدست می آید، استکبار ستیزی (که مراد همان استکبار بیرونی است) یک راهبرد است و در همه ازمنه تا قیام حضرت حجت (عج) وجود دارد. اما نکته قابل توجه این است که روش مبارزه و ستیز با استکبار، متناسب با عِدّه و عُدّه اهل حق و مستکبرین و شرایط زمانی و مکانی هر دو طرف، متفاوت می شود. راه های مختلف مبارزه، از قول لیّن بین حضرت موسی و فرعون شروع می شود و با استدلال آوردن های حضرت ابراهیم برای نمرود و نرمش قهرمانانه جمهوری اسلامی ایران در مذاکره با استکبار آمریکا ادامه می یابد و به جنگ و قتال سخت در غزوات و جنگ های نبی مکرم اسلام (ص) و هشت سال دفاع مقدس در دوران ولایت خمینی کبیر (ره) ختم می شود و دایره وسیعی از روش ها را در بر میگیرد. 🔺با توجه به این نگاه، هدف اصلی انبیاء، تعلیم انسان ها به مبارزه با استکبار درونی و پیروزی در جهاد اکبر است، اما مقدمه آن، پیروزی نهایی در جهاد اصغر با استکبار بیرونی است و مبارزه در جهاد اصغر روشهای متعددی دارد. 🔺از آنجایی که این موضوع، مورد عنایت و توجه قرآن و روایات بوده و این ادبیات، ادبیاتی قرآنی و روایی در تفسیر جامعه و تقسیم انسان ها و جوامع است که خصوصا توسط حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب در دوران مبارزات با نظام ستمشاهی و پس از آن در مبارزه با شیطان مستکبر بزرگ، آمریکای خونخوار، استفاده شده است، جهت تحقیق و بررسی فقهی اجتهادی ابعاد مسئله استکبار لازم است که ابتدا موضوع استکبار به خوبی بر اساس آیات و روایات منقّح شود تا بر اساس آن بتوان محدوده، ابعاد استکبار و سپس مصادیق آن را مشخص کرد و در پله بعد احکام مقابله و ستیز با استکبار در شرایط زمانی و مکانی مختلف را بدست آورد. هم در منقح کردن موضوع و هم تشخیص احکام مرتبط با استکبار (هم از جهت تصوری و هم از جهت تصدیقی، هم تعیین سوال و هم تشخیص پاسخ) علاوه بر آیات (خصوصا با نگاه تفسیری-اجتماعی علامه طباطبایی در المیزان) و روایات و استفاده از ابواب فقهی ای همچون جهاد، امر به معروف، ولایت فقیه، سیره و بیانات امامین انقلاب، هم به عنوان دو فقیه اسلام شناس اجتماعی متجدد و هم به عنوان دو فرمانده اصلی ستیز با استکبار در نیم قرن گذشته، بسیار راهگشا و راهنما هستند. ✍محسن ابراهیمی ۹۸/۱۱/۱۹ @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
| ما همه عاشق اوییم چه کوچک چه بزرگ حضرت امام (ره)، در مواضع متعددی از آثار خود برهانی را بر اساس گزاره ای فطری، بر اثبات خداوند متعال، اقامه میکنند. تقریبا بهترین جایی که این برهان را تقریر میفرمایند و آن را منتسب به استاد خود، مرحوم شاه آبادی میکنند، در کتاب شریف چهل حدیث است. برهان ایشان، از جمله براهین تنبیهی است. چون این برهان متخذ از احکام بدیهی فطرت است. این برهان دارای دو مقدمه است: صغری: هر انسانی عاشق کمال مطلق است (این گزاره فطری و در واقع اساس فطریات است) کبری: هر عشقی، نیازمند به معشوق است. نتیجه اینکه معشوق (کمال مطلق) موجود است. این برهان از آیه "قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه" نیز بدست می آید. این برهان، معمولا از حیث نتیجه آن و یا از حیث بدیهی بودن اثبات خداوند متعال و یا از جهات معرفت شناسی مورد توجه قرار میگیرد. به نظر بنده، آنچه اهمیت بیشتری دارد، صغرای این برهان است. حضرت امام در تبیین صغری با مثالهای مختلفی، اثبات می کنند که ما در تمام افعال خود فقط و فقط به دنبال خداوند متعال هستیم. هر حرکتی میکنیم، هر کاری که انجام میدهیم، هر کتابی که میخوانیم، هر حرفی که میزنیم، ازدواج که میکنیم، هر پیامی که میخوانیم و وقتی که میخوابیم و.... در همه اینها به دنبال خدای متعال میگردیم. بالجمله ما تکوینا یک معشوقی داریم که در همه حال به دنبال او میگردیم. هر چند که گاهی غفلت میکنیم و گمان میکنیم که به دنبال چیز دیگری هستیم. گمان میکنم که توجه به این مطلب که تمام افعالمان برای رسیدن به یک معشوق (خداوند متعال) است، اهمیت بالا و تاثیرات زیادی میتواند داشته باشد. انشالله که روزی مصداق حقیقی معشوق را بپرستیم. ✍محسن ابراهیمی ۰۰/۹/۵ @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
♦️ معرفی رساله فارسی معراج نامه بوعلی و اشاره به جایگاه معنوی امیرالمومنین(ع) 🔰سید مجتبی جواهری 🔅🔅🔅🔅 🔹ابْن سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (۳۷۰-۴۲۸ق) میراث گسترده و عمیقی از خود به یادگار گذاشت که بزرگان عرصه علم و حکمت به فهم و تفسیر آن ها افتخار کرده اند. 🔹در این چند خط قصد دارم ابتدا یکی از رساله های ایشان را معرفی کرده سپس به بهانه یک اشاره ظریف و لطیف این رساله را با یکدیگر مرور کنیم. 🔹 رساله ای در کیفیت پیغمبر اکرم (ص) به زبان فارسی به رشته تحریر درآورده که مشهور به «معراج نامه» است. او در این رساله با استناد به روایت: «نحن معاشر الانبياء امرنا ان نتكلم الناس على قدر عقولهم» به دنبال تفسیری عقلانی و روحانی از معراج نبی (ص) است. از این رو بسیاری از تعابیر حدیث معراج را به مضامین روحانی و عقلانی تفسیر می کند. او معتقد است حقیقتی که پیغمبر (ص) از آن سخن می گویند امری معنوی و معقول است ولی بازگو کردن آن برای مخاطبین تنها با تجسم در عالم محسوسات ممکن بود چرا که خرد عامه مردم از محسوسات تبعیت می کند: 🔸« پس آنچه نبى دريابد از روح القدس باشد و آنچه بگويد باشد بتربيت و وهم آراسته چنانكه گفت «نحن معاشر الانبياء امرنا ان نتكلم الناس على قدر عقولهم»و معقول مجرد بعقل مجرد ادراك توان كردن و آن دريافتن بود نه گفتن پس شرط انبيا آنست كه هر معقول كه دريابند در محسوس تعبيه كنند و در قول آرند تا امت متابعت آن محسوس كنند و برخوردارى ايشان هم معقول باشد ليكن براى امت نيز محسوس و مجسم كنند و بر وعد و اميدها بيفزايند و گمانهاى نيكو زياده كنند تا شرط! بكمال رسد و تا قاعده و ناموس و اساس عبوديت منحل و مختل نشود و آنچه مراد نبى است پنهان نماند...» 🔹او سعادت حقیقی انسان را ثمره تربیت عقلی دانسته و شرف و کمال عقل را گذر از محسوسات می خواند: 🔸«... هر علمى كه بنفس رسد و هر سعادت كه از نفس پديد آيد همه ثمره تربيت عقلست و عقل براى آنست تا بواسطه او سعادت علم را بنفس ميرساند و نفس براى آنكه تا بمدد آن معقولات را از ميان محسوسات جدا كند و بعقل رساند كه عقل را با محسوسات كارى نيست زيرا هر چه محسوس است در مرتبه شرف و كمال نيست بلكه كمال و شرف و بزرگى معقول راست و عقل هميشه روى بر بالا دارد بزير ننگرد و از شريف بخسيس نيايد اما مددى داده است نفس را از خود كه مصلحت عالم زيرين و محسوسات را او تربيت ميكند و او را عقل مكتسب مى‌خوانند پس شرف آدمى بدو چيز است:بنفس ناطقه و بعقل و اين هر دو نه از عالم اجسامند بلكه از عالم علويند و متصرف بدنند نه ساكن بدن كه قوتهاى مجرد بسيط را حيز و مكان نخواهد بود و ليكن اثر ايشان بدن را بنظام ميدارد ...» 🔹فارغ از این که چه برهانی بر این مطلب داشته و مبانی آن چیست، توجه شما خواننده محترم را به این نکته جلب می کنم که او در نهایت، سفر پیغمبر اکرم(ص) در معراج را امری غیرجسمانی دانسته و آن را گذر از محسوسات و در معقولات می خواند و این نظریه را به حقیقت نیز سرایت می دهد: 🔸« ببايد دانست كه اثبات قول در آن جانب محال بود پس كلام ايزدى كشف معنى است كه روح القدس كند بوسيلت بر روح نبى پس آنچه نطق نبى است همه عين كلام گردد و حكم او بخود باطل شود نام قدسى بر وى افتد نطق او قرآن بود آنچه گويد نه از سر حقيقت خود گويد بلكه باجازت امر گويد چنانكه گفت اَلرَّحْمٰنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ و چون آن كشف نطق را مستغرق خود گرداند حقايق معانى مجمل نبى گردد ليكن امت را بر آن اطلاع نتواند بود كه حواس بند ايشان باشد و از براى مصلحت خلق نبى را اجازت دهند تا خيال و وهم را در كار آرد و بدان فيض را در عمل آرد و آن قوت را در فعل كشد و آنچه ادراك بود بوهم سپارد تا مجسم كند و بنمايد و معجزه بود و آنچه نطق بود بخيال سپارد و تا ذكر در وى تصرف كند در قول آرد كتاب شود بحكم آنكه بمدد ايزدى باشد كنند و گويند كتاب اللّه همچنانكه بيت اللّه و عبد اللّه و رسول اللّه...» 🔹نکته بسیار مهم اشاره لطیف ایشان به تجلی آن حقیقت معقول در پایان رساله است. او ابتدا به زبان آکنده به عقلانی پیغمبر(ص) تصریح کرده و می فرماید: 🔸« و چون بعاقلى رسد بعقل خود ادراك كند و داند كه گفته‌هاى نبى همه رمز باشد بمعقول آكنده و چون بغافلى رسد بظاهر گفته نگرد و دل بر مجسمات محسوس حريص و خوش گرداند» 🔹سپس در انتها پس از ذکر آیه 25 سوره لقمان « اَلْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لايَعْلَمُونَ»، مخاطب حقیقی پیغمبر اکرم (ص) در این بیان را امیرالمومنین علی (ع) می خواند و می فرماید: 🔸« و براى اين بود كه شريفترين انسان و عزيز ترين انبيا و خاتم رسولان صلى الله عليه و آله و سلم چنين گفت با مركز حكمت و فلك حقيقت و امير المؤمنين عليه السلام كه «يا على: اذا رأيت الناس يتقربون الى خالقهم بانواع البر تقرب اليه بانواع العقل تسبقهم» و اين چنين خطاب جز ما چون بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق آن چنان بود كه در ميان محسوس. گفت يا على چون مردمان در كثرت عبادت رنج برند تو در ادراك معقول رنج بر تا بر همه سبقت‌گيرى لاجرم چون بديده بصيرت عقلى مدرك اسرار گشت همه حقايق را دريافت و ديدن يك حكم دارد كه گفت لو كشف الغطا ما ازددت يقينا هيچ دوست آدمى را زيادت از درك معقول نيست بهشتى كه بحقيقت آراسته باشد بانواع نعم و زنجبيل و سلسبيل ادراك معقول است دوزخ با عقاب و اغلال متابعت اشغال جسمانى است كه مردم در جحيم هوى افتد و دربند خيال بماند و بند خيال و رنج و هم آزادى بعلم زودتر برخيزد كه بعمل زيرا كه عمل حركت‌پذير است و حركت‌پذير را انجام جزء بمحسوس نيست اما علم قوت است و آن جز بمعقول نرود چنانكه رسول صلى الله عليه و آله گفت قليل العلم خير من كثير العمل و نيز فرموده نية المؤمن خير من عمله و امير جهانيان گفت كه قدر آدمى و شرف مردمى جز در دانش نيست و چون اين مقامات در پيش افتاد درازتر نكشيم تا از مقصود باز نمانيم . 🔸مقصود از اين كتاب آن بود كه شرح دهم معراج نبى را بر موجب عقل چنانكه رفته است و بوده تا عاقلان دانند كه مقصود او از آن سير حسى نبوده است بلكه آن معقول بوده است كه مرموز بزبان محسوس بگفته است تا هر دو صنف مردم از آن محروم نمانند و اين جز بتائيد ربانى و مدد و روشنائى نور الانوار نبوده است كه خاطر مدد گيرد و آينۀ عقل روشن نمايد تا شرح اين كلمات داده شود بر طريق اختصار و رمز معراج گشاده گردد بر سبيل اسرار و اعتماد بر توفيق ايزد است عز و علا» @almorsalat
☀️ | مختصری در باب نظریه روح المعنی از منظر امام خمینی (ره) 🖊 سید محمد هاشمی 🔺 یکی از مباحث مهم امام در ادامه موضع مهم ایشان پیرامون اعتباری بودن وضع الفاظ، مساله است. این نظریه که توسط امام در نقاط مختلفی استفاده شده و ریشه در نگاه برخی اندیشمندان پیشین نیز داشته است قرابتی جدی با تصویر مرحوم در نحوه وضع الفاظ برای معانی در تفسیر دارد. ایشان توجه به این فرآیند در وضع الفاظ را، راه حل بسیاری از اشتباهات در اندیشه و فهم - خصوصا در معارف غیر مادی - می داند. برای مثال برخی در وصف پروردگار به رحیم و رحمان تصور کرده اند که چون در ذات این اوصاف نوعی از رقّت و تغیرِ حالت درونی نهفته و این نوع تحولات در ذات واجب محال است صدق این معانی بر واجب صرفا مجازی است. مرحوم امام در پاسخ معتقد است اساسا الفاظ برای غایات و حقایق عامه وضع شده اند و خصوصیات افراد تقییدی در آن معانی ایجاد نمی-کند: «و بعضى‏ها در مطلق اين نحو از اوصاف از قبيل خذ الغايات و اترك المبادى‏ قائل شده‏اند- كه اطلاق اين‏ها بر حق به لحاظ آثار و افعال است نه به لحاظ مبادى و اوصاف است. پس، معنى «رحيم» و «رحمن» در حق، يعنى كسى كه معامله رحمت مى‏كند با بندگان. بلكه معتزله‏ جميع اوصاف حق را چنين دانسته‏اند يا نزديك به اين. و بنابراين، اطلاق آنها بر حق نيز مجاز است. و در هر صورت، مجاز بودن بعيد است، خصوصا در «رحمن» كه بنابراين امر عجيبى بايد ملتزم شد. و آن اين است كه اين كلمه وضع‏ شده براى معنايى كه استعمال در آن جائز نيست و نمى‏شود، و در حقيقت اين مجاز بلا حقيقت است. تأمّل. و اهل تحقيق در جواب اين گونه اشكالات گفته‏اند الفاظ موضوع است از براى معانى عامّه و حقايق مطلقه. پس بنابراين، تقيّد به عطوفت و رقّت داخل در موضوع له لفظ «رحمت» نيست و از اذهان عاميّه اين تقيّد تراشيده شده، و الّا در اصل وضع‏ دخالت ندارد..» (آداب الصلاة، متن، ص: 249) 🔺 ایشان سپس در جواب به اشکال مقدر به این نظریه که آن را تنها در صورتی که اولیاء و انبیاء واضع باشند صحیح میدانند، تحلیلی در باب وضع الفاظ و اعتبار ارائه می کند که در کلیت شناخت اعتباریات نزد ایشان نیز سودمند است. 🔺به عقیده ایشان فرآیند وضع یک لفظ به این گونه است که برای هر واضعی در ابتدا نوعی توجه به جهت حقیقی موضوع له مطرح بوده است یعنی واضع در هنگام وضع لفظ «نور» برای آنچه از حقیقت خارجی نور می دیده، جهت روشنایی آن را مورد نظر قرار داده است و به جهات عدمی و ظلمانی آن بی توجه بوده است لذا لفظ «نور» هرگز مقید به نورِ مادی خارجی که مشوب به جهات عدمی است نمی شود و از این رو می توان آن را حقیقتا در انوار غیرمادی نیز استعمال کرد. لذا نظریه روح المعنی را می توان حتی در عمق تسامحات عرفی در فرآیند اعتبار نیز توضیح داد: «واضع لغات گرچه در حين وضع معانى مطلقه مجرّده را در نظر نگرفته است، ولى آنچه كه از الفاظ در ازاء آن وضع شده همان معانى مجرّده مطلقه است. مثلا، لفظ «نور» را كه مى‏خواسته وضع كند، آنچه در نظر واضع از انوار مى‏آمده اگر چه همين انوار حسّيّه عرضيّه بوده- به واسطه آن كه ماوراء اين انوار را نمى‏فهميده- ولى آنچه را كه لفظ نور در ازاء او واقع شده همان جهت نوريّت او بوده نه جهت اختلاط نور با ظلمت، كه اگر از او سؤال مى‏كردند كه اين انوار عرضيّه محدوده نور صرف نيستند بلكه نور مختلط به ظلمت و فتور است، آيا لفظ نور در ازاء همان جهت نوريّت او است يا در ازاء نوريّت و ظلمانيّت آن است؟ بالضروره جواب آن بود كه در مقابل همان جهت نوريّت است و جهت ظلمت به هيچ وجه دخيل در موضوع له نيست» (آداب الصلاة، متن، ص: 250) 🔺 بر این اساس نیازی نیست که واضع تمام مصادیق آن معنا را در زمان خود درک کرده یا حتی به آن معتقد باشد بلکه فرآیند وضع چنین وسعتی را در رابطه لفظ و معنا ایجاد می کند. نکته جالب آن که مرحوم امام بر اساس این تحلیل، صدق الفاظ عرفی وضع شده بر معانی ای که از جهت وجودی در مراتب بالاتری قرار دارند را نزدیکتر به حقیقت و غرض اولیه عرف می داند: «ليس الكلام من حيث ظهوره الملكى و خصوصا الّذى هو من مقولة اللّفظ و الصّوت صفة للحقّ من حيث هويّته الأحاطيّة حتّى يتفرّع عليه ما ذكر كما انّ قوله تعالى ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ لا يدلّ على مقصوده بوجه نعم الكلام الذّاتى الّذى هو التّجلّى باظهار ما فى الغيب على ذاته المقدّسة صفة من صفاته فى الحضرة الجمعيّة الكماليّة و الكلام الظّهورى الوجودى الّذى هو التّجلّى بالفيض المقدّس لأظهار ما فى الغيب على الحقائق التّفصيليّة صفة من صفاته الفعليّة و لهما الأحاطة و الشّمول و لهذا الكلام اللّفظى ايضا احاطة بمعنى آخر و هو وجه السّرّ الوجودى الّذى يعرفه المحقّقون و هو غير الأوضاع اللّفظيّة نعم لو كان الألفاظ موضوعة لأرواح المعانى او ارواح المعانى مرادة للحقّ