eitaa logo
افق مبین||سید محمد هاشمی
1.2هزار دنبال‌کننده
709 عکس
242 ویدیو
16 فایل
تاملات، نوشته ها و جلسات سید محمد هاشمی، طلبه حوزه علمیه قم ارتباط با بنده: @SMHashemi128 کانال آرشیو دروس و جلسات: https://eitaa.com/ofoqemobinsupport
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 مرحوم معتقد است قرآن پیرامون هفت آسمان سخن گفته است ولی «السماء الدنیا» همین آسمانی است که خورشید و ستارگانِ قابل رویتِ مادی در آن نمایانند و این همان آسمانِ اول است. 🔰 رساله الوسائط (فی معنی السماوات و الارض) @ofoqemobin
⭕️ یادداشت های منتشر شده در کانال پیرامون شیوع ویروس و نسبت آن با الهیات: 🖌 کرونا، انهدام عقلانیت و بازی در پازل دشمن: https://eitaa.com/Ofoqemobin/123 🖌 توطئه بزرگتر، واتیکان شدن و زوال اسلام سیاسی است: https://eitaa.com/Ofoqemobin/146 🖌 ماجرای ما و علوم تجربی: https://eitaa.com/Ofoqemobin/157 🖌 کرونا و معنویت در خلوت: https://eitaa.com/Ofoqemobin/233 🖌 اخباریگری نمرده است: https://eitaa.com/Ofoqemobin/240 🖌 روشنفکری به اصطلاح دینی و عقده گشایی به بهانه کرونا: https://eitaa.com/Ofoqemobin/258 🖌 ایمان در تعلیق و تنگنا؛ آیا دین داری پس از کرونا افزایش می یابد؟: https://eitaa.com/Ofoqemobin/274 @ofoqemobin
🔰 معرفی صحیفه سجادیه از جانب حضرت صاحب (عج) به مرحوم از زبان خود ایشان ☀️ (به مناسبت میلاد سید الساجدین و امام العابدین علیه السلام) ⭕️ مرحوم مجلسی در اثر بسیار نفیس خود که شرح «من لا یحضر الفقیه» شیخ صدوق است ذیل احوال «متوکل بن عمیر» که راوی است مکاشفه ای نقل می فرماید. ایشان انتشار و احیای صحیفه سجادیه به دست خودش را حاصل برکت این ملاقات می داند: ⭕️ «و أما ما انكشف لهذا الضعيف و هو سندي و تواتر عني أني كنت في أوائل البلوغ طالبا لمرضاة الله تعالى ساعيا في طلب رضاه و لم يكن لي قرار إلا بذكر الله تعالى إلى أن رأيت بين النوم و اليقظة أن صاحب الزمان صلوات الله عليه كان واقفا في الجامع القديم في أصبهان قريبا من باب الطنبي الذي الآن مدرسي‏ ...» روضه المتقین، ج 14، ص 421 ترجمه این متن و ادامه آن از مقدمه کتاب لوامع صاحبقرانی در ادامه می آید: ⭕️ «من در اوايل بلوغ طالب بودم مرضات خداوندى را و ساعى بودم در طلب رضاى او و مرا از ذكر جنابش قرارى نبود تا آن كه ديدم در ميان بيدارى و خواب كه صاحب الزمان صلوات اللَّه عليه ايستاده در مسجد جامع قديم كه در است قريب بدر طنابى است كه الآن مدرس من است پس سلام كردم بر آن جناب و قصد كردم كه پاى مباركش را ببوسم پس نگذاشت مرا و گرفت مرا پس بوسيدم دست مباركش را و پرسيدم از آن جناب مسائلى كه مشكل شده بود بر من ... آن‏گاه گفتم اى مولاى من ميسر نمى‏شود براى من كه برسم به خدمت تو در هر وقتى پس عطا كن بمن كتابى كه هميشه عمل كنم بر آن پس فرمود كه من عطا كردم به جهت تو كتابى به مولى محمد تاج و من در خواب او را مى‏شناختم پس فرمود برو و بگير آن كتاب را از او پس بيرون رفتم از در مسجدى كه مقابل روى آن جناب بود به سمت دار بطيخ كه محله‏ايست در اصفهان پس چون رسيدم به آن شخص و مرا ديد گفت ترا صاحب الامر فرستاده نزد من گفتم آرى پس بيرون آورد از بغل خود كتاب كهنه چون باز كردم آن را و ظاهر شد براى من كه آن كتاب دعا است پس بوسيدم آن را و بر چشم خود گذاشتم و برگشتم از نزد او و متوجه شدم بسوى صاحب الأمر عليه السلام كه بيدار شدم و آن كتاب با من نبود پس شروع كردم در تضرع و گريه و ناله به جهت فوت آن كتاب تا طلوع فجر پس چون فارغ شدم از نماز و تعقيب و در دلم چنين افتاده بود كه مولانا محمد همان شيخ بهائى است و ناميدن حضرت او را به تاج به جهت اشتهار اوست در ميان علماء پس چون رفتم به مدرس او كه در جوار مسجد جامع بود ديدم او را كه مشغول است به مقابله صحيفه كامله و خواننده سيد صالح أمير ذو الفقار گلپايگانى پس ساعتى نشستم تا فارغ شد از آن كار و ظاهر آن بود كه كلام ايشان در سند صحيفه بود لكن به جهت غمى كه بر من مستولى بود نفهميدم سخن او و سخن ايشان را و من كريه مى‏كردم پس رفتم نزد شيخ و خواب خود را به او گفتم‏ و گريه مى‏كردم به جهت فوات كتاب پس شيخ گفت بشارت باد ترا به علوم الهيه و معارف يقينه و تمام آن چه هميشه مى‏خواستى تا آن كه گفته پس قلبم ساكن نشد و بيرون رفتم با گريه و تفكر تا آن كه در دلم افتاد كه بروم به آن سمتى كه در خواب به آن جا رفتم پس چون رسيدم به محله دار بطيخ پس ديدم مرد صالحى را كه اسمش آقا حسن بود و ملقب به تاج پس چون رسيدم به او و سلام كردم بر او گفت يا فلان كتب وقفيه نزد من است كه هر طلبه كه از آن مى‏كرد عمل نمى‏كند به شروط وقف و تو عمل مى‏كنى به آن بيا و نظر كن باين كتب و هر چه را كه محتاجى به آن بگير پس با او رفتم در كتابخانه او پس اول كتابى كه بمن داد كتابى بود كه در خواب ديده بودم پس شروع كردم در گريه و ناله و گفتم مرا كفايت مى‏كند و در خاطر ندارم كه خواب را براى او گفتم يا نه و آمدم در نزد شيخ و شروع كردم در مقابله با نسخه او كه جد پدر او نوشته بود از نسخه شهيد ره و شهيد ره نسخه خود را نوشته بود از نسخه عميد الرؤساء و ابن سكون و مقابله كرده بود با نسخه ابن ادريس بدون واسطه يا به يك واسطه و نسخه كه حضرت صاحب الأمر عليه السّلام بمن عطا فرمود از خط شهيد ره نوشته شده بود و نهايت موافقت داشت با آن نسخه حتى در نسخها كه در حاشيه آن نوشته شده بود و بعد از آن كه فارغ شدم از مقابله شروع كردند مردم در مقابله نزد من و به بركت عطاى حجت عليه السّلام گرديد در بلاد مانند آفتاب طالع در هر خانه و سيما در اصفهان زيرا كه براى اكثر مردم صحيفه‏هاى متعدده است و اكثر ايشان صلحاء و اهل دعا شدند و بسيارى از ايشان مستجاب الدعوة و اين آثار معجزه‏ايست از حضرت صاحب عليه السّلام و آن چه خداوند عطا فرمود بمن از بركت صحيفه احصاى آن را نمى‏توانم بكنم.» لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، مقدمه، ص: 4 ⚡️ 1 حمد نثار روح ایشان ... @ofoqemobin
🔆 مکاشفه جابر بن یزید جعفی ⭕️ مرحوم در رساله الوسائط مکاشفه ای از جابر بن یزید جعفی به هدایت تکوینی امام صادق (ع) نقل میکند‌. متن این روایت در کتاب شریف بصائرالدرجات آمده است. در این روایت او از حضرت پیرامون کیفیت نمایش ملکوت سماوات و ارض به ابراهیمِ خلیل (ع) می پرسد و امام حقیقت آن را به صورت مکاشفه برای او روشن می سازد: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَالَ فَكُنْتُ مُطْرِقاً إِلَى الْأَرْضِ فَرَفَعَ يَدَهُ إِلَى فَوْقَ ثُمَّ قَالَ لِيَ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَنَظَرْتُ‏ إِلَى السَّقْفِ قَدِ انْفَجَرَ حَتَّى خَلَصَ بَصَرِي إِلَى نُورٍ سَاطِعٍ حَارَ بَصَرِي دُونَهُ قَالَ ثُمَّ قَالَ لِي رَأَى إِبْرَاهِيمُ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ هَكَذَا ثُمَّ قَالَ لِي أَطْرِقْ فَأَطْرَقْتُ ثُمَّ قَالَ لِيَ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا السَّقْفُ عَلَى حَالِه‏» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 405 ⭕️ جابر بن یزید از اجلاء اصحاب و اهل سر بوده است و مرحوم علامه ایشان را در رساله الولایه در ردیف اصحابی که شاگرد علوم باطنی اهل بیت (ع) نیز بوده اند ذکر میکند. ⭕️ کتاب بصائر نیز از اقدم کتب شیعه و از مآخذ کافی است. @ofoqemobin
☀️ #جمهوری_اسلامی نه یک ترکیب نامرتبط و تصنعی بلکه کشف مهمی از حقیقت اسلام در دوران جدید بود. امام خمینی (ره) بزرگترین تهاجم تاریخ - پس از انبیاء و اوصیاء - را علیه دستگاه اندیشه #شیطانی در جهان صورت داد. این یوم الله واقعا مبارک است. @ofoqemobin
⭕️ جلسات تدریس ۵ کتاب از دوره مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی که در کانال منتشر شده است: 🎙 تدریس کتاب انسان و ایمان شهید مطهری https://eitaa.com/Ofoqemobin/227 🎙 تدریس کتاب جهان بینی توحیدی شهید مطهری https://eitaa.com/Ofoqemobin/239 🎙 تدریس کتاب وحی و نبوت شهید مطهری https://eitaa.com/Ofoqemobin/256 🎙تدریس انسان در قرآن شهید مطهری https://eitaa.com/ofoqemobinsupport/304 🎙تدریس جامعه و تاریخ شهید مطهری https://eitaa.com/Ofoqemobin/82 @ofoqemobin
هدایت شده از  طلبه خارجی
💍 خاطره # ۳ خارجی ها تعارف ندارند! 💍 ☀️ یک یا دو سال ایران بودم. در تابستان به انگلستان برگشتم. در این یک یا دو سال به تعارف ایرانی عادت کرده بودم. 🎗لندن بودم. از یک بازاری داشتم عبور می کردم که یک مغازه ای توجه ام را جلب کرد. مغازه دار یک سری گردن بند و دست بند و... می فروخت. به ذهنم رسید که برای خانمم گردن بند بخرم و به او هدیه بدهم. 🏵 یک گردن بند خیلی قشنگی پیدا کردم و خریدم. خوشحال بودم که یک هدیه خوشگل برای خانمم جور شده. 👁 باز هم به خودم گفتم یک نگاه دیگری به گردن بند ها بیاندازم، شاید یکی دیگر برای مثلا مادرم هم بخرم. پس گردن بند خانمم را گذاشتم کنار تا نگاه کنم... 👩🏽 داشتم نگاه می کردم که دو تا دختر آمدند و شروع کردند نگاه کردن به گردن بند ها و... نگاه شان به گردن بند خانمم افتاد! نمی دانستند که آن را خریده بودم. قیمتش را از مغازه دار سوال کردند. ایشان هم گفت که این آقا آن را خریده. 🗣 بنده هم ناخود آگاهانه به زبان انگلیسی به آن دختر گفتم <قابل شما را ندارد!> 👧🏼 آن دختر خیلی تعجب کرد و کلی خوشحال شد! گفت: <جدا؟!!> 🤦🏼‍♂آن لحظه تو سر خودم کوبیدم! به خودم گفتم: اگر بگویم جدی نبودم، خیلی زشت می شود... پس  (با چه حسرتی!) گفتم: بله بفرمایید، هدیه برای شما! 🙋🏼‍♀ خیلی خوشحال شد. گردن بند هم که رفت... ❗️جالب این قضیه اینجاست که این حرف از دهان بنده پرید. آن هم ناخود آگاهانه. آن هم به زبان انگلیسی... @talabekhariji
☀️ مزیت عبادات سلبی بر اثباتی؛ پیرامون ارزش بی بدیل صوم 🔰 مرحوم در آغاز جلد دوم و ذیل آیات وجوب صوم به روایتی می رسند و در شرح این روایت روزه را تنها عبادت مبتنی بر «نفی» می دانند ایشان معتقدند در این نوع از عبادت چون ظهوری برای سایر افراد وجود ندارد، بالاترین درجه اخلاص می تواند ظاهر شود: ⭕️ «في الحديث القدسي، قال الله تعالى: الصوم لي و أنا أجزي به. أقول: و قد رواه الفريقان على اختلاف يسير، و الوجه في كون الصوم لله سبحانه أنه هو العبادة الوحيدة التي تألفت من النفي، و غيره كالصلاة و الحج و غيرهما متألف من الإثبات أو لا يخلو من الإثبات، و الفعل الوجودي لا يتمحض في إظهار عبودية العبد و لا ربوبية الرب سبحانه، لأنه لا يخلو عن شوب النقص المادي و آفة المحدودية و إثبات الإنية و يمكن أن يجعل لغيره تعالى نصيب فيه كما في موارد الرياء و السمعة و السجدة لغيره بخلاف النفي الذي يشتمل عليه الصوم بالتعالي عن الإخلاد إلى الأرض و التنزه بالكف عن شهوات النفس فإن النفي لا نصيب لغيره تعالى فيه لكونه أمرا بين العبد و الرب لا يطلع عليه بحسب الطبع غيره تعالى، و قوله أنا أجزي به، إن كان بصيغة المعلوم كان دالا على أنه لا يوسط في إعطاء الأجر بينه و بين الصائم أحدا كما أن العبد يأتي بما ليس بينه و بين ربه في الاطلاع عليه أحد نظير ما ورد: أن الصدقة إنما يأخذها الله من غير توسيطه أحدا، قال تعالى «وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ:» التوبة،- 104، و إن كان بصيغة المجهول كان كناية عن أن أجر الصائم القرب منه تعالى.» المیزان ج 2 ص 25 ⭕️ ترجمه متن: « اين روايت را شيعه و سنى البته با مختصر اختلافى نقل كرده‏اند و وجه اينكه روزه براى خداى سبحان است اين است كه تنها عبادتى است كه از امور عدمى تشكيل مى‏شود، بخلاف عبادتهاى ديگر، از قبيل نماز، و حج و امثال آن، كه از امور وجودى تركيب مى‏يابد، و يا حد اقل امور وجودى هم در آنها دخالت دارند، و معلوم است كه فعل وجودى نمى‏تواند محض و خالص در اظهار عبوديت عبد و ربوبيت رب سبحان باشد، چون خالى از نقايص مادى و آفت محدوديت و اثبات انانيت نيست، و ممكن است در انجام آن قصد غير خدا هم به ميان آيد، و سهمى از آن را براى غير خدا انجام دهد، چنان كه در موارد ريا و سمعه و سجده براى غير خدا اين آفت‏ها مشاهده مى‏شود، بخلاف عملى كه همه‏اش نفى است، يعنى روزه كه عبارت است از نخوردن، ننوشيدن، و فلان و بهمان نكردن، كه صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر ماديات مى‏بيند، و با خويشتن‏دارى خود را از لوث شهوات نفس پاك نگه مى‏دارد، و اين امور عدمى چيزى نيست كه غير خدا هم سهمى از آن داشته باشد، زيرا امرى است تنها ميان بنده و پروردگارش و طبعا كسى جز خدا از آن با خبر نمى‏شود. و اينكه فرموده: و" انا اجزى به" اگر كلمه" اجزى" را به صيغه معلوم بخوانيم، يعنى من جزاى آن را مى‏دهم آن وقت دلالت مى‏كند بر اينكه در دادن اجر به بنده، كسى ميان او و خدا فاصله و واسطه نمى‏شود، همانطور كه بنده هم در بندگى و عبادت خدا به وسيله روزه كسى را دخيل قرار نداد، و نگذاشت كسى از روزه‏داريش با خبر شود، چنان كه در باره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا مى‏گيرد، و بين صدقه دهنده و خدا كسى واسطه نيست، و در قرآن هم آمده:" و ياخذ الصدقات" «2» و اما اگر" اجزى" را به صيغه مجهول بخوانيم، معنايش اين مى‏شود: (خود من جزاى روزه قرار مى‏گيرم) آن وقت عبارت كنايه مى‏شود از نزديكى روزه‏دار به خداى تعالى‏» @ofoqemobin
☀️ مقتل کوتاهی از برای عاشورای علیه السلام 🔰 مرحوم سید بن طاووس علاوه بر کتاب شریف لهوف، مقتل کوتاه دیگری نیز دارد. ایشان در کتاب الاقبال، ذیل مراقبات و اعمال ماه محرم و روز می فرماید خوب است در این روز کتاب لهوف خوانده شود ولی اگر کسی به آن کتاب دسترسی نداشت می تواند این مقتل کوتاه را بخواند. این مقتل در حدود 5 صفحه و مشتمل بر مصائب اهل بیت (ع) در روز عاشوراست. بخشی از این مقتل: ⭕️ «و يقرء كتابنا الذي سمّيناه بكتاب اللهوف على قتلي الطفوف.و ان لم يجده قرأ ما نذكره هاهنا، فانّنا حيث ذكرنا يوم عاشوراء و وظائفه من الأعمال و الأقوال، فيحسن ان نذكر ما جرى فيه من وصف الإقبال و القتال، و نسمّيه: «كتاب اللطيف في التصنيف في شرح السعادة بشهادة صاحب المقام الشريف»، فنقول:بسم اللّه الرحمن الرحيم يقول علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن محمد الطاوس:اللّهم انّنا نقرأ هذا المقتل عليك، و نرفع هذه المظلمة إليك، فلا تمنعنا فيها من قصاص عدلك، و ما وعدت المظلومين من ذخائر فضلك، ثمّ تنادي إلى العقول و القلوب و النفوس و الأرواح، و النّوادب من أهل النوادب من أهل المصائب في الغدو و الرّواح:هلمّوا و اسمعوا ما جرى على ابن خير الورى، و ارفعوا أصواتكم بالندب على ملوك أئمة القرى و اسبلوا العيون بالدموع عن الكرى، و اذكروا ان اللّه جلّ جلاله رأى عباده على ضلال قد فضحهم بين الأنام، و حال بينهم و بين العقول و الأحلام بعبادة الأحجار و الأصنام، و قد صاروا مستحقين بذلك الاستئصال و الاصطلام ... » ادامه متن در کتاب اقبال ج 3 ص 57 @ofoqemobin
🔰 پیشنهادی برای خوانی ⭕️ لمعه از کتب مهم دوران تحصیلی طلاب است، این کتاب از جهت فراگیری ابواب فقهی در طول دوره تحصیل دیگر تکرار نمی شود و می توان گفت از جهت قدمت نیز کهن ترین کتاب در بین دروس اصلی و رسمی حوزه است. (بدون احتساب کتب ادبی) ⭕️ مطالعه این کتاب در سطحی پایین می تواند به یک رساله خوانی صِرف ختم شود. ولی با دقت و همت بیشتر می توان از آن راه ارتباطی با ادبیات فقهی شیعه و همچنین تمرینی برای اصول فقه دست و پا کرد. در اینجا پیشنهادی برای تطبیق مباحث اصولی با لمعه پیشنهاد می کنم. ⭕️ طلاب در طول دوره خواندن این اثر با کتاب های فقهی متعدد و فروع بی شماری مواجهند. پیشنهاد این است که در هر کتاب فقهی (صلوه، صوم، بیع و ...) حدود 5 فرع فقهی انتخاب شود و قواعد کلی اصولی که در آنجا از جانب شهید اول یا ثانی اعمال شده است کشف شده و بررسی گردد. ⭕️ این بررسی می تواند از اعمال ضوابطِ وضع و استعمال، تا مباحث صحیح و اعم و حقیقت شرعیه، و بررسی سندی روایات به پیش رود. در موارد متعددی شهید ثانی قواعد مساله ضد، اقتضای نهی للفساد و سایر مباحث ملازمات را اعمال کرده است. در نقاط مختلفی نیز ایشان پس از یاس از ادله اجتهادی به اعمال اصول عملیه دست زده است. ⭕️ در صورت استمرار این سیر اولا مباحث در چند مرحله دوره می شود و ثانیا یک دوره تمرین اعمال قواعد اصولی بر فقه بررسی می شود. و این ثمره دوم را بسیاری از طلاب حتی تا پس از دوران درس خارج به خوبی تجربه نمی کنند. ⭕️ این کار اگر با راهنمایی استاد صورت گیرد بسیار سودمند تر خواهد در غیر این صورت با تسلط نسبی بر علم اصول نیز می توان از پس این کار بر آمد. ⭕️ استاد شیخ علی در دوره درسی لمعه این کار را برای برخی طلابی که به تازگی با علم اصول آشنا شده بوده اند انجام داده است. صوت این جلسات: http://ostadfarhani.ir/morsalat/doroos/figh/lomeh-sadooghi-90-91-j1-s1-168/ 🖌 سید محمد هاشمی @ofoqemobin
🔰 مروری بر سرفصل های اصلی اندیشه اسلام 🔴 در کتاب بسیار خوبِ وحی و نبوت فصلی به «مشخصات اسلام» اختصاص داده است. در این بخش ایشان یک دوره معارف اصیل و مختص اسلام را در سه حوزه شناخت، جهان بینی و ایدئولوژی را فهرست وار بیان می کند. این بخش از این کتاب دوره ای کامل از است که ایشان در مجموعه آثارشان به بسط ابعاد آن پرداخته اند. این بخش از این کتاب را می توان مانند مقدمه کتاب انسان و سرنوشت نقشه ای از اندیشه شهید مطهری دانست. به نظر می رسد می توان رد فکرِ شهید مطهری را بر همین اساس در آثار ایشان گرفت. مختصری از این فهرست: ⭕️ شناخت: آیا شناخت ممکن است؟ منابع شناخت چیست؟ موضوعات شناخت چیست؟ ⭕️جهان بینی: جهان، ماهيّت «از اويى» دارد، يعنى واقعيّت جهان واقعيّت «از اويى» است‏ جهان كه واقعيّت «از اويى» دارد واقعيّات اين جهان، درجه تنزّل يافته و مرتبه نازله واقعيّات جهانى ديگر است كه «جهان غيب» ناميده مى‏شود اين جهان ماهيّت «به سوى اويى» دارد جهان، يك واقعيّت هدايت شده است‏ روح انسان حقيقتى جاودانه است. اصول و مبادى اوّلى زندگى، يعنى اصول انسانيّت و اخلاق، اصولى ثابت و جاودانه است‏ و ... ⭕️ایدئولوژی: همه‏جانبگى از جمله امتيازات اسلام نسبت به اديان ديگر است‏ اجتهادپذيرى‏ سماحت و سهولت‏ زندگى‏ گرايى‏ تقدّم حقّ جامعه بر حقّ فرد و ... وحی و نبوت ص 95 @ofoqemobin
افق مبین||سید محمد هاشمی
🔰 پیشنهادی برای #لمعه خوانی ⭕️ لمعه از کتب مهم دوران تحصیلی طلاب است، این کتاب از جهت فراگیری ابواب
🔰 تطبیق اصول فقه بر شرح لمعه (شماره اول) 🔸موضوع اصولی: حقیقت شرعیه، حجیت قول لغوی ⭕️ مثالهای مختلفی برای کشف قواعد اصولی در شرح لمعه وجود دارد. سعی می کنم به تدریج برخی مثال ها در کانال منتشر شود. در اینجا به این مثال دقت کنید: یکی از مبطلات صلوه تکلم به الفاظ غیر صلاتی است.شهید در لمعه ترک کلام را ذیل شروط صلوه آورده است. علت این حکم برخی روایات مانند: «اذا تکلمت فاعد الصلوه» است که طبق آن فقها فتوا به بطلان نماز به واسطه «تلکم» داده اند. اما بر سر معنای تلکم و مراد آنچه معصوم در روایت فرموده است اختلاف است. در اینجا شهید ثانی نقدهایی بر شهید اول دارد که مبتنی بر بحث های «حقیقت شرعیه»، «حجیت قول لغوی»، «اصول لفظیه» است: ⭕️ «السادس- ترك الكلام في أثناء الصلاة: و هو- على ما اختاره المصنف و الجماعة- ما تركب من حرفين فصاعدا، و إن لم يكن كلاما لغة، و لا اصطلاحا، و في حكمه الحرف الواحد المفيد كالأمر من الأفعال‌ المعتلة الطرفين، مثل" ق" من الوقاية، و" ع" من الوعاية لاشتماله على مقصود الكلام و إن أخطأ بحذف هاء السكت و حرف المد لاشتماله على حرفين فصاعدا.و يشكل بأن النصوص خالية عن هذا الإطلاق، فلا أقل من أن يرجع فيه إلى الكلام لغة، أو اصطلاحا، و حرف المد- و إن طال مده بحيث يكون بقدر أحرف لا يخرج عن كونه حرفا واحدا في نفسه فإن المد- على ما حققوه- ليس بحرف و لا حركة، و إنما هو زيادة‌ ...» 🖊 الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى - كلانتر)، ج‌1، ص: 562 @ofoqemobin