فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅من اینهمه راه از تهران اومدم... تو هم چندقدم راه بیا؛ بیا بریم خونه ننه...
🔸روایتگری جانسوز مادر شهید روی خاکهای فکه
🔻حجه الاسلام سید حسین میری
#روایتگری
@omid_emam
🎉میلاد پنجمین نور هدایت، امام باقر(ع) بر همه عاشقان خصوصا طلاب و دانشجویان علوم دینی مبارکباد.
🌸 🌸 🌸
رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه
نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه
گرفته است بهانه دلم برای مدینه
فدای چار امام گره گشای مدینه
کبوتر دل من تا بقیع گشته مسافر
سلام مقصد پنجم! سلام حضرت باقر
نبود این دل ما حیدری، اگر تو نبودی
نبود روزی ما نوکری، اگر تو نبودی
نداشت دین خدا لشکری، اگر تو نبودی
نداشت جسم تشیع سری، اگر تو نبودی
بزرگ و کوچک ما زیر دِین راه نجاتت
غلام حیدر و زهرا شدیم با زحماتت
تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت
تویی که درک خلایق نمی رسد به مقامت
شبیه زینب کبری حماسه داشت کلامت
شده است منبر روضه، حیات بخش ز نامت
همیشه کرده حدیث تو گرم، روضه ما را
نتیجه های تلاش توایم و صادقت آقا
امام پنجم عالم ، امید پنج تنی تو
بزرگ تر، ز تمام تصورات منی تو
فدای عزم بلندت، امام بت شکنی تو
خودت بگو بنویسم حسین یا حسنی تو
تویی که وارث جمع فضائل حَسَنینی
امام امتی و میوه دل حسنینی
همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامت
زبانزد است در عالم، همیشه جود و عطایت
بزرگواری و دارد فقیر پیش تو حرمت
و در مرام شما نیست دین به غیر محبت
تو و کرم، تو و بخشش، تو و عطای فراوان
همیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان
تویی که حاصل عمرت همه معارف دین است
به زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین است
به دست او رگ خواب همه زمان و زمین است
بقیعِ بیحَرمت هم بهشت اهل یقین است
به رغم خواسته ی منکران اصل ولایت
حرم نداشتنت هم نکرد کم ز مقامت
صلی الله علیک یا محمد بن علی الباقر(ع)
#شعر
@omid_emam
7740215_670.mp3
10.46M
🔅لب امام زین العابدین خندونه...
🎙مولودی زیبای امام محمدباقر(ع)
🔸حاج محمدرضا طاهری
#مداحی
@omid_emam
🌸 🌸 🌸
جولان جشن پنجمین مولاست امروز
عید علوم کل ما فیهاست امروز
امشب شب پیدایش بحر العلوم است
آکنده از شور و شعف، قلب عموم است
🎉ولادت امام محمدباقر(ع) پنجمین اختر تابناک امامت و ولایت بر عاشقان و پیروان راهش مبارک باد.
☺️انشاءالله چنین روزی در بقیع جشن میلاد بگیریم.
🔅امام باقر(ع) از معدود امامانی بود که شرایط زمان و جامعه اسلامی فرصتی ایجاد کرد تا با روشنگری و تعلیم و تربیت گسترده، دین ناب برای مردم تبیین شود. شاید بشود گفت تا قبل از ایشان _بخاطر خفقان شدید جامعه_ دین اسلام و مذهب تشیع، اینطور از حیث علمی و دقیق برای مردم تبیین نشده بود.
🔸یکی از سفارشهای همیشگی امام باقر(ع) به شیعیان، طلب علم و حرکت بر اساس دانش و بصیرت بود.
میفرمود:
"به فراگیری دانش بپردازید؛ زیرا تحصیل دانش #حسنه و طلب علم #عبادت و گفت وگو درباره مسائل علمی #تسبیح و تلاش برای یافتن معرفت #جهاد و تعلیم و آموزش آن به دیگران #صدقه و قرار دادن آن در اختیار دیگران، #مایه_تقرب_به_خداوند است."
😐اما خیلی جالبه!
امروزه تحصیل علم و دانش برای برخی از جوانان، کلا وسیلهای برای پُز دادن و کلاس گذاشتن😎 شده،
سالها مشغول درس و نمره و گرفتن مدرک میشه فقط برای اینکه به دیگران ثابت کنه دانشگاه رفته، 🤒 برای چندین سال تحصیل، خودشو خانودهاش رو به زحمت و هزینه میندازه، درحالیکه خیلی از رشتههای تحصیلی موجود هم نه به درد جامعه میخوره و نه حتی به درد خود اون فرد.
⚜بهرحال یک جوان مسلمان علاوه بر تحصیل در رشتههایی که نیازهای جامعه و خودش رو برطرف میکنه، باید به دنبال دانشی باشه که دنیا و آخرتش رو هم آباد کنه و او را به سعادت واقعی برسونه.
خصوصا عالم شدن به سه علم احکام و اخلاق و عقاید از توصیههای جدی اهل بیت(ع) به شیعیان خصوصا به جوانان است.
امام صادق(ع) فرمود: دوست ندارم جوانان شما را جز در دو حالت ببينم: دانشمند يا دانشجو. اگر (جوانى) چنين نكند، كوتاهى كرده و اگر كوتاهى كرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه كرده است...
امروز از خود باقر العلوم(ع) مدد بگیریم تا مطالعاتمان را خصوصا در زمینه فهم دین و فرمایشات اهل بیت(ع) بیشتر کنیم.
هدیه نثار ائمه بقیع(ع) صلوات
#منبر_دو_دقیقه_ای
@omid_emam
یعقوب_استغفار.mp3
5.71M
🔅روایتگری مناجات با امام زمان(عج)
🔸ماجرای یعقوب لیث صفاری، سردسته راهزنهای شهر
🔻برنامه افتتاحیه اردوی جهادی، گلستان شهدای اصفهان
🎙حجه الاسلام راضی
#روایتگری
@omid_emam
YEKNET.IR - narimani.mp3
4.05M
🔅غم تو توی قلبم زده آقا شراره
حرمت مثل بقیع بغضمو در میاره
🎙مداحی زیبای امام هادی (علیه السلام)
🔸سید رضا نریمان
#شور
#مداحی
💠 @Omid_emam
🔅راز عجیب شهید ناشنوایی که یک عمر همه مسخرهش میکردند ...
🔸زمان جنگ کارش مکانیکی بود. در ضمن ناشنوا هم بود. پسر عموش غلامرضا که شهید شد، سر قبرش نشست، بعد با زبون کر و لالی خودش، با ما حرف میزد.
😒ما هم میگفتیم: چی میگی بابا؟! محلش نذاشتیم، هرچی سر و صدا کرد هیچ کس محلش نذاشت.
دید ما نمیفهمیم، بغل قبر پسرعموی شهیدش با انگشت، یه دونه قبر کشید؛ روش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری، بعد به ما نگاه ڪرد، خندید، ما هم خندیدیم.
😏گفتیم شوخیش گرفته؟! دید همه ما داریم میخندیم، طفلک هیچ نگفت… یه نگاهی به سنگ قبر کرد، سرش رو پائین انداخت و آروم رفت…
فرداش هم رفت جبهه؛
✍۱۰ روز بعد جنازهش رو آوردند؛ دقیقاً توی همون جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند.
📜توی وصیتنامهش اینجور نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هرچی گفتم به من میخندیدند، یک عمر هرچی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم، مسخره ام ڪردند، یک عمر هرچی جدی گفتم، شوخی گرفتند؛ یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم...
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هرروز با آقام حرف میزدم. آقا بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد... این رو هم گفتم اما باور نکردید...!
🕊 #شهید_عبدالمطلب_اڪبری
🕊 شهادت : ۶۵/۱۲/۴
@omid_emam
سید رضا نریمانی_شب اول محرم 97 - هیئت فدائیان - شور - باز ببین اومدم-1536752945.mp3
16.59M
🔅شنیدم علی گندابی هارم تو روضه راه دادی!
🔸مداحی یهویی
🎙سیدرضا نریمانی
#مداحی
@omid_emam
📚كلاس شلمچه
🔸چه كنم ديگه؟ منم دلم خوشه به اين يه مشت خاك! چهقدر خوب شد اين خاكها رو آوردم. البته خاك نيست، تربته.
اون روز كه منم ميخواستم مثل بقيهي بچهها يه مشت خاك تبركي از شلمچه بردارم، نزديك بود شيطون گولم بزنه و از ترس اينكه كلاسم پايين بياد، دستام رو خاكي نكنم...
من از شلمچه چيزي نميدونستم. من كه خيلي چيزي يادم نميآمد، اما داداشم ميگه وقتي جنگ شروع شد، بابا همهي ما رو فرستاد آمريكا بعدش هم خودش اومد اونجا...
وقتي رفتيم شلمچه خيلي از بچهها از حال و هوش رفتن... زيارت عاشورا خوانديم و بعد همهي بچهها از خاك اونجا تبركي برداشتن.
منم ميخواستم بردارم ولي يه دفعه گفتم بابام و دوستام مسخرهام ميكنند؟ ولي وقتي ياد اونجايي افتادم كه ميگفتن فقط چهارصد شهيد رو يه جا از زمينش بيرون آوردن، دلم آتش گرفت و خودم رو سرزنش كردم.
افتادم رو خاكها، يه پلاستيك كه توش خوراكي بود از ته كيفم بيرون آوردم. خوراكيهايش را ريختم بيرون. دو سه تا مشت برداشتم و ريختم توي پلاستيك. بعد هم كه از جنوب برگشتم فكر اونجا دست از سرم برنميداشت.
پيش خودم ميگفتم: «ما كجا و جبهه كجا؟» اگر خدا قبول كند حالا ديگه عوض شدم. حالا وقتي كه دلم ميگيره و ميخوام به خاطر گذشتهها استغفار كنم.، ميروم توي اتاقم و چفيهاي كه قبلاً به جاي روسريام استفاده ميكردم و موهايم از زيرش بيرون ميريخت رو باز ميكنم و تربت شلمچه رو ميريزم روش، زيارت عاشورا ميخوانم و از خدا ميخواهم مرا ببخشد و پيش شهدا روسفيدم كند.
هروقت ميروم تا با تربت شلمچه و چفيهام خلوت كنم، مادر ميپرسد كجا ميروي؟ منم ميگم ميرم درس بخوانم!
به خدا دروغ نميگم... من ميروم توي كلاس چفيه و از معلم شلمچه درس ميگيرم...
راستی كمكم دارم بچههاي كلاس رو عادت ميدم كه ديگه منو پريوش صدا نكنن. به بچهها گفتم به من بگن زينب...
منبع: كتاب خاك وخاطره - صفحه: 42
@omid_emam
🌺به خدا و حضرت زهرا مي سپارمتان
شهيد برونسي مي گفت:
اولين دفعه كه مي خواستم به جبهه بروم
براي خداحافظي به خانه آمدم
و ديدم كه خانمم حالت غش به او دست داده
و خيلي وضع ناجوري داشت.
مي گفت: بالاي سرش ايستادم
تا بالاخره به هوش آمد.
مادر زنمان هم بود.
مانده بوديم كه چه طوري
با اين وضعيت روحي و جسمي كه دارد
جريان رفتن جبهه را به او بگويم.
از طرفي مجبور بودم.
چون وقت داشت تند تند مي گذشت
و بايد خودم سريع به كارهايم مي رساندم.
بالاخره جريان را به خانمم گفتم.
تا خانمم جريان را شنيد
هم خودش و هم مادر خانم من گفت:
ما را با این وضعيت به كي مي سپاري؟
در اين موقعيت و شرايط اگر ما الان بيفتيم
چه كسي ما را به دكتر مي برد.
گفتم كه:
به خدا مي سپارم
و حضرت زهرا هم نگهدارتان هست.
قبل از اينكه از خانه برود
همان حالت مجدد به خانم ايشان
دست مي دهد
و خلاصه مجبور است كه اين خانم و خانواده
را به همين وضعيت با چند بچه رها كند
و خودش را به كاروان برساند.
مي گفت: بعد از مدتي كه در جبهه بودم
با خانواده ام تماس گرفتم
و ديدم كه خانواده خيلي خوشحال است.
تعجب كردم پرسيدم جريان چيست؟
خانمم جريان را اينگونه تعريف مي كردند،
مي گفتند: بعد از اين كه تو رفتي
در همان حالي كه من بي هوش بودم،
يك كبوتر سفيدي وارد خانه شد
و چند دور كنار خانه زد و كنار من نشست.
من حركت كردم و به هوش آمدم،
ديدم كه اين كبوتر است
و پرواز كرد و رفت
روي ديوار حياط روبروي همان در اتاق نشست.
بعد از مدتي دور حياط چرخي زد
و داخل اتاق آمد و دوري زد
و پرواز كرد و رفت
و گفت: از آن لحظه به بعد
تا همين الاني كه چند سال مي گذرد
و من در جبهه ها هستم خوشبختانه اين
مريضي سراغ خانمم نيامده است.
🌼🌹شهيد عبدالحسين برونسي🌹🌼
#یاد_شهدا
@omid_emam
YEKNET.IR - shoor 1 - shahadat imam hadi 1397 - hosein taheri.mp3
2.6M
🔅سال نو خوبه... اگه با تو شروع بشه حسین(ع)
🎙مداحی زیبا
🔸در حال و هوای سال نو
🔻کربلایی حسین طاهری
#مداحی
@omid_emam
🔅دارد زمان آمدنت دیر میشود
دارد جوان سینه زنت پیر میشود...
✋خدایا این آخرین جمعه سال را آخرین جمعه دوران غیبت امام زمان عج قرار بده.
#پروفایل
@omid_emam
🔅سر سفره نهار نشسته بودیم. 🐟غذا ماهی بود.
زل زده بود به ماهیها. بهش گفتم: مهدی جان بخور دیگه! به چی نگاه میکنی؟!
سرش رو آورد بالا، یه نگاهی به من کرد و گفت:
"امروز ما این ماهیها رو میخوریم، یه روزی هم میاد این ماهیها مارو میخورن..."
گفتم: یعنی چی این حرف؟؟؟
معنی حرفشو نفهمیدم تا روزی که خبر شهادتش رو آوردن. گفتن جنازه بی جونش افتاده تو اروند، خوراک کوسه و ماهی های اونجا شده...
🔸به مناسبت سالگرد شهادت شهید مهدی باکری. هدیه نثار این شهید والامقام صلوات
@omid_emam
taheri-milad-emam-javad-95-004_040417082932.mp3
4.83M
🔅میرم از کاظمین تا مشهد...
🔸مداحی زیبای میلاد امام جواد(ع)
🎙کربلایی حسین طاهری
🔻لب سلطان پر از لبخنده... دم باب الجوادش امشب همه مریضا رو شفا میده.
#مداحی
@omid_emam
🔅میلاد میوه دل امام رضا(ع) حضرت جواد الائمه(ع) مبارکباد.
روشن تر از روز است خیلی بامرامند
وقتی کریمان با گدایان هم کلامند
الحق که آقازاده ها یک یک امیرند
الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند
در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم
وقتی گدای این درم، مردم گدامند
عین عدم هستیم و با آنان وجودیم
پس ما همان هاییم که آن ها بنامند
سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد
این خانواده از طفولیت امامند
چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم»
فرزندهای فاطمه با احترامند
هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند
این چهارده تا روشنی صبح و شامند
این چهارده آیینه از بس که شبیه اند
وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند
#شعر
@omid_emam
#السلام_علیک_یاجوادالائمه
دستش به کم نمی رود و کم نمیدهد
کم خواستیم حاجت خود را، زیاد داد
بیهوده تا غروب، پی کسب روزیام
رزق مرا جواد(ع) همان بامداد داد
سلطان طوس با قسم یا اباالجواد
هرحاجتی که پیش از اینها نداد، داد
از کربلا فضلیت مشهد فزون تر است
این را جواد(ع) یاد من بی سواد داد
#شعر
@omid_emam
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو
خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو
تو را خواندند بیهمتا و رقصیدند در آتش
علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این چنینی تو
زبان شاعرانت میشوم، میپرسم ازخالق
چگونه آفریدت؟ کاینچنین شورآفرینی تو
گواهی میدهد خاتم، که خاتم بخشِ عشّاقی
الایاایهاالسّاقی! سخاوت رنگینی تو
من ازمیلاد تو درکعبه، ازمعراج، دانستم
علیِ آسمانها اوست، اعلای زمینی تو
تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیرخم
امیرست او؟ امیری تو؟ امین ست او؟ امینی تو؟
من ازگمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر
گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو
فقط بر «لافتی الاعلی» باید پناه آورد
چو با «لاسیف الاذوالفقار» ت. درکمینی تو
درایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی
فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو
چه جای حیرت؟ او بایدکه شیرکربلا باشد
اگر استاد پیکار یل امالبنینی تو
امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود
که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو
تو را با دستهای بسته میبردند و میپرسم
دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟
فراریهای خیبر پیش یک زن، نعره زن، اما
بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو
چه حکمتهاست در این قصه؟ای مولای نازک دل!
که هر روز این در و این کوچه را باید ببینی تو
«یمین» را میشمارم، ت. اصدوده میرسم، یعنی
که معنای یمین، مولای اصحابالیمینی تو
تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی
صراطالمستقیمی تو امام المتّقینی تو
قسیمُ النّار و الجنّت، امیرهیبت و غیرت
امانی تو امینی توعلی! حِصن حصینی تو
توشیرحق، توکراری، ولی الله و قهاری
درِعلم نبی ونفس ختم المرسلینی تو
یداللهی و سیفالله، روحالله و سرّالله
امیناللهی ویعسوبی وحبلالمتینی تو
معالحقی و وجهالله، نورالله و عینالله
چه میماند دگر ازحق؟ همین ست او همینی تو
همه یکسو تویی ساقی، تو در عینالبقاباقی
علی! عینالحیاتی تو علی! عینالیقینی تو
خراب آباد شعر من کجا؟ نازقدمهایت؟
چرا اینگونه شاها! باگدایان مینشینی
#شعر
#ولادت_امیر_المومنین
💠 @Omid_emam