eitaa logo
امید زندگی
255 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ 🍀سوره انعام آیات 7 الی 9🍀 ☘️ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ☘ به نام خداوند رحمتگر مهربان 🌿☘️ 🌿☘️ 🌿☘️ 🌿☘️ ☘️ وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ (7) و اگر مكتوبى نوشته بر كاغذ بر تو نازل میکرديم و آنان آن را با دستهاى خود لمس میکردند قطعا كافران مى گفتند اين [چيزى] جز سحر آشكار نيست 🌿☘️ 🌿☘️ 🌿☘️ 🌿☘️ ☘️ وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ (8) و گفتند چرا فرشته اى بر او نازل نشده است و اگر فرشته اى فرود مى آورديم قطعا كار تمام شده بود سپس مهلت نمى يافتند 🌿☘️ 🌿☘️ 🌿☘️ 🌿☘️ ☘️ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ (9) و اگر او را فرشته اى قرار مى داديم حتما وى را [به صورت] مردى در مى آورديم و امر را همچنان بر آنان مشتبه مى ساختيم https://eitaa.com/Omidezendegi🌹 💚💧💚💧💚💧💚💧💚💧💚💧💚💧
علامه حسن زاده می فرمودند: آن که نیت گناه کرده است، هر چند که به فعل آن دست نیافته است، ولی دل را از دست داده است. https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 🌹🌹امیرالمومنین علي عليه السّلام: 🔹لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ،وَلْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ؛وَلاَ تَكُونُوا كَجُفاةِ الْجاهِلِيَّةِ:لاَ فِي الدِّينِ يَتَفَقَّهُونَ، وَلاَ عَنِ اللّه ِ يَعْقِلُونَ؛كَقَيْضِ بَيْضٍ فِي إِداحٍ يَكُونُ كَسْرُها وِزْرا،وَيُخْرِجُ حِضانُها شَرّا؛ 💢مى بايد كوچكترانتان از بزرگترانتان الگو گيرند و بزرگتران نيز با كوچكتران مهربان باشند. و همچون جفاپيشگان جاهليت نباشيد كه نه در دين ژرف مى نگرند و نه از خداوند انديشه اى درست دارند، چونان تخمى مرموز در لانه مرغان، كه شكستنش وبال است و اگر بماند چه بسا از درونش شرى برون آيد. 📚نهج البلاغه، خطبه 164 🌹🌹امام علی علیه السلام: 🔹فاعتبروا بما کان من فعل الله بإبليس، إذ أحبط عمله الطويل وجهده الجهيد (الجميل) وکان قد عبد الله ستة آلاف سنة، لايدري أمن سني الدنيا أم من سني الآخرة. 💢از کاري که خدا با ابليس کرد درس بگيريد، هنگامي كه کار دراز مدت و کوششهاي توان فرساي او را باطل ساخت، 💢او شش هزار سال خدا را پرستش کرده بود که معلوم نيست آيا از سالهاي دنياست يا از سالهاي آخرت. 📚نهج البلاغه؛ خطبه ۱۹۲ https://eitaa.com/Omidezendegi🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 💌درمحضرصحیفه:دعای یازدهم-فرازچهارم _ ۱۸ 💓 خداوندا من به پرده پوشی تو در روز آشکار شدن باطنها نیازمندم 💓 خداوندا و میدانم هیچ چیز نزد تو  مبغوض تر از فاش کردن و رسوا کردن اسرار بندگانت نیست 💓 خدای خوبم این بنده ات، هرگز کسی را رسوا نکرد 🍃هرگز آبرویی از کسی نریخت 🍃 ظلم و سخت گیری بر بندگانت روا نداشت 💓 پس آیا با من، با رحمت و مغفرت ملاقات خواهی کرد؟ 💓 پس آیا با پردهء محبتت مرا مستور خواهی نمود؟ 💓 خداوندا از تو میخواهم 💠 تا خودم را عهده دار رسیدگی به پرونده اعمالم قرار دهی تا کسی بر اسرارم آگاه نشود 💠 همانگونه که در دنیا پرده پوش بندگانت بودم و کسی را به اسرارشان آگاه نساختم آمین یا ارحم الراحمین https://eitaa.com/Omidezendegi🌹 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
💠💠💠💠💠💠 🍀 داستان کوتاه پند آموز🍀 💭 خانمم همیشه میگفت دوستت دارم من هم گذرا میگفتم منم همینطور عزیزم... ازهمان حرفایی که مردها از زنها میشنوند و قدرش رانمیدانند... همیشه شیطنت داشت. ابراز علاقه اش هم که نگو..آنقدر قربان صدقه ام میرفت که گاهی باخودم میگفتم:مگر من چه دارم که همسرم انقدر به من علاقه مند است؟ یک شب کلافه بود،یادلش میخواست حرف بزند ،میدانید همیشه به قدری کار داشتم که وقت نمیشه مفصل صحبت کنم، من برای فرار از حرف گفتم:میبینی که وقت ندارم،من هرکاری میکنم برای آسایش و رفاه توست ولی همیشه بد موقع مانندکنه به من میچسبی... 💭 گفت کاش من در زندگیت نبودم تا اذیت نمیشدی، این را که گفت از کوره در رفتم، گفتم خداکنه تا صبح نباشی... بی اختیار این حرف را زدم.. این را که گفتم خشکش زد، برق نگاهش یک آن خاموش شد به مدت سی ثانیه به من خیره شد و بعد رفت به اتاق خواب و در را بست... بعد از اینکه کارهایم را کردم کنارش رفتم تا بخوابم،موهای بلندش رهابود و چهره اش با شبهای قبل فرق داشت،در آغوشش گرفتم افتخار کردم که زیباترین زن دنیارا دارم لبخند بی روحی زد ... نفس عمیقی کشید و خوابیدیم .. آن شب خوابم عمیق بود،اصلا بیدار نشدم... 💭 از آن شب پنج سال میگذرد و حتی یک شب خواب آرامی نداشته ام... هزاران سوال ذهنم رامیخورد که حتی پاسخ یک سوال را هم پیدا نکرده ام ... گاهی با خود میگویم مگر یک جمله در عصبانیت میتواند یک نفر را... مگر چقدر امکان دارد یک جمله به قدری برای یک نفر سنگین باشد که قلبش بایستد ؟!! همسرم دیگر بیدار نشد،دچار ایست قلبی شده بود... شاید هم از قبل آن شب از دنیا رفته بود، از روزهایی که لباس رنگی میپوشید و من در دلم به شوق می آمدم از دیدنش امادرظاهر،نه... شاید هم زمانی که انتظار داشت صدایش را بشنوم،اما طبق معمول وقتش را نداشتم .. 💭 بعدها کارهایم روبراه شد ،حالا همان وضعی را دارم که همسرم برایم آرزو داشت ... من اما...آرزویم این است که زمان به عقب برگردد و من مردی باشم که او انتظار داشت... بعد مرگش دنبال چیزی میگشتم،کشوی کنار تخت را باز کردم ،یک نامه آنجا بود ،پاکت را باز کردم جواب آزمایشش بود تمام دنیا را روی سرم آوار کرد،... خانواده اش خواسته بودند که پزشک قانونی ،چیزی به من نگوید تا بیشتر از این نابود نشوم ... آنشب میخواست بیشتر باهم باشیم تا خبر پدر شدنم را بدهد... 💭 حالا هرشب لباسش را در آغوش میگیرم و هزاران بار از او معذرت میخواهم اما او آنقدر دلخور است که تا ابد جوابم را نخواهد داد... حالا فهميدم ، گاهی به یک حرف چنان دلی میشکند که قلبی از تپش می ایستد بايد بیشتر مواظب حرفها بود گاهی_زود_دیر_میشود...😔 https://eitaa.com/Omidezendegi🌹 💙💙💠💠💙💙💠💠💙💙💠💠💙💙
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ⚫️درظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت یازدهم) 🔴 السلام علی قاسم ابن الحسن 🌹قاسم فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام مادرش رمله مکنی بود، قاسم علیه السلام بیش از 13 سال از عمر مبارکش نگذشته بود جوانی بسیار رعنا و زیبا بود، 🍃چنانکه مورخین نوشته اند: کان وجهه شقه القمر: یعنی چهره اش مانند ماه پاره بود ✨و چون در دامن امام حسین علیه السلام رشد و نمو پیدا کرده بود در سنین کم دارای ایمانی راسخ و عزت نفس و عظمت روحی مانند اباعبدالله بود. 🌿در روز عاشورا که عمویش را تنها مشاهده کرد گفت: تا شمشیر در دست من است عمویم به شهادت نخواهد رسید! 🔴 قاسم اذن جهاد میطلبد 🌸اباعبدالله که دید قاسم آماده شهادت شده است دست در گردن او انداخت و هردو آنقدر گریستند تا بیحال شدند. ✨قاسم علیه الاسلام اذن جهاد طلبید.امام حسین علیه السلام امتناع نمود و فرمود:عموجان چگونه اجازه بدهم که تو یادگار برادرمی.. 🌷 قاسم آنقدر دست و پای عمو را بوسید تا اجازه گرفت و با چشمان گریان روانه میدان شد. ⚫️ شهادت قاسم علیه السلام 🔷حمید ابن مسلم(خبرنگار کربلا) میگوید: نوجوانی به سمت لشکر می آمد که چهره اش مانند ماه میدرخشید وپیراهن و شلوار پوشیده بود و گردنها را میزد و سرها را درو میکرد گویا مرگ در اختیار اوست و جان هرکه را بخواهد میگیرد. 💥 در این میان بند کفش قاسم برید که فراموش نمیکنم پای چپش بود،ایستاد تا بند کفشش را محکم کند. 🔥عمروبن سعد بن نفیل از فرصت استفاده کرد و با شمشیر بر فرق مبارکش زد قاسم بر زمین افتاد و صدا زد: یا عمّاه! 🌸حسین علیه السلام با عجله خود را به میدان رسانید و چون شیر خشمناک بر سعد حمله کرد که دست نانجیب قطع شد و همرزمانش اورا نجات دادند. ✳️وقتی گردوغبار میدان فرونشست دیدند حسین علیه السلام در کنار قاسم علیه السلام نشسته و قاسم در حال جان دادن از شدت درد پاها را بر زمین میساید.. 🌺حسین علیه السلام فرمود: مرگ بر آن مردمی که تورا کشتند. رسول خدا در قیامت دشمنشان باد. ☑️سخت است بر عمویت اورا بخوانی و نتواند تورا اجابت کند و نفعی به تو برساند. 🌹سپس نعش قاسم را در بغل گرفت تا به خیمه شهدا برساند اما پاهای قاسم بر زمین میکشید تا اورا در خیمه کنار نعش علی اکبر قرار داد. 💥نکته: آیا حضرت قاسم در میان دشمن می ایستد بند کفش ببندد فقط بخاطر اینکه دشمن نگوید پابرهنه بود ؟؟ یا نه،چون روحیه پدرش امام حسن در او اشکار شد که به دشمن اهمیتی نمیداد و برای بی اهمیت شمردن دشمن بند کفشش را بست... ✍ادامه دارد... 🌹▪️🌹🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹 📗ابصارالعین ص 36 📕مقاتل الطالبین ص 88 📘نفس المهموم ص 321 📒بحار 34/45 https://eitaa.com/Omidezendegi🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💠💠💠💠💠💠 🍀 داستان کوتاه پند آموز🍀 💭 خانمم همیشه میگفت دوستت دارم من هم گذرا میگفتم منم همینطور عزیزم... ازهمان حرفایی که مردها از زنها میشنوند و قدرش رانمیدانند... همیشه شیطنت داشت. ابراز علاقه اش هم که نگو..آنقدر قربان صدقه ام میرفت که گاهی باخودم میگفتم:مگر من چه دارم که همسرم انقدر به من علاقه مند است؟ یک شب کلافه بود،یادلش میخواست حرف بزند ،میدانید همیشه به قدری کار داشتم که وقت نمیشه مفصل صحبت کنم، من برای فرار از حرف گفتم:میبینی که وقت ندارم،من هرکاری میکنم برای آسایش و رفاه توست ولی همیشه بد موقع مانندکنه به من میچسبی... 💭 گفت کاش من در زندگیت نبودم تا اذیت نمیشدی، این را که گفت از کوره در رفتم، گفتم خداکنه تا صبح نباشی... بی اختیار این حرف را زدم.. این را که گفتم خشکش زد، برق نگاهش یک آن خاموش شد به مدت سی ثانیه به من خیره شد و بعد رفت به اتاق خواب و در را بست... بعد از اینکه کارهایم را کردم کنارش رفتم تا بخوابم،موهای بلندش رهابود و چهره اش با شبهای قبل فرق داشت،در آغوشش گرفتم افتخار کردم که زیباترین زن دنیارا دارم لبخند بی روحی زد ... نفس عمیقی کشید و خوابیدیم .. آن شب خوابم عمیق بود،اصلا بیدار نشدم... 💭 از آن شب پنج سال میگذرد و حتی یک شب خواب آرامی نداشته ام... هزاران سوال ذهنم رامیخورد که حتی پاسخ یک سوال را هم پیدا نکرده ام ... گاهی با خود میگویم مگر یک جمله در عصبانیت میتواند یک نفر را... مگر چقدر امکان دارد یک جمله به قدری برای یک نفر سنگین باشد که قلبش بایستد ؟!! همسرم دیگر بیدار نشد،دچار ایست قلبی شده بود... شاید هم از قبل آن شب از دنیا رفته بود، از روزهایی که لباس رنگی میپوشید و من در دلم به شوق می آمدم از دیدنش امادرظاهر،نه... شاید هم زمانی که انتظار داشت صدایش را بشنوم،اما طبق معمول وقتش را نداشتم .. 💭 بعدها کارهایم روبراه شد ،حالا همان وضعی را دارم که همسرم برایم آرزو داشت ... من اما...آرزویم این است که زمان به عقب برگردد و من مردی باشم که او انتظار داشت... بعد مرگش دنبال چیزی میگشتم،کشوی کنار تخت را باز کردم ،یک نامه آنجا بود ،پاکت را باز کردم جواب آزمایشش بود تمام دنیا را روی سرم آوار کرد،... خانواده اش خواسته بودند که پزشک قانونی ،چیزی به من نگوید تا بیشتر از این نابود نشوم ... آنشب میخواست بیشتر باهم باشیم تا خبر پدر شدنم را بدهد... 💭 حالا هرشب لباسش را در آغوش میگیرم و هزاران بار از او معذرت میخواهم اما او آنقدر دلخور است که تا ابد جوابم را نخواهد داد... حالا فهميدم ، گاهی به یک حرف چنان دلی میشکند که قلبی از تپش می ایستد بايد بیشتر مواظب حرفها بود گاهی_زود_دیر_میشود...😔 https://eitaa.com/Omidezendegi🌹 💙💙💠💠💙💙💠💠💙💙💠💠💙💙
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍃🍀 ☘ادامه ☘ ☘ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی وَ هاارُونَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ بِآیاتِنا فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ«75»☘ 🍂سپس بعد از آنان،موسی و هارون را همراه با معجزات خویش،به سوی فرعونِ و سران قومش فرستادیم،امّا آنان که گروهی تبهکار بودند، استکبار ورزیدند(و دعوت پیامبران را نپذیرفتند)🌾🍂🌾 💠نکته ها💠 🍂 مراد از«ملأ»،چهره های چشم پُر کن مثل کاخ نشینان و درباریان است که اطرافیان فرعون محسوب می شدند.فرعون جامعه را به دو دسته ی کاخ نشینِ قبطی و محرومینِ سبطی تقسیم کرده بود و یک گروه را به بردگی کشیده بود و گروه دیگر کاخ نشینان بودند.🌾🍂🌾 🍂 جرم بزرگ فرعون،ادّعای خدایی او، «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»[50]و کشتن کودکان بی گناه و زنده نگهداشتن دختران برای کنیزی بود. «سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ»[51]🌾🍂🌾 💠پیام ها💠 1-✅مبارزه با طاغوت،اوّلین وظیفه ی انبیاست.زیرا مبارزه با علّت فساد مهم تر از معلولِ آن است. «فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ»🌾🍂🌾 2-✅آنجا که بافت جامعه،قومی و قبیله ای بوده،پیامبران سراغ اقوام می رفتند،امّا آنجا که تشکیلات و نظام داشته،سراغ ریشه ها می رفتند.[52] «إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ»🌾🍂🌾 3-✅طاغوت ها،قدرت خود را از یاران و اطرافیان دارند وگرنه خود از درون پوکند. «وَ مَلاَئِهِ»🌾🍂🌾 4-✅انبیا معجزه داشتند. بَعَثْنا ... بِآیاتِنا🌾🍂 5-✅همواره فرعون ها وطاغوت ها در برابر انبیا ایستاده اند. بَعَثْنا ... فَاسْتَکْبَرُوا🌾🍂🌾 6-✅آنان که به گناه عادت کنند،براحتی راه انبیا را نمی پذیرند. «کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ»🌾🍂🌾 https://eitaa.com/Omidezendegi🌹 🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🌹🌺🍀🌺
برمهدی منجی دنیاصلوات برچهره ان ماه دل آراصلوات دردامن نرجس گل زهرابشکفت براین گل وبرنرگس زهراصلواتاللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
340K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام به شنبه خوش آمدید در صبحگاهان که شبنم بر روی گل آیتی از پاک بودن را به گلها هدیه میبخشد برایت آرزو کردم خوب دیدن خوب بودن خوب ماندن را ... صبحتون بخیـر https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨بہ نام او ڪه... ✨رحماڹ ورحیم است ✨بہ احساڹ عادت ✨وخُلقِ ڪریم است https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
خوشبخت کسی که عشق احمد دارد درقلب درخش نورمحمد دارد هرکس بفرستدبه محمدصلوات درآخرتش ثواب بی حددارد ❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد❤️ https://eitaa.com/Omidezendegi🌹