بسم الله الرحمن الرحیم
🔔 سه روز اسکان رایگان در مشهد
🚩طرح ملی #شکوه_مادری از طرف #آستان_قدس رضوی برای مادران زیر ۴۰ سال که ۳ فرزند یا بیشتر از ۳ فرزند دارند اجرا میگردد.
📆 مهلت ثبتنام: ۲۷ دی ۱۴۰۰
🎁هدیه برای خانم هایی که این طرح شامل شون میشه، سه روز اسکان رایگان مادر و همسر و فرزندان در مشهد به همراه 👈یک وعده غذا در رستوران حرم رضوی هست.
http://shokohmadari.app.razavi.ir
🚩رسانه باشید
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله القاسم الجبارین
Soleimani's murderer and the one who gave the order will pay the price
#انتقام_سخت
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻حاج عیسی جعفری، خادم امام خمینی نیمه دیماه امسال در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
🔻پای صحبت او که می نشستی حرفهای ناب و دست اولی داشت؛ از احوالات ویژه معنوی، خانوادگی و سیاسی امام گرفته تا خاطرات متفاوت از شخصیت هایی که در بیت امام بودند یا رفت و آمد داشتند.
🔻حاج عیسی، پس از امام، با همان عشق و علاقه از رهبری انقلاب تبعیت کرد، اما نسبت به جریان نفوذی و غربگرایی که تلاش می کرد در بیت امام لانه کند به شدت موضع داشت.
🔻عدهای مایل نبودند خاطرات او نسبت به برخورد صریح امام راحل با برخیها که امروز با نام امام، تسلیم و غربزدگی را تئوریزه میکنند شنیده شود.
🔻در نهایت او در سال ۸۶ در هشتاد سالگی، از بیت امام به قم مهاجرت کرد در حالی که حتی بیمه هم نبود و پیگیری انجام بیمه او برای اموری مانند درمان توسط برخی طلاب در حدود سال ۹۰ انجام گرفت!!
🔻به نظر میرسد حرفهای ناشنیده او رمزگشای جریان تحریف پس از رحلت امام در قالب پدرخوانده، پدرهمسر و برخی نزدیک شدههای سببی باشد.
🔻کاش مرکز اسناد انقلاب حرفهای خاص او را حداقل ضبط کرده باشد.
✍حمیدرضا ابراهیمی
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
⭕️ رامبد جوان در مقابل درخواست یکی از تماشاچیان برای تقدیم شادی برنامه به خانوادههای هواپیمای #اوکراینی٬ خیلی خوب و منطقی این حمایت رو قبول کرده و آفرین بهش!
و خاک بر سر اون کسی که این قسمت رو از برنامه سانسور کرده!
پس این همه تعریف و تمجید از آقای جبلی چه شد؟
باز پاس گل به منوتو؟
👤 💡سید هانی هاشمی
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله القاسم الجبارین
🎥 نماهنگ حماسی «ناصر الحسین(ع)» باصدای حاج محمود کریمی
#انتقام_سخت
🌹هرگزم یاد تو از لوح دل و جان نرود
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
🎥 آقا را از همه بیشتر دوست دارم
#مادر_شهید
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
10.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
🎥 ضرب المثل های قرآنی
قــرآنی نبـض حیاتی قـــــرآنــی طهــر ذاتی
قرآنـی عصمة أمری قرآنی طـــوق نجــاتی
آیــات الله حمَـــتتنی غمــرتنـــی بالبــرکاتِ
تحفظنی من همزات الشیطـان و مــن زلاتِ
إن الـقــــرآن لنـــــورٌ یتفـــجر فـــی جنبــاتِ
یرفعنـــی عند ملیک الخلق لأعلى الدرجات
إن القــــرآن أنیـــس لفــــؤادی فـــی أزماتِ
یمنحنی الصبر على ما قد ألقى من عثراتِ
معجــــزة خــالدة ما أعظمهـــا مــن کلمـات
منّ الرحمـــان علینا بکتــاب مـــن رحمـــاتِ
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
10.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله القاسم الجبارین
🎥 بر دوش ملت
بر بال ملائک
🌹هرگزم یاد تو از لوح دل و جان نرود
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه به روایت آه
روایت لبابه از حضرت ام الادب، ام البنین(س)_ قسمت اول
سالروز وفات این بانوی بزرگوار، ماجرای ازدواج ایشان با امام علی(ع) را از کتاب «ماه به روایت آه» به قلم ابوالفضل زرویی نصرآباد در ادامه می خوانید. راوی این بخش از ماجرا، «لبابه» همسر حضرت عباس(ع) است.
«مهربانتر از مادر، محرمتر از خواهر، مقاومتر از کوه، زیباتر از حور و روحنوازتر از نسیم صبح... این صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر همسرم، فاطمه امالبنین است. آن قدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن نمیگوید و در عین هیمنه و شکوهمندی، چنان لطیف و نجیب است که بیترس از ملامت و سرزنش، میتوانی ساعتها با او سخن بگویی و به تمام اشتباهات و خطاهایت اعتراف کنی.
وقتی همسرم عباس، با لبخند از سختگیریهای مادرش در تربیت فرزندان میگفت و میگفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمیتوانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بینقص لطافت و زنانگی، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد. همواره صحبتهایی از این دست را ترفندی از جانب همسرم میدانستم که شاید میخواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد.
امروز در بازار مدینه، با دو زن مسافر از قبیله بنیکلاب ملاقات کردم. وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیهام، با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل او، اولین سؤالشان، مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: هنوز هم شمشیر میبندد؟
- شمشیر؟! نه.
- پس برادرش درست میگفت که از بعد ازدواج، تغییر کرده.
- یعنی میگویید مادر همسرم جنگیدن میداند؟!
از حیرت، سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذرخواهی از خنده بیاختیار و بیمقدمهشان، روی مرا بوسید و گفت: شما دختران شهر چه قدر سادهاید. قبیله ما - بنیکلاب - به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریباً تمام زنان قبیله نیز کمابیش با شمشیرزنی، تیراندازی و نیزهداری آشنایند. اما فاطمه از نسل «ملاعب الاسنه» (به بازی گیرنده نیزهها) است و خانوادهاش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب، بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه در شمشیرزنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند.
بعد در حالی که میخندید، ادامه داد: هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نامآور سایر قبایل هم جواب رد میداد. وقتی ما و خانوادهاش از او میپرسیدیم که چرا ازدواج نمیکنی؟ میگفت: مردی نمیبینم. اگر مردی به خواستگاریام بیاید، ازدواج میکنم.
من که انگار افسانهای شیرین میشنیدم، گویی یکباره از یاد بردم که این، بخش ناشنیدهای است از زندگی مادر همسرم. لذا با بیتابی پرسیدم: خوب، بگویید آخر چه شد؟!
زن در حالی که از خنده ریسه میرفت، گفت: هیچ آن قدر منتظر ماند تا مویش همرنگ دندانهایش شد و ناکام از دنیا رفت! ... خوب، معلوم است که آخرش چه شد. وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمؤمنین علی - که رحمت و درود خدا بر او - به خواستگاری فاطمه آمد، او از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: خدا را سپاس من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.
زن دیگر با خنده میان حرف دوستش پرید: چرا جریان خواستگاری معاویه را نمیگویی؟
- آخ آخ راست میگویی ... اما این یکی را حتماً خودش شنیده ... .
با تعجب و حیرت گفتم: خواستگاری معاویه؟! از امالبنین؟! شوخی میکنید؟!
- یعنی نشنیدهای؟ تو چه عروسی هستی دختر؟ لااقل حکایت «میسون» را که میدانی ... .
- «میسون»؟! نه ... چه حکایتی است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه به روایت آه
روایت لبابه از حضرت ام الادب، ام البنین(س)_ قسمت دوم
سالروز وفات این بانوی بزرگوار، ماجرای ازدواج ایشان با امام علی(ع) را از کتاب «ماه به روایت آه» به قلم ابوالفضل زرویی نصرآباد در ادامه می خوانید. راوی این بخش از ماجرا، «لبابه» همسر حضرت عباس(ع) است.
- پس از اول برایش تعریف کن خواهر گرچه، میترسم اگر باد به گوش امالبنین برساند که ما قصه زندگیاش را برای عروس چشم گوش بستهاش تعریف کردهام، پوست از سرمان بکند.
- به چشم، میگویم راستش قبل از آن که عقیل به نیابت از امیرمؤمنان علی(ع) به خواستگاری فاطمه بیاید، معاویه هم کسی را به خواستگاری فرستاده بود. لابد میدانی که معاویه پس از رحلت پیامبر و آغاز حکمرانی خلفا، والی شام شد و با حیف و میل بیتالمال و خرج کردن از کیسه مردم، رفته رفته برای خود امپراتوری خودمختار ایجاد کرد.
نه فقط الان که خود را امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین مینامد و میداند، بلکه از همان آغاز ولایت بر شام، سعی داشت بهترینها را برای خود دستچین کند؛ بهترین لباسها، لذیذترین خوراکیها، زیباترین غلامان و کنیزها، باشکوهترین تجملات و تجهیزات و لابد بهترین زنان آوازه زیبایی و شجاعت فاطمه کلابیه، باعث شد که معاویه یکی از نزدیکان مغرورش را با مبالغی چشمگیر از جواهر آلات و البسه و سایر هدایا به خواستگاری او بفرستد.
فرستاده معاویه بعد از آن که با تبختر و فخر غیرمؤدبانه، کنار هدایا یله داد و از گشادهدستی و بندهنوازی اربابش گفت و چنان که گویی از پاسخ مثبت فاطمه و خانوادهاش خبر داشت، فرمان داد که: «دختر تا فردا صبح آراسته و آماده حرکت به شام باشد تعجیل کنید».
فاطمه با حجب و حیایی دخترانه به آرامی از پدرش پرسید: «پدر جان، آیا اجازه میدهید چند کلمهای با فرستاده ارجمند والی بزرگ شام سخن بگویم؟»
پدر که آتش پنهان در زیر این لحن را میشناخت و از بیادبی فرستاده نیز به شدت خشمگین بود، ظاهراً از فرستاده کسب اجازه کرد فرستاده با تفرعن سری جنباند که یعنی بگوید.
«حزام» به آتشفشان اجازه فوران داد: «بگو دخترم».
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه به روایت آه
روایت لبابه از حضرت ام الادب، ام البنین(س)_ قسمت سوم
سالروز وفات این بانوی بزرگوار، ماجرای ازدواج ایشان با امام علی(ع) را از کتاب «ماه به روایت آه» به قلم ابوالفضل زرویی نصرآباد در ادامه می خوانید. راوی این بخش از ماجرا، «لبابه» همسر حضرت عباس(ع) است.
فاطمه گفت: «جناب فرستاده، آیا من از هم اکنون میتوانم مطمئن باشم که همسر والی مقتدر شام، امیر معاویه بن ابوسفیان هستم؟»
فرستاده که تقریباً پشت به فاطمه و خانوادهاش دراز کشیده بود، سر چرخاند و چنان که گویی بر آنان منت میگذارد، گفت: «بله، هستی».
لحن آرام و شرمآگین فاطمه به یکباره تغییر کرد و با لحنی قاطع، بر سر مرد فریاد زد: «پس درست بنشین مردک!»
فرستاده همچون کسی که به رعد و برق دچار شده باشد، به یکباره از جا جست و با چشمان گشاده از حیرت، مؤدب و دو زانو نشست.
فاطمه ادامه داد: «آیا اربابت به تو حد و ادب میهمان و حق و حرمت میزبان را نیاموخته؟ چگونه والی مقتدری است معاویه که به نوکرانش اجازه میدهد با خانواده همسرش جسور و بیادب باشند؟ به خدا قسم اگر شومی خون میهمان و بیم غیرتورزی عشیره نبود، این بیادبیات بیپاسخ نمیماند.»
فرستاده معاویه که از ترس جان، در همان حالت نشسته، عقب عقب رفته بود، تقریباً به آستانه در رسیده بود و با دست کشیدن بر زمین، کفش هایش را میجست.
امالبنین دوباره غرید: «و اما این هدایا و جواهرات اگر فقط هدیه و پیشکش است، هدیهای است بیدلیل، مشکوک و اسرافآمیز اما اگر قیمت و بهای من است. به اربابت بگو که مرا بسیار ارزان پنداشته ... های! کجا میگریزی؟ بیا خر مهرههایت را هم ببر و حمایل شتر صاحبت کن!»
اما فرستاده معاویه این جملات را نشنید چون لحظاتی پیش از آن، پابرهنه از بیم جان گریخته بود و ساعتی بعد یکی از همسایگان، طبقهای هدیه را به او رساند.
معاویه هم البته از پا ننشست. برای آن که ثابت کند میتواند از بنی کلاب زن بگیرد، این بار فرستادهاش را به خواستگاری «میسون» دختر «بجدل» فرستاد و او را به زنی گرفت. «میسون» سوگلی معاویه شد و «یزید» را برای او به دنیا آورد.
اما معاویه دستبردار نبود. یکی - دو سال بعد از آن ماجرا، یکی از صحابه معتبر پیامبر را واسطه خواستگاری از فاطمه کرد. فرستاده معاویه مشغول طرح مقدمات خواستگاری بود که عقیل از راه رسید. بعد از آن که عقیل، هدف از آمدنش را گفت و از فاطمه برای برادرش خواستگاری کرد، صحابی پیامبر که فرستاده معاویه بود نیز با شکفتگی و خوشحالی، خانواده حزام را به پذیرش خواست عقیل، تشویق و ترغیب کرد و وجوه افتراق و امتیاز پیشوایمان علی را به تفصیل برشمرد. معاویه نیز پس از شنیدن این ماجرا، کاردش میزدی خونش نمیآمد، خلاصه این که حسرت ازدواج با فاطمه امالبنین بر دل معاویه ماند.
با این که دیروز با مادر همسرم ملاقات کرده بودم، با شنیدن روایت زندگیاش، مشتاق شدم تا به بهانه راهنمایی دوستان قدیمش، با آن دو همراه شوم و دوباره زیارتش کنم.
در میزنیم و پس از چند لحظه، در گشوده میشود. قامت رعنا و چهره معصوم و مهربان مادر همسرم، در چارچوب در ظاهر میشود با همان لبخند محجوب و آرامشبخش همیشگی.
من لبابهام؛ خوشبختترین زن زمین، همسر عباس، عروس فاطمه کلابیه «امالبنین»، همسر علی امیرالمؤمنین، کنیز مهربان کودکیام، بالابلند بهشتی، سنگ صبور گرهگشا، شیرزن، بانوی افسانهای و ... زنی که هر روز کمتر میشناسمش ... .
بسم الله الرحمن الرحیم
وفات حضرت ام البنین، مادر ادب و شجاعت تسلیت باد.
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷