دعای عهد.mp3
1.99M
🌹 قرائت دعای عهد
🍃 «روز نوزدهم»
🗓شروع چله: ۹۹/۴/۲۲
📲 @Organizational_Work
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
👌🌺 این زندگی پرماجرای موسیبنجعفر یک چنین زندگی است، که شما ببینید این زندگی چقدر زندگی پر شور و پر
🔮هارون اولى، كه آمد به خلافت رسيد و مدينه آمد، همانطور كه شنيديد، موسىبنجعفر را كاملا نواخت و احترام كرد و آن داستان معروف مأمون، كه نقل مىكند ما رفتيم، حضرت با درازگوشى سوار بودند و آمدند و وارد منطقهاى كه هارون نشسته بود شدند و مىخواستند
پياده بشوند، هارون قسم داد كه بايد تا دم بساط من، با سواره بيایيد ايشان سواره آمدند. بعد احترام كردند، چنين گفتند، چنان گفتند. بعد كه رفتند، به ماها گفتند ركابشان را بگيريد.
〽️ البته جالب اين است در همين روايت مىگويد كه مأمون مىگويد: هارون، پدرم، به همه، پنج هزار دينار و ده هزار دينار جايزه مىداد؛ به موسىبنجعفر، دويست دينار جايزه داد، دويست دينار.
🔙 درحالیكه وقتى كه صحبت كرد، حال حضرت را پرسيد، فرمودند بله، اولاد زيادى دارم، گرفتاریهاى زيادى دارم، وضع معيشت خوب نيست. كه حالا اين صحبتها هم بسيار جالب است به نظر بنده از موسىبنجعفر براى هارون.
←يعنى خيلى آشناست براى ما اين صحبتها و كاملا قابل فهم است كه آدم چطور مىشود كه به مثل هارونى يكوقت اظهار كند كه بله ما وضعمان هم خوب نيست و زندگیمان هم نمىگذرد و اينجورها.
🔘 هيچ معنايش گدایى و تذلّل
نيست. آدم اگر كرده باشد خودش مىداند كه چهجورى است اين.
👑 خيلى از شماها مىدانم كه در دوران رژيم جبار و دوران خفقان، طبيعتا از اين كارها زياد كرديد و كاملا قابل فهم است.
🔸 بههرحال، بعد كه اين حرفها را مىزند، كه اين ايجاب مىكند كه هارون بگويد خب بسيار خوب، پس مثلاً اين پنجاه هزار دينار مال شما، دويست دينار فقط مىدهد. مىگويد بعد كه پرسيدم از پدرم كه چرا اين كار را كردى؟
📌 گفت كه اگر اين را بدهم، اين مضمونش اين است حالا، اگر بدهم، اين، شمشير به دستهاى خراسان را بسيج خواهد كرد، دويست هزار مرد را به جان من خواهد انداخت. اين، برداشت هارون است، و هارون درست فهميده بود.
💭 حالا بعضى خيال مىكنند كه حضرت سعايت مىكردند، نه، حقيقت قضيه اين بود.✔️
🌀⚔ آن زمانى كه موسىبنجعفر مبارزه مىكرد با هارون، واقعا اگر پولى توى آن دستگاه بود، خيلى كسان بودند كه آماده بودند و حاضر بودند كه در كنار موسىبنجعفر شمشير بزنند و نمونههايش را در غير ائمه، ما جاهاى ديگر ديديم كه اگر ائمه قيام مىكردند، حسينبنعلى ـ شهيد فخ ـ كه قبل از هارون، زمان موسىالهادى بود و ديگران و ديگران. خيلى روشن بود
كه كار آنها نشاندهنده اين است كه ائمه، چقدر مىتوانستند مردم را دور خودشان جمع كنند، و هارون درست فهميده بود اين را.👌
✴️ يکی از حرفهايی که آنجا با موسیبنجعفر میزند اين است که میگويد شما بنیهاشم از «فدک» محروم شديد آلعلی، فدک را از شما گرفتند، حالا من میخواهم فدک را به شما برگردانم، بگو فدک کجاست، حدود فدک چيست تا من فدک را به شما برگردانم.
♨️ خوب معلوم است که اين يک فريبی است که میخواهد فدک را برگرداند، به عنوان کسی که حق از دسترفته آلمحمد را میخواهد به آنها برگرداند و چهرهای برای خودش درست کند.🔜
📌 مىگويد بسيار خوب حالا كه مىخواهى فدك را به من بدهى، من حدود فدك را براى تو معين مىكنم. بنا مىكنند حدود فدك را معين كردن.
✍ آن حدودى كه امام موسىبنجعفر براى
فدك معين مىكنند تمام كشور اسلامى آن روز را در برمىگرفت؛ فدك يعنى اين.
☝️ يعنى اينكه تو خيال كنى كه ما دعوایمان در آنروز بر سر يك باغستان بود، چند تا درخت خرما بود، اين سادهلوحانه است.
🚨 مسئله ما آنروز هم مسئله چند تا نخلستان و باغستان فدك نبود؛ مسئله
خلافت پيغمبر بود، مسئله حكومت اسلامى بود. منتها آن روز آن چيزى كه فكر مىشد ما را از اين حق به كلى محروم خواهد كرد، گرفتن فدك بود.
لذا ما در مقابل اين مسئله پافشارى مىكرديم.💥
💢 امروز آن چيزى كه در مقابل ما تو غصب كردى، باغستان فدك نيست، كه ارزشى
ندارد. آنچه كه تو غصب كردى، جامعه اسلامى است، كشور اسلامى است. حدود چهارگانهاى را ذكر مىكند موسىبنجعفرعليهالصلاةوالسلام مىگويد اين فدك است، ياالله حالا اگر مىخواهى
بدهى اين را بده.
👈 يعنى صریحا مسئله داعيه حاكميت و خلافت را آنجا امام موسىبنجعفر مطرح مىكند. ُ«خذ فدكا َحتَّى أردها إلَيك» محدودش كن، مشخصش كن، تا فدك را به تو برگردانم.👉
☀️حضرت اول امتناع مىكنند، بعد مىگويند كه: «لا ُآخذه إلا بِحدودها» حدود اصليش را اگر بدهى مىگيرم.★
💬 بعد او مىگويد كه بسيارخب، حدودش را مشخص كن.
〰🔹 آنوقت خيلى
جالب است، حضرت حدود برايش معين مىكنند، حدودش اين است، «أما الحد ألاول فعدن»
يك حد فدك، عدن است.
⚡️حالا اينها نشستهاند مثلاً در مدينه يا در بغداد دارند با هم صحبت مىكنند.
☄ يكىاش عدن، منتهیاليه جزيرةالعرب، «فتغير وَجه الرَّشيد» رنگش متغير شد، «وً قال أيها» عجب! «قال والحدد الثِاني سمرقند»حد دوم فدك، سمرقند است؛ «فاربَد وجه» رنگش تيره شد! «فالحد الثالِث إفريقيَة» حد سوم، تونس است؛ «اسود وجه»
😡 صورت هارونالرشيد سياه شد، «و قال هيه» هه
هه، عجب! چه حرفى! «قال والرابِع سيف البحرمما یلي الجزر وَ إرمينی» حاشيه درياها و آن جزيرهها و مثلاً ارمينيه، حالا ارمنستان يا فلان يا هرجا، آن منتهیاليه مثلاً درياى مديترانه و آنجاها.
⁉️ «قال الرِشيد فلم يبق لَنا شيء» براى ما چه ماند؟ «فتحوّل إلَى مجلسی» بلند شو بيا سر جاى من بنشين، «قال موسىبنجعفر أعلمتُك أنّني إن حددتها لَم تردها» گفتم كه اگر محدودش بكنم، تو آن را برنمیگردانی؛ «عند ذلِك عَزم َعَلى قتله۱»
اينجا كه شد، عازم شد كه موسىبنجعفر را بکشد.۱
ــــــــــــــــــــــــــــ
۱(بحارالانوار/ ج۴۸ /ص۱۴۴)
دعای عهد.mp3
1.99M
🌹 قرائت دعای عهد
🍃 «روز بیستم»
🗓شروع چله: ۹۹/۴/۲۲
📲 @Organizational_Work