اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
🌺 زينب، يك زن با عواطف جوشان، با احساسات، آنوقت، نه يك زن معمولى، خواهر امام حسين، خواهرى كه عاشقان
🍃 زينب فقط اين نبود كه برادرش را از
دست داده بود، يا دو فرزندش را، يا برادرهاى ديگرش را، يا اينهمه عزيزان را و هجده نفر جوانان بنىهاشم و اصحاب وفادار را. 😔
💫 اينهم بود و شايد اين اهميتش كمتر از آن هم نبود كه در ميان اينهمه دشمن، بار سنگين اداره و حراست و مديريت اين خرگاه شكستخورده پراكنده شده و متفرق شده را به عهده دارد،
حتى امام سجاد را هم بايستى او اداره كند. 🍂
🔹 لذا زينب در آن چند ساعتى كه بعد از حادثه اتفاق افتاد، تا آن ساعتى كه حركت كردند و رفتند، و دشمنها مشخص شد كه با اينها چه كار خواهند كرد؛
🌌 در آن چند ساعت كه يك شب تاريك و ظلمانى و سخت هم در ميان اين چند ساعت بوده، خدا مىداند كه به اين زينبكبرى چه گذشته است. 🥀
لذا بود كه زينب در اين چند ساعت دائما در حال حركت، در حال دوندگى پيش اين بچه، پيش آن زن، پيش اين مادر داغديده، پيش آن خواهر برادر از دست داده، پيش آن بچه كوچك؛ دائما بين اين افراد حركت مىكند، اينها را جمع مىكند، اينها را دلدارى مىدهد. 🌷
اما يكوقت هم طاقت زينب بهسر مىرسيد، خطاب به برادرش مىكرد، به برادر
شهيدش رو مىكرد، تنها ملجأ و ملاذش۱ او بود. 💔
🍁 در روايت دارد كه زينبكبرى آمد در بالای سر جسد كشته و مجروح و قطعهقطعه شده برادرش ايستاد، از ته دل فريادش بلند شد:
✨«يا محمّداه صلََى عَليك ملائكة السما»
اى جد ما! اى پيغمبر ملائكه و فرشتگان بر تو صلوات و درود بفرستند،
✨«هذا الحسَين مرمَّل بِالدماء۲»
اين كشته
فتاده به هامون، حسين توست.😭😭
_______
۱(ملذ: پناهگاه، تکیهگاه)
۲(اللهوف/ سيدبنطاووس/ ص۱۳۳)
🔹اينكه گفته ميشود در عاشورا، در حادثه كربلا، خون بر شمشير پيروز شد ـ كه واقعا پيروز شد ـ عامل اين پيروزى، حضرت زينب بود؛ واِلاّ خون در كربلا تمام شد. ✔️
حادثه نظامى با شكست ظاهرِى نيروهاى حق در عرصه عاشورا به پايان رسيد؛
✅ اما آن چيزى كه موجب شد اين شكست نظامى ظاهرى، تبديل به يك پيروزى قطعِى دائمى شود، عبارت بود از منش زينبكبرى؛
✨ نقشى كه حضرت زينب بر عهده گرفت؛ اين خيلى چيز مهمى است. ✨
اين حادثه نشان داد كه زن در حاشيه تاريخ نيست؛ زن در متن حوادث مهم تاريخى قرار دارد. 👌🍃
🔆 قرآن هم در موارد متعددى به اين نكته ناطق است؛
ليكن اين مربوط به تاريخ نزديك است، مربوط به اُمم گذشته نيست؛
يك حادثه زنده و ملموس است كه انسان زينبكبرى را مشاهده میكند كه با يك عظمت خيرهكننده و درخشندهاى در عرصه ظاهر میشود؛ 💥
🌼 كارى میكند كه دشمنى كه به حسب ظاهر در كارزار نظامى پيروز شده است و مخالفين خود را قلع و قمع كرده است و بر تخت پيروزى تكيه زده است، در مقر قدرت خود، در كاخ رياست خود، تحقير و ذليل شود؛
داغ ننگ ابدى را به پيشانى او میزند و پيروزى او را تبديل میكند به يك شكست؛ اين كار
زينبكبرى است. ✔️
زينب سلاماللهعليها نشان داد كه میتوان حجب و عفاف زنانه را تبديل كرد به عزت مجاهدانه، به يك جهاد بزرگ.👌✅
💠 آنچه كه از بيانات زينبكبرى باقى مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حركت زينبكبرى را نشان میدهد.
خطبه فراموشنشدنی زينبكبرى در بازار كوفه يك حرفزدن
معمولى نيست، اظهارنظر معمولى يك شخصيت بزرگ نيست؛ ❕
يك تحليل عظيم از وضع جامعه اسلامى در آن دوره است كه با زيباترين كلمات و با عميقترين و غنىترين مفاهيم در آن شرایط بيان شده است. 👌🌺
✅ قوّت شخصيت را ببينيد؛ چقدر اين شخصيت قوى است.
دو روز قبل در يك بيابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با اين همه عزيزان و جوانان و فرزندان و اينها از بين بردهاند، اين جمع چند ده نفره زنان و كودكان را اسير كردهاند. 😭
آوردهاند در مقابل چشم مردم، روى شتر اسارت، مردم آمدهاند دارند تماشا میكنند، بعضى
هلهله میكنند، بعضى هم گريه میكنند. 😔
☀️ در يكچنين شرایط بحرانى، ناگهان اين خورشيد
عظمت طلوع میكند؛
همان لحنى را به كار میبرد كه پدرش اميرالمؤمنين بر روى منبر خلافت در مقابل امت خود به كار میبرد.✔️
همانجور حرف میزند؛ با همانجور كلمات، با
همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندى مضمون و معنا💎
✨ « يا أهل الكوفَة يا أهلَ الخَتل وَ الغَدر»
▪️اى خدعهگرها، اى كسانى كه تظاهر كرديد.
شايد خودتان باور هم كرديد كه دنبالهرو اسلام و اهلبيت هستيد؛ اما در امتحان، اينجور كم آورديد؛ در فتنه اينجور كورى نشان داديد. 🍂
✨ «هل فيکم الصلف والنَطف و مْلق ِ الاماء وَ غَمْز األعَداء»
▪️شما رفتارتان، زبانتان با دلتان يكسان نبود.
به خودتان مغرور شديد، خيال كرديد ايمان داريد، خيال كرديد همچنان انقلابى هستيد، خيال كرديد همچنان پيرو اميرالمؤمنين هستيد؛ درحالیکه واقع قضيه اين نبود.❗️
نتوانستيد از عهده مقابله با فتنه بربيایيد، نتوانستيد خودتان را نجات دهيد. ❌
✨ «مثَُلكم كمثل الّتي نََقضت َ غزلَها من بَعد قوٍة ً أنكاثا»
▪️ مثل آن كسى شديد كه پشم را میريسد، تبديل به نخ میكند، بعد نخها را دوباره باز میكند، تبديل میكند به همان پشم يا پنبه نريسيده.
با بىبصيرتى، با نشناختن فضا، با تشخيص ندادن حق و باطل، كردههاى خودتان را، گذشته
خودتان را باطل كرديد. ✖️
ظاهر، ظاهر ايمان، دهان پر از ادعاى انقلابیگرى؛ اما باطن، باطن
پوك، باطن بىمقاومت در مقابل بادهاى مخالف. ❗️
اين، آسيبشناسى است.
💢 بازخوانی توصیههای رهبر انقلاب به نمایندگان مجلس
🔹 درمقابل توقعات نامشروع بیگانگان ایستادگی کنید.
🔸با توده مردم به خصوص محرومین ارتباط برقرار کنید.
🔹 درعین نظارت، رابطه صحیحی با دولت تنظیم کنید.
🔸 جهتگیری کلی باید به سوی اهداف اسلام باشد.
🔹 باید تضارب آراء نمایندگان به دور از تشنّج باشد.
🔸از هدر رفتن وقت مجلس جلوگیری کنید.
🔹 هر حرکتی در جهت همدلی ملت باشد.
🔸 آزادگی و حق گویی خود را حفظ کنید.
🔹 به زخارف دنیا بیاعتنایی کنید.
#نعمت_خدمت_به_مردم ٣
🍃🌺🍃
@Organizational_Work
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
🍃 زينب فقط اين نبود كه برادرش را از دست داده بود، يا دو فرزندش را، يا برادرهاى ديگرش را، يا اينهمه
✴️ با اين بيان قوى، با اين كلمات رسا، آن هم در آن شرایط دشوار، اينگونه صحبت میكرد.
💢 اينجور نبود كه يك عده مستمع جلوى حضرت زينب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل يك خطيبى براى اينها خطبه بخواند؛ نه.
يك عده دشمن، نيزه داران دشمن دور و برشان را گرفتهاند.
👥يك عده هم مردم مختلفالحال حضور داشتند؛ همانهایى كه مسلم را به دست ابنزياد دادند، همانهایى كه به امام حسين نامه نوشتند و تخلف كردند، همانهایى كه آنروزى كه بايد با ابنزياد در مىافتادند، توى خانههايشان مخفى شدند، اينها بودند توى بازار كوفه. ✖️
🔸 يك عده هم كسانى بودند كه ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میكنند ، دخت اميرالمؤمنين را مىبينند، گريه میكنند.
🌸 حضرت زينبكبرى با اين عده ناهمگون و غيرقابل اعتماد مواجه است، اما اينجور محكم حرف میزند. او زن تاريخ است؛ اين زن، ديگر ضعيفه نيست. نمیشود زن را ضعيفه دانست.
اين جوهر زنانه مؤمن، اينجور خودش را در شرایط دشوار نشان میدهد.✔️
✅ اين زن است كه الگوست؛ الگو براى همه مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم.
🔆 انقلاب نبوى و انقلاب علوى
را آسيبشناسى میكند؛ میگويد شماها نتوانستيد در فتنه، حق را تشخيص بدهيد؛ نتوانستيد به وظيفهتان عمل كنيد؛ نتيجه اين شد كه جگرگوشه پيغمبر سرش بر روى نيزه رفت.
عظمت
زينب را اينجا میشود فهميد.✨
💢 حرکت امام سجاد در دوران اسارت
💥 وضعيت بعد از عاشورا در ميان شيعيان و معتقدان به خط امامت، وضعيت عجيبى بود.
وحشىگرى مزدوران اموى و كارى كه با خاندان پيغمبر چه در كربلا و چه در كوفه و چه در شام انجام دادند، همه مردم علاقهمند به خط امامت را مرعوب كرد.😔
🔰 البته مىدانيد كه زبدگان از اصحاب امام حسين علیهالسلام در ماجراى عاشورا و یا در ماجراى توّابين به شهادت رسيدند،
اما
آن كسانى كه باقى مانده بودند آنقدر جرأت و شهامت كه اجازه بدهد در مقابل قدرت سلطهِ جبار يزيد و سپس مروان بتوانند حرف حق خودشان را بزنند نداشتند.
👥👥يك جمع مؤمن اما پراكنده، بىتشكيلات، مرعوب و در حقيقت از راه امامت عملاً منصرفشده، اين ميراثى بود كه از جمع شيعه براى امام سجاد باقى ماند.
😰 اختناق زياد، نيروى كمك بسيار ضعيف و امام سجاد بايد براى حفظ جريان اسلام اصيل و مكتبى و واقعى، دست به يك مبارزهاى بزند و اين پراكندهها را جمع بكند و آنها را به حكومت علوى يعنى حكومت اسلامِى واقعى، نزديك كند. 🍂
🥀 با اين شرایط، امام سجاد سىوچهار سال عمل كرد. من فقط بخشهای برجستهای از زندگی امام سجاد را برای شما اینجا بازگو میکنم.
❇️ اولين بخش افتخارآميز زندگى امام چهارم بخش اسارت اوست.
🍃 البته امام چهارم دو مرتبه اسير شده است و دو مرتبه با غل و زنجير به شام برده شده است، بار اول از كربلا بود و بار دوم از مدينه در زمان عبدالملكبنمروان.
امام سجاد در اينبارى كه از كربلا با كاروان اسيران حسينى به شام برده شد مجسمه قرآن و اسلام بود. 🌺
از لحظهاى كه شهدا به روى خاك غلطيدند حماسه علىبنالحسين
عليهالسلام شروع شد. 🥀
🍂 دخترهاى خردسال، بچههاى كوچك،
زنهاى بىپناه، دور امام سجاد را گرفتند در آن كاروانى كه مردى در آن وجود ندارد و امام سجاد اينهمه را رهبرى كرد.
اينها را جمع كرد و در طول راه تا وقتى به شام رسيدند نگذاشت كه اين جمعى كه با پيوند ايمان به يكديگر مرتبط هستند دچار ترديد و تزلزل بشوند.✅
⭕️ عبيداللهبنزياد دستور داده بود كه همه مردهاى اين خانواده را به قتل برسانند،
ديد مردى در ميان كاروان اسيران هست، پرسيد تو كه هستى؟
گفت من علىبنالحسينم.✨
🔆 علىبنالحسين
عليهالسلام را تهديد به قتل كرد، اينجا اولين بروز جلوه امامت و
معنويت و رهبرى آشكار شد؛
✨«أ بِالقتل تُهددنی۱» آيا ما را به كشتن تهديد مىكنى؟ در حالی که
ما كرامتمان به شهادت است، ما كشته شدن در راه خدا را افتخار مىدانيم، از مرگ نمىترسيم.✨
دستگاه عبيداللهزياد در مقابل اين صلابت، عقب نشست.
♦️ در ماجراى شام بعد از آنىكه روزهاى متوالى، امام سجاد را با همه اسيران در وضع ناهنجار و نابسامانى نگه داشتند، يك وضع كاملا اسارتبار،
بعد به نظرش رسيد كه امام سجاد را با خود به مسجد ببرد و در مقابل مردم از لحاظ روحى هم، امام را تضعيف كند و كارى كند كه مبادا تبليغات مخالفان او و طرفداران امام كه همهجا بودند، تأثيرى در وضع حكومت او بگذارد.❌
🌹 امام سجاد در آن مجلس رو كرد به يزيد گفت، اگر بگذارى، من هم بر روى اين چوبها بروم و با مردم حرف بزنم.
🌀 يزيد فكر نمىكرد كه فرزند پيغمبر، يك جوانى كه اسير است، بيمار است، قاعدتاً در اين مدت به قدر كافى از لحاظ روحى تضعيف شده، بتواند خطرى براى او محسوب بشود؛ اجازه داد.
☀️ امام سجاد بالاى منبر رفت و فلسفه امامت و ماجراى شهادت و جريان طاغوتى حكومت اموى را در مركز اين حكومت برملا كرد.
كارى كرد كه مردم شام شوريدند.
🔹يعنى امام سجاد اين شخصيت عظيمى است كه در مقابل عبيداللهزياد، در مقابل انبوه جمعيت فريبخورده شام، در دستگاه اموى، در مقابل مأمورين يزيد، نمىترسد، حرف حق را مىزند، روشنگرى مىكند.
اينچنين نيست كه براى او زندگى، مايه و مقدارى داشته باشد.✔️
_________
۱(بحارالانوار/ ج۴۵ /ص۱۱۸)