✳️ نام و لقب «خليفه» برای حاكم اسلامی، نشاندهنده همين حقيقت است كه وی بيش از يك رهبر سياسی است؛ جانشين پيامبراست و پيامبر، آورنده يك دين و آموزنده اخلاق و البته درعينحال حاكم و رهبر سياسی است.
👌🌺 پس خليفه در اسلام، به جز سياست، متكّفل امور دينی مردم و پيشوای مذهبی آنان نيز هست.
💢ِ این حقیقت مسلّم موجب شد که پس از نخستین سلسله خلفای اسلامی، زمامداران بعدی که از آگاهیهای دینی بسیار کم نصیب و گاه بهکلی بینصیب بودند، درصدد برآیند که این کمبود را به وسیله رجال دینی وابسته به خود تأمین کنند و با الحاق فقها و مفسران و محدثان مزدور به دستگاه حکومت خود، این دستگاه را باز هم ترکیبی از دین و سیاست سازند.
🔶 فایده دیگری که وجود عناصر شریعت مآب در دستگاه حکومت داشت، آن بود که اینان طبق میل و فرمان زمامدار ستم پیشه و مستبد، به سهولت میتوانستند احکام دین را به اقتضای مصالح، تغییر و تبدیل داده و در پوششی از استنباط و اجتهاد ـ که برای مردم عادی و عامی قابل تشخیص نیست ـ حکم خدا را بهخاطر خدایگان"۱" دگرگون سازند.
✍ کتاب نویسان و مورخان قرنهای پیشین، نمونههای وحشتانگیزی از جعل حدیث و تفسیر به رأی را که غالباً دست قدرتهای سیاسی در آن نمایان است، ذکر کردهاند.
👈 این کار که در روزگارهای
نخستین ـ تا اواخر قرن اول هجری ـ بیشتر شکل روایت و حدیث داشت، کمکم شکل فتوا نیز یافته بود؛ و لذا در اواخر دوران بنیامیه و اوایل بنیعباس فقهای بسیاری بودند که با استفاده از شیوههای بدعتآمیز همچون قیاس و استحسان"۲" احکام اسلامی را طبق نظر خود ـ که در واقع غالبا نظر قدرتمندان حاکم بود ـ صادر میکردند.
ــــــــــــــــــــــــ
۱(پادشاه بزرگ)
۲(پایگاه اینترنتی پرسمان/ استحسان از ريشه «حسن» و در لغت به معنای نيکو ديدن، نيکو شمردن، خوب دانستن چيزی و همچنين به معنای طلب حسن، به هدف پيروی از آن بوده و در اصطلاح عبارت است از عدول از مسئلهای به موارد مشابه آن، آنچه که مجتهد در داوری عقل خود نيکو میشمارد، آنچه که به فهم و درک انسان تبادر میکند و...؛ از اينرو استحسان با قياس، قاعده استصلاح و مصالح مرسله پيوند داشته و عدول ياد شده نيز بر قياس استوار است. دليل مخالفت فقهای شيعه با رهيافت
قاعده استحسان آن است که نگرش مزبور، دست مفتی را در انتساب حکمی به شرع الهی با تکيه بر ذوق و سليقه وی باز گذارده، بهگونهای که هر آنچه را او نيکو پندارد واجب و چنانچه قبيح و مستهجن شمرد، حرام میشود؛ بیآنکه چنين انتسابی به دليل و نصٌی پایبند گردد. اين درحالی است که فقهای شيعه بدون دليلی مستند از شارع، هيچ حکمی در را به او نسبت نداده و فرآيند تشريع در نظرگاه آنان کاملاً ضابطهمند است.
✴️ عینا همین عمل درباره تفسیر قرآن نیز انجام میگرفت. تفسیر قرآن طبق رأی و نظر مفسر، از جمله کارهایی بود که میتوانست به آسانی، حکم خدا را در نظر مردم دگرگون سازد و آنها را به آنچه مفسر خواسته است ـ که او نیز اکثراً
همان میخواست که حاکم خواسته بود ـ معتقد کند.
〽️ بدینگونه بود که از قدیمترین ادوار اسلامی، فقه و حدیث و تفسیر، به دو جریان کلی تقسیم شد:
🔺 یکی جریان وابسته به دستگاه حکومتهای غاصب، که در موارد بسیاری، حقیقتها را فدای
مصلحتهای آن دستگاهها ساخته و در برابر بهای ناچیزی، حکم خدا را تحریف میکردند؛
🔺و دیگری جریان اصیل و امین که هیچ مصلحتی را بر مصلحت تبیین احکام درست الهی مقدم نمیساخت و قهراً در هر قدم، رویاروی دستگاه حکومت و فقاهت مزدورش قرار میگرفت؛ و از آندر غالب اوقات، شکل قاچاق و غیررسمی داشت.
دعای عهد.mp3
1.99M
🌹 قرائت دعای عهد
🍃 «روز هشتم»
🗓شروع چله: ۹۹/۴/۲۲
📲 @Organizational_Work
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
تبليغ و بيان احكام دين به شيوه فقه شيعی: ➖🔹 اين نيز يك خط روشن در زندگی امام صادق(ع) است؛ به شكلی
🖇 با اين آگاهی، بهوضوح میتوان دانست كه فقه جعفری در برابر فقه فقيهان رسمی روزگار امام صادق(ع) فقط يك اختلاف عقيده دينی ساده نبود؛ بلكه درعين حال دو مضمون متعرضانه را نيز با خود حمل میكرد.
نخست و مهمتر:
🔸اثبات بینصيبی دستگاه حكومت از آگاهی دينی و ناتوانی آن از اداره امور فكری مردم ـ یعنی در واقع، عدم صلاحیتش برای تصدی مقام خلافت ـ و
ديگر، مشخص ساختن موارد تحريف در فقه رسمی، كه ناشی از مصلحتانديشی فقیهان و احكام فقهی و ملاحظهكاری آنان در بيان تحکم و خواست قدرتهای حاکم است.✔️
💠 امام صادق(ع) با گستردن بساط علمی و بيان فقه و معارف اسلامی و تفسير قرآن به شيوهای غير از شيوه عالمان
وابسته به حكومت، عملاً به معارضه با آن دستگاه برخاسته بود.
📝🔍✅
🌟 آن حضرت بدينوسيله تمام تشكيلات مذهبی و فقاهت رسمی را، كه يك ضلع مهم حكومت خلفا به شمار میآمد، تخطئه میکرد و دستگاه حکومت را از
بُعد مذهبیاش تهیدست میساخت.🔹
☢ در اينكه دستگاه حكومت بنیامیه تا چه اندازه به مفهوم مُعارضهآميز بساط علمی و فقهی امام
صادق علیهالسلام توجه داشت، سند روشن و قاطعی در دست نيست؛ ولی گمان قوی بر آن است كه در زمان بنیعباس و مخصوصا منصور كه از هوش و زيركی وافری برخوردار بود و بهخاطر اينكه سراسر عمر پيش از خلافت خود را در محيط مبارزات ضداموی گذرانيده بود، از نكتههای دقيق در زمينه مبارزات و مبارزان علوی آگاهی داشت، سران دستگاه خلافت به نقش مؤثر اين مبارزه غيرمستقيم توجه میداشتهاند.➡️
♨️ 🚫 تهديدها و فشارها و سختگيریهای نامحدود منصور نسبت به فعاليتهای آموزشی و فقهی
امام كه در بسی روايات تاريخی از آن ياد شده، از جمله ناشی از همين توجه و احساس بوده است؛ و نيز تأكيد و اصرار فراوان وی بر گردآوردن فقهای معروف حجاز و عراق در مقر حکومت
خود ـ كه باز مضمون چندين روايت تاريخی است ـ از احساس همين نياز نشأت میگرفته است.
🔰 در مذاكرات و آموزشهای امام به ياران و نزديكانش، بهرهگيری از عامل «بینصيبی خلفا از دانش» به عنوان دليلی بر اينكه از نظر اسلام، آنان را حق حكومت كردن نيست، به وضوح
مشاهده میشود؛ يعنی اينكه امام همان مضمون متعرضانهای را كه درس فقه و قرآن او دارا بوده، صريًحا نيز در میان میگذارده است.
☝️🌷 در حديثی از آن حضرت چنين نقل شده است: «نَحن قوم فرَض الله طاعتنا و انتم تاتَُّمون بِمن لا یعذر الّناس بَجهالَته۱» ماييم كسانی كه خدا فرمانبری از آنان را فرض و لازم ساخته است؛ درحالی که شما از كسانی تبعيت میكنيد كه مردم بهخاطر جهالت آنان در نزد خدا معذور نيستند.👌🅾
🚨 یعنی مردم كه بر اثر جهالت رهبران و زمامداران نا اهل، دچار انحراف گشته و به راهی جز راه خدا رفتهاند، نمیتوانند در پيشگاه خدا به اين عذر متوسل شوند كه:↘️
⭕️ ما به تشخيص خود راه خطا را نپيموديم؛ اين پيشوايان و رهبران ما بودند كه از روی جهالت، ما را به اين راه كشاندند.
➰زيرا اطاعت از چنان رهبرانی، خود، كاری خلاف بوده است؛ پس نمیتواند كارهای خلاف بعدی را توجيه كند.۲
🔥🔛🔥
ـــــــــــــــــــــــــــــ
۱(الكافی/ ج۱ /ص۱۸۶)
۲(قرآن نیز همین مضمون را در چندین جا به زبانهای گوناگون تکرار کرده است؛ از ستیزه تابعان و متبوعان راه ضلال سخن گفته و از شکوه تابعان که: ما را این پیشوایان گمراه به گمراهی کشاندند... و سرانجام، این را نیز یادآور شده که چنین عذری از هیچکس پذیرفته نمیشود و سرنوشت همسانی برای هر دو گروه گمراه مورد انتظار است. رجوع شود به آیه ۱۶۷ سوره بقره، آیه ۹۱ تا ۱۰۲ سوره شعراء، آیه ۳۱ تا ۳۳ سوره سباء، آیه ۹۷ سوره نساء)نویسنده
❇️ اين مفهوم كه رهبری سياسی در جامعه انقلابی اسلام، همان رهبری انقلابی است و لزوما با رهبری فكری و ايدئولوژيك همراه است، در آموزشهای امامان قبل و بعد از امام صادق
علیهالسلام نيز آشكارا وجود داشته است.✔️
🔷 در روايتی امام علیبنموسی از قول جد بزرگوارش امام محمد باقر، «سلاح» را در سلسله امامت به «تابوت» در ميان اقوام گذشته بنیاسرائيل همانند میكند:
👌⚔«سلاح در ميان ما همچون تابوت است در ميان بنیاسرائيل، كه نزد هركس بود، نبوت ـ و در روايتی حكومت ـ از آن او بود.
⚠️ در ميان ما نيز سلاح نزد هركس باشد، رهبری و زعامت متعلق به اوست.»ـ توجه شود به شكل نمادین و مفهوم بسيار عميق اين تعبير ـ راوی آنگاه میپرسد:
⁉️ «فیكون السلاح مزائلا للعلم»
يعنی آيا ممكن است سلاح نزد كسی باشد كه دانش ايدئولوژيك دين در او نيست؟۳
✨ امام در پاسخ میگويد:
«نه.۴» یعنی زمامداری جامعه و رهبری انقلابی امت مسلمان در اختيار كسی است. كه سلاح و دانش را باهم دارا باشد.
💫🌷📖✅
ــــــــــــــــــــــــــــ
۳(این معنی برای کلمه «مزایلا» مستفاد از گفتار عالم حدیثشناس معروف، علامه مجلسی است در کتاب مرآتالعقول)نویسنده.
۴(الكافی/ ج۱ /ص۲۳۸)