اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
تلاش خستگیناپذير و توسل به شيوه تقيه 🌺 زندگى موسىبنجعفر يك زندگى شگفتآور و عجيبى است. 👌 اول
💢 منصور حضرت را دعوت کرد یعنی تبعيد کرد يا احضار اجباری کرد به بغداد. البته اينهايى كه عرض مىكنم بعضى از آن حوادث است. وقتى انسان نگاه مىكند زندگى موسىبنجعفر را، مىبيند كه از اين حوادث زياد است.
👈 يكى از موارد همين است كه موسىبنجعفر علیهالسلام را از مدينه آورد بغداد. مدتی در بغداد حضرت را تحت نظر نگه داشته و بر حضرت فشار آورده.
📝 آنطور که در روايات بهدست میآيد، حضرت را در محذورات فراوانی قرار داده. اين يك نوبت است، چقدر طول كشيده؟ معلوم نيست.
⬅️ يك نوبت در همان زمان منصور ظاهراً حضرت را آوردند به يك نقطهاى در عراق به نام «ابجر» كه مدتى در آنجا حضرت تبعيد بوده، راوى
مىگويد من خدمت موسىبنجعفر رسيدم در آنجا در اين حوادث، حضرت چنين فرمودند و چنين كردند.
☢ در زمان مهدی عباسی حداقل يکبار حضرت را از مدينه به بغداد آوردند.
📌راوی میگويد من در راهی که موسیبنجعفر میرفتند، حضرت را میبردند به بغداد «فیالمقدمةالاولی» در دفعه اولی که حضرت را بردند ـ معلوم میشود چند دفعه حضرت را برده بودند، که من احتمال میدهم دو بار، سه بار در زمان مهدی، حضرت را به بغداد برده بودند ـ میگوید من به خدمت امام رسيدم، اظهار تأسف کردم، اظهار ناراحتی کردم.
🍃 فرمودند: نه، ناراحت نباش، من از اين سفر سالم برمیگردم و در اين سفر اينها نمیتوانند به من آسيب برسانند؛ این هم زمان مهدی.
💥در زمان هادیعباسی باز حضرت را خواستند بياورند به قصد کشتن، که يکی از فقهای دور و بر هادیعباسی ناراحت شد، دلش سوخت که فرزند پيغمبر را اينجور زیر فشار قرار میدهند، وساطت کرد، هادیعباسی منصرف شد.
☣ در زمان هارون هم که حضرت را آوردند به بغداد و مدت طولانی در چند نوبت، که احتمال میدهم، در زمان هارون هم بیش از یکبار حضرت را از مدینه جدا کرده باشند، اما قدر مسلّمش یکبار است که امام را آوردند و در جاهای مختلف زندان کردند و یکیاش از جمله در بغداد بود که زندانهای مختلف، بعد هم در زندان سندیبنشاهک، و حضرت را به شهادت رساندند.😞
⏳شما ببينيد در طول اين سىوپنج سال، سىوچهار سال كه موسىبنجعفر علیهالسلام مشغول تبليغ امامت و مشغول انجام وظيفه و مبارزات خودشان بودند، دفعات مختلف حضرت را آوردند. علاوه بر اينها چندين بار خلفاى زمان موسىبنجعفر(ع) حضرت را به قصد كشتن برايشان توطئه چيدند.
⭕️⭕️
🤴مهدى عباسى پسر منصور، اوّلى كه به خلافت رسيد به وزير خودش یا به حاجب""۱ خودش ربيع، گفت كه بايد يك ترتيبى بدهى كه موسىبنجعفر(ع) را از بين ببرى، نابود كنى. احساس مىكرد كه خطر عمده از طرف موسىبنجعفر(ع) است.
👈 هادىعباسى همانطور كه گفتم در اوایل خلافتش يا اول خلافتش تصميم گرفت [امام را به قتل برساند].▪️
📍حتى شعرى سرود، گفت: گذشت آن وقتى كه نسبت به بنىهاشم ما سهلانگارى مىكرديم، من ديگر عازم و جازم هستم كه از شماها كسى را باقى نگذارم و موسىبنجعفر(ع) اول كسى خواهد بود كه از بين خواهم برد.
بعد هم كه هارونالرشيد همين كار را مىخواست بكند و كرد و اين جنايت بزرگ را مرتكب شد.😭
👈 ببينيد چه زندگى پرماجرایى زندگى موسىبنجعفرعلیهالسلام است. نکات بسيار ريز و روشننشدهای علاوه بر اينها در زندگی موسیبنجعفرعلیهالسلام هست.
🌸 حضرتموسیبنجعفرعلیهالسلام يقيناً يک دورانی را درخفا زندگی میکرده، اصلاً زندگی زیرزمینی که معلوم نبوده کجاست.!
💥که در آن زمان خليفه وقت افراد را میخواست، از آنها تحقيق میکرد که موسیبنجعفر را شما نديديد، نمیدانيد کجاست؟ و آنها اظهار میکردند که نه.
☝️ حتی يکی از افراد را ـ آن طور که
در روايت هست ـ حضرت موسیبنجعفر(ع) به او گفتند که تو را خواهند خواست، راجع به من از تو سؤال خواهند کرد که تو کجا دیدی موسیبنجعفر را، بهکلی منکر شو بگو من نديدم. همینجور هم شد، زندانش کردند، بردند برای اينکه از او بپرسند موسیبنجعفرعلیهالسلام کجاست؟
👀 شما ببينيد زندگی يک انسان اينجوری، زندگی کيست؟ يک آدمی که فقط مسئله میگويد، معارف اسلامی بيان میکند، هيچکاری به کار حکومت ندارد، مبارزه سياسی نمیکند، که زیر چنين فشارهايی قرار نمیگيرد.
👀✍ حتی در يک روايتی من ديدم که حضرت موسيبنجعفرعليهالسلام
در حال فرار و در حال اِختفا در دهات شام میگشته. «وقع موسیبنجعفر بعض قُرای الشام هارباً متنَکراً فوقع فیغار"۲»، که توی حديث هست، روايت هست که موسیبنجعفر مدتی اصلاً در مدينه نبوده، در روستاهای شام تحت تعقيب دستگاههای حاکم وقت و مورد تجسس جاسوسها، از اين ده به آن ده، از آن ده به این ده، با لباس مبدل و ناشناس؛ که در یک غاری.
🏜 حضرت به يک غاری میرسند و در آن غار وارد میشوند و يک فرد نصرانی در آنجا است. حضرت با او بحث میکنند؛ در همان وقت هم از وظيفه و تکليف الهی خودشان که تبيين حقيقت هست، غافل نيستند؛ با آن نصرانی صحبت میکنند و نصرانی را مسلمان میکنند.✅
ـــــــــــــــــــــــ
۲(حجب: پرده.دار، دربان)
۲(بحارالانوار/ ج۴۸ /ص۱۰۵)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤در شام شهادت حضرت امام محمد باقر علیهالسلام، از پروردگار، بهترینها را برای شما خواستاریم 🤲
شبتون نورانی✨
دلتون آروم ❣
و در پناه مولا باشید 💞🙏
🚩 @Organizational_Work
دعای عهد.mp3
1.99M
🌹 قرائت دعای عهد
🍃 «روز هجدهم»
🗓شروع چله: ۹۹/۴/۲۲
📲 @Organizational_Work
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
💢 منصور حضرت را دعوت کرد یعنی تبعيد کرد يا احضار اجباری کرد به بغداد. البته اينهايى كه عرض مىكنم ب
👌🌺 این زندگی پرماجرای موسیبنجعفر یک چنین زندگی است، که شما ببینید این زندگی چقدر زندگی پر شور و پر هیجانی است.
👀 ما امروز نگاه میکنیم، موسیبنجعفر خيال میکنيم يک
آقای مظلوم، بیسروصدای سربهزيری در مدينه بود و رفتند مأمورین اين را کشيدند، آوردند در بغداد یا در کوفه در فلان جا یا بصره زندانی کردند، بعد هم مسموم کردند و از دنيا رفت، همين و بس.
👈 قضيه اين نبود.
🔹 قضيه يک مبارزه طولانی، يک مبارزه تشکيلاتی، يک مبارزهای با داشتن افراد زياد.
💫🌎 در تمام آفاق اسلامی حضرت موسیبن جعفرعلیهالسلام کسانی داشت که به او علاقهمند بودند.
⭕️ آن وقتی که پسر عمو، پسر برادر ناخلف موسیبنجعفر که جزو افراد وابسته به دستگاه بود، درباره موسیبنجعفر با هارون حرف میزد، تعبيرش اين بود که «خليفتَان يجیء إلَيهما الخراج»، گفت: هارون! تو خيال نکن فقط تو هستی که خليفه در روی زمین هستی در جامعه اسلامی و مردم به تو خراج میدهند، ماليات میدهند؛ دو تا خليفه هست، يکی تويی، يکی موسیبنجعفر.
👈💰 مردم به تو ماليات میدهند، پول میدهند، به موسیبنجعفر هم ماليات میدهند، پول میدهند و اين يک واقعيت بود. او از روی خباثت میگفت، میخواست سعایت۱ کند، اما یک واقعیت بود.
🌀 از تمام اقطار اسلامی کسانی بودند که با موسیبنجعفر ارتباط داشتند، منتها اين ارتباطات در حدی نبود که موسیبنجعفر بتوانند به یک حرکت مبارزه
مسلحانه آشکاری دست بزنند.
⬅️ اين وضع زندگی موسیبنجعفر بود تا نوبت به هارونالرشيد میرسد. وقتی نوبت هارونالرشید رسید اوقاتی است که اگرچه در جامعه اسلامی، دستگاه خلافت معارضی ندارد و تقريبا بیدردسر و بیدغدغه مشغول حکومت هست، اما با اينحال وضع زندگی موسیبنجعفر و گسترش تبليغات امام هفتم جوری است که علاج اين مطلب برای آنها اینقدر هم آسان نیست.
💢⬆️☣
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱(سعی: سخنچینی)
👌👤 هارون يک خليفه سياستمدار و بسيار با ذکاوتی بود. يکی از کارهايی که هارون کرد اين بود که خودش بلند شد رفت مکه، که طبری، مورخ معروف، احتمال میدهد یا بهطور يقين یا بهطور احتمال میگويد هارونالرشيد حرکت کرد به عزم سفر حج، در خفا مقصودش اين بود که برود مدينه، از نزديک حضرت موسیبنجعفر(ع) را ببيند که چهجور موجودی است.
💬 ببيند اين شخصيتی که اینهمه درباره او حرف هست، اینهمه دوستان دارد، حتی در بغداد کسانی از دوستان او هستند، اين چه جور شخصيتی است؟
⁉️ آيا بايد از او ترسيد يا نه؟ آمد و چند ملاقات با موسیبنجعفر دارد که از آن ملاقاتهای فوقالعاده مهم و حساس است.
➖🔶 يکی در مسجدالحرام است که ظاهراً به صورت ناشناس موسیبنجعفر با هارون برخورد میکند و مذاکرات تندی بين آنها رد و بدل میشود و حضرت موسیبنجعفرعلیهالسلام ابهت خليفه را در مقابل حاضران میشکند.
🔻او آنجا موسیبنجعفر را نمیشناسد. بعد که میآيند به مدينه، چند ملاقات با موسیبنجعفر دارد که اينها ملاقاتهای مهمی است.
🔖من همينقدر اشاره مىكنم براى اينكه كسانى كه اهل مطالعهاند، اهل تحقيقند و علاقهمند به اين مسائل هستند بروند.
📎مزانش۱ اينهاست، بروند دنبالش پيدا كنند از جمله این که حالا در اين ملاقاتها، هارونالرشيد تمام آن کارهايی که بايد برای قبضه کردن يک انسان مخالف و يک مبارز حقيقی انجام داد، همه را انجام میدهد.
⚡️☄ تهديد، تطميع، فريبکاری؛ همه اينها را انجام میدهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
۱(مزن: مزیدن، آن استعمالی که بهقدر چشیدن و مزهمزه کردن باشد.)