اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
🔴🌟 ۱. نقطه گلوگاه ارتباطی: 👌 از ویژگیهای مهم رهبری یک تشکیلات این است که؛ باید گلوگاه ارتباطی تش
🔴🌟 ۲. اهمیت استقرار در نقطه گلوگاه ارتباطی:
⬅️ تشخیص محل استقرار رهبر در یک تشکیلات و حتى استقرار کل تشکیلات در یک موقعیت خاص به او قدرت ابتکار عمل میدهد.
🌷 حضرت علی (ع) به طلایهداران و امیران لشکر خود توصیه میکرد که در جنگها پشت به کوه بجنگند تا دشمن نتواند از پشت سر به آنها حمله کند.
👈 این نمونه بارز تشخیص محل استقرار تشکیلات است که منجر به به ابتکار
عمل میشود.
📌 نکته دیگر این است که در تشکلها الزاماً رأس تشکیلات نقطه گلوگاه ارتباطی نیست؛
🔛 به این معنا که برخی اوقات اثرگذاری جایگاه جانشینی در تشکیلات روی اعضا و مسئول تشکیلات بیشتر است؛
🔸 بنابراین جانشین در نقطه گلوگاه ارتباطی قرار دارد.
🔹 اگر زمانی به شما پستی پیشنهاد شد و قرار شد در تشکیلاتی کار کنید، معاونت را انتخاب کنید؛
⁉️ چرا که ریاست الزاماً گلوگاه ارتباطی نیست؛ ممکن است باشد یا نباشد، ولی جانشین احتمال
بیشتری دارد که گلوگاه ارتباطی باشد.
◀️ در این زمینه تمثیلی قابل تأمل است. میگویند؛ «روزی یک شیر از باغ وحشی فرار کرد، بعد از یک ماه آن را در زیرزمین یکی از ادارات
سازمانی پیدا کردند وقتی پیگیر شدند، دیدند شیر در زیرزمین یکی از ادارات دولتی مخفی شده بوده و هر روز یک نفر را میخورده است؛ ↪️
↩️ وقتی آبدارچی آن سازمان را خورد آن را پیدا کردند چرا؟ چون همه کادر به نحو مستقیم با او ارتباط داشتند و نبودش بلافاصله مشخص و احساس شد.»
🔙 این نشان میدهد، جایگاه آبدارچی در یک اداره و سازمان هم میتواند یک گلوگاه ارتباطی باشد.
🔻 این که در احادیث فرمودهاند: «سید القوم خادمهم»؛
🔺 یعنی مواضع خدمتگزاری به مردم به نوعی گلوگاه ارتباطی است که در تشکیلات هم میتواند مصداق پیدا کند؛
🔚 بنابراین کسانی که در این جایگاه قرار دارند، به نوعی در معرض
رهبری هستند.
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
🔴🌟 ۲. اهمیت استقرار در نقطه گلوگاه ارتباطی: ⬅️ تشخیص محل استقرار رهبر در یک تشکیلات و حتى استقرار
🎋 تکنیک دوم: انواع شناخت و تقسیم کار:
🌐 رهبر یک تشکیلات بر اساس شناخت افراد و آگاهی از توانمندیهای آنها کار را میانشان
تقسیم میکند.
⁉️ حال سؤال مطرح میشود که؛
❓ رهبر تشکیلات بر اساس چه قاعدهای کار شماره یک را به فرد «الف» میدهد و چرا آن را به فرد «ب» نمیدهد؟
❓به عبارت دیگر، آیا انتخاب افراد برای انجام امور و مسئولیتها قاعده خاصی دارد یا خیر؟
👈 برای پاسخ به این پرسش دو نوع شناخت و تقسیم کار متناسب با آن در ادامه مطرح شده است.
🟠🌟 ۱. شناخت خلفی
🔹 در این نوع شناخت تلاش میشود تا از طریق رصدی که از مخالفتهای افراد در فضاهای عملیاتی در تشکیلات میشود،
🔸 یا با قراردادن آنها در موضع مخالف توان یا علایق ایشان به ظرفیت و توانمندیهایشان پی ببریم.
🔝 هر فرد مادامی که در مسیر علایق خود قرار دارد کمتر به چالش میافتد و در درون خود با خود درگیر میشود.
🔛 حال اگر به همین فرد مأموریتی خلاف توانمندیهای ظاهری واگذار کنیم بر سر این که از عهده این کار بر خواهد آمد یا خیر، دچار چالش میشود؛
♻️ در این راستا شاید حتی در برابر ما مقاومت کند، اما این چالش درونی برای او و تشکیلات مطلوب خواهد بود.
〽️ همچنین میتوان در مواردی سراغ منتقدترین افراد رفت و به ایشان مسئولیت داد تا فرد منتقد با چالش مسئولیت روبه رو شده و برای انجام درست آن تلاش کند.
💠 در این صورت تمام توان خود را به کار خواهد گرفت تا شکست نخورد یا مشمول انتقاداتی که خود مطرح میکرد نشود.
⏪ در این جا چون تمام توان خود را بروز میدهد، بهتر و واقعیتر میتوان وی را شناخت.
👈 یکی از سنتهای تربیتی ما نیز در مدرسه که بسیار قدیمی است، همیشه این بوده است که شلوغترین افراد را مبصر کلاس قرار میدادیم تا به این بهانه هم کلاس را آرام کنند و هم فرد را در مقام مسئولیتپذیری قرار دهیم تا مجبور شود خود را کنترل کند.
👮♀ پلیس آمریکا نظیر چنین الگویی را برای کنترل آرامش محلههای شهری پیاده میکند؛
⏪ به این صورت که اراذل و اوباش محلهها را جمع میکند به آنها آموزش میدهد و به عنوان پلیس آنها را به کار میگیرد.
✔️ با این تکنیک خود اراذل و اوباش میدانند چه مواضعی خطرخیزتر هستند و شناخت کافی نسبت به جرم و مجرمان دارند.
🔚 بنابراین راحتتر میتوانند آن
موقعیتها را کنترل کنند.
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
🎋 تکنیک دوم: انواع شناخت و تقسیم کار: 🌐 رهبر یک تشکیلات بر اساس شناخت افراد و آگاهی از توانمندیها
👈💥 در مجموعههای فرهنگی، به عنوان مثال یک پایگاه بسیج میتواند اراذل و اوباش محله را جمع کند، آموزش دهد،
♻️ مقداری روی دیدگاهها و اخلاق و رفتار آنها کار کند و به افراد نسبتاً قابل اعتماد، با نظارت و کنترل، اسلحه بدهد و برایشان ایست و بازرسی بگذارد؛
⬅️ به این صورت همین اراذل و اوباش سعی در ایجاد آرامش در محله میکنند. چنین افرادی وقتی به عنوان مراقب ناموس مردم
انتخاب میشوند خلاف آن عمل نمیکنند.
🔰 در علم مدیریت رفتار سازمانی بحثی تحت عنوان بازی «روانی مطرح میشود؛ به این معنا که برخی کارمندان ممکن است با مدیر سازمان بازی روانی کنند؛
👈 مثلاً سازمانی را تصور کنید که یکی از کارمندان نزد مدیر سازمان میرود و میگوید من از این کار خسته شدهام و میخواهم به یک سازمان دیگر بروم.
🔛 مفهوم بازی روانی توضیح میدهد که هدف چنین کارمندی از این کلام این نیست که واقعاً خستگی خودش را به رئیسش منتقل کند،
🔻 بلکه میخواهد پیام دیگری را در ضمن چنین بیانی به مدیرش بفهماند آن پیام چیست؟
🔺 این که من شایسته جایگاه و پست بالاتری هستم و نمیخواهم واقعاً از سازمان بروم.
🔹 از این رو بازی روانی زمانی اتفاق میافتد که اعضای تشکیلات یا سازمان با هدفی خاص، ولی با بیانی دیگر به سراغ مدیر بروند
🔙 و
قصدشان در کنار انتقال معانی مشابه در مورد مأموریتها و جایگاههایشان خالی کردن
رسمی
خودشان به لحاظ روانی نیز باشد.
🔸 چنین انتقاداتی گاهی در یک جلسه مطرح میشود و گاهی هم در حضور رهبر تشکیلات و به صورت مستقیم، در مواقعی هم رهبر تشکیلات باید از طرق غیر مستقیم و واسطهای از چنین انتقادهایی مطلع شود؛
⏪ مثلاً کارمند حرفش را به معاون میزند و از آن طریق به گوش شما میرسد.
👌 بهترین برخورد با چنین افرادی این است که به آنها مسئولیتهایی مرتبط با همان انتقادی که میکنند بدهید؛
📌 اگر خودشان را در آن مسئولیت به خوبی نشان دادند که هدف تشکیلات محقق شده است،
❌ ولی اگر از پس مسئولیت بر نیامدند متوجه میشوند که انتقاد بجایی نکردهاند.
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
👈💥 در مجموعههای فرهنگی، به عنوان مثال یک پایگاه بسیج میتواند اراذل و اوباش محله را جمع کند، آموزش
📌 در تکنیک شناخت خلفی کلید اصلی حل مشکلات تشکیلات بای شناخت
و تقسیم کار این است که به منتقد به مجموعه مسئولیت دهید تا خودش را نشان دهد.
👈 در سیره شهدا نیز، نظیر چنین عرصه آفرینیهایی مشاهده میشود؛
🌷 به عنوان نمونه؛ ماجرایی از «شهید محراب» نقل میکنند؛ که قبرشان در کنار «شهید کاوه» در گلزار شهدای مشهد مقدس است.
🌹 در مورد زندگی این شهید گفته میشود؛ که فردی بسیار شجاع جسور و اهل دعوا بوده.
🤨 بطوری که در دوران مدرسه با موتورسیکلت شخصی تا جلوی درب کلاس درسی خود در مدرسه میرفته است و کسی از کادر مدرسه نیز جرأت نداشته به او اعتراض کند.
🙈 ضمناً با هر کس دعوا میکرد او را کتک میزد.
⏪ یک روز در یکی از پارکهای مشهد مشغول دعوا بود که شهید کاوه او را میبیند،
🤼 که با جسارت هرچه تمامتر بقیه را میزند و بر اطراف دعوا غلبه پیدا میکند وقتی مشغول تمیز کردن لباسش بود،
🌷 شهید کاوه جلو رفته و به او میگوید: «پیداست که اهل دعوا کردن هستی؟»
👈 محراب میگوید: «بله»
👈 کاوه میگوید، یک جایی دعوا شده میای بریم اونجا دعوا کنیم ؟!»
😍 خلاصه با شهید محراب قرار میگذارد و کاوه، محراب را به جبهه میبرد.