دعای عهد.mp3
1.99M
🌹 قرائت دعای عهد
🍃 «روز سوم»
🗓شروع چله: ۹۹/۴/۲۲
📲 @Organizational_Work
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
✨امام صادق 🏴 وقتى امام باقراز دنيا مىرود، بر اثر فعاليتهای بسيارى كه در طول اين مدت خود امام با
☝️🔹 اما آن بُعد سوم را اصلاً بسيارى نشنيدهاند، مرد تشكيلات.
🌺 امام صادقصلواتاللهعليه يك تشكيلات عظيمى از مؤمنان به خود و از طرفداران جريان حكومت علوى در سراسر عالم اسلام، از اقصاى خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفريقا، بهوجود آورده بود.
🌐 تشكيلات يعنى چه؟ يعنى
اينكه وقتى امام صادق اراده مىكند آنچه را كه او مىخواهد بدانند، نمايندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام، به مردم مىگويند تا بدانند.
💰 يعنى از همهجا وجوهات و بودجه براى اداره
مبارزه سياسى عظيم آلعلى جمع كنند.
🎗يعنى وكلا و نمايندگان او در همه شهرها باشند، كه مردم پيروان امام صادق به آنها مراجعه كنند و تكليف دينى و همچنين تكليف سياسى خود
را از آن حضرت بپرسند.
🔰 تكليف سياسى هم مثل تكليف دينى واجبالاجرا است. آن كسى که امر است، فتواى مذهبى و اسلامىاش در باب نماز، زكات، روزه،
براى ما واجبالاطاعه و ولى
بقيه واجبات، با فتواى سياسىاش و فرمان سياسىاش در زمينه جهاد، روابط سياسى، روابط داخل كشور و همه مسائل، يكسان است؛ همه واجبالاطاعه است.
🔆 امام صادق يكچنين تشكيلات عظيمى را بهوجود آورده بود و با اين تشكيلات و به كمك مردمى كه در اين
تشكيلات بودند با دستگاه بنىاميه مبارزه مىكرد.
✳️ البته سرگذشت امام صادق بسيار مهم و آموزنده است، ده سال با بنىاميه و مدت طولانى ديگرى با بنىعباس مبارزه كرد، در هنگامى
كه پيروزى او بر بنىاميه حتمى بود، بنىِعباس به عنوان يك جريان مزاحم و فرصتطلب آمدند ميدان را گرفتند و بعد از آن امام صادق هم با بنىاميه و هم با بنىعباس مبارزه كرد.
✍ از قول طبرىـ مورخ معروف ـ چيزهايى نقل شده كه حضرت ده سال اول امامتشان را با بنىاميه جنگيد.
🌟 امام صادق توى اين جمعيت مىآمد اعلام مىكرد صريحا و رسما كه اى مردم!
🔷 امروز امام و حاكم به حق جعفربنمحمد است و نه ابىجعفرمنصور. دليلش را هم مىآورد، نه استدلال كلامى و عقلانى كه آن وقت مردم حوصله اينكه اين استدلال را گوش كنند پيداست در آن جمعيت نبود، اما استدلال نوع ديگرى، چون منصور عباسى و اينها براى اينكه ذهن مردم را قانع كنند وانمود كرده بودند كه سلسله نسبى هم درست كرده بودند، مىگفتند كه ما فرزندان عباسيم.
✴️ جانشين پيغمبرند، يك دو تا سلسله نسب داشتند، هرگاه يكبار يكىاش را مىگفتند.
⬅️ يكىاش اين بود، مىگفتند ما فرزندان عباس عموى پيغمبريم و بعد از رحلت پيغمبر خلافت مال بنىهاشم بوده و توى بنىهاشم هم از همه مسنتر و به اصطلاح در جاافتادهتر عباس عموى
پيغمبر است.
〽️پس خلافت بعد از پيغمبر مال عباس بود، بعد هم ما كه فرزندان عباسيم به ما سلسله نسب ديگر هم مىگفتند؛ مىگفتند كه ما فرزندان علىعباسى هستيم، علىبنعبداللهبنعباس.
✔️راست مىگويند، نوه علىعباسى بودند اينها، يا پسران علىعباسى بودند؛ و او شاگرد محمدحنفيه است و محمدحنفيه فرزند اميرالمؤمنين علىبنابیطالب است و او داماد پيغمبر است.
🕹 خلافت از پيغمبر رسيده به على، از على رسيده به محمدحنفيه ـ حسن و حسين نه ـ از او رسيده به پسر عبداللهبنعباس ـ كه او جد ماست ـمىرسد.. از او هم رسيده به ما، پس ما خليفهايم.
👑☺️👌✅
😔 اين يك حرف بود یک سلسله نسب اينجورى درست مىكردند و اين براى ذهن مردم آن روزگار قانعكننده بود؛
يك چون سطح تفكرشان پایين بود.
⚜ لذا امام در آن جمعيت بزرگ كه مىايستاد سلسله درست امامت را بيان مىكرد؛
🌺 «أيّها النّاس أن رَسولالله كان الامام» خود پيغمبر امام بود، يعنى پيشوا و رهبر جامعه بود.
🌸َ «ثم من بعده علیبنابیطالب» همان منطق شيعه؛ بعد حسن، بعد حسين،
بعد علىبنالحسين، بعد محمدبنعلى و بعد من.
خودش را معرفى مىكرد به عنوان امام و اين خيلى جرأت مىخواست.
⏪ اين حرف عادىاى ِ نبود، حرف سادهاى نبود، اين بزرگترين اعلان مخالفت بود ديگر؛ و اين كار را امام صادق در دوران بنىاميه مىكرد، آخر بنىاميه.
⌛️ در دوران بنىعباس نه،كار با تقيّه و كتمان انجام مىگرفت؛ علت هم اين بود كه بنىعباس همان شعارهاى آلعلى را و اظهارات آنها را به زبان مىآوردند، صورتشان صورت آلعلى و عملشان عمل بنىاميه بود.
دعای عهد.mp3
1.99M
🌹 قرائت دعای عهد
🍃 «روز چهارم»
🗓شروع چله: ۹۹/۴/۲۲
📲 @Organizational_Work
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
☝️🔹 اما آن بُعد سوم را اصلاً بسيارى نشنيدهاند، مرد تشكيلات. 🌺 امام صادقصلواتاللهعليه يك تشكيلا
🔴 در دوران حكومت بنىاميه، مبارزه به آن شكل بود؛ در دوران بنىعباس ـ كه طولانىتر بود ـ به صورت مخفيانهترى انجام مىگرفت و بنىعباس آن جريان انحرافىاى بودند كه از يك فرصت استفاده كردند، انقلاب را، يعنى همان انقلابى را كه امام صادق داشت بهوجود مىآورد، منحرف كردند و اين خطر هميشه انقلابهاست.
➖🔸 آن خط درست انقلاب كه منطبق با معيارها و ضوابط اصلى انقلاب است گاهى جاى خود را مىدهد به يك خط عوضى منحرف فاسد باطل با شعارهاى حق؛ اين است كه انسان حواسش بايستى جمع باشد.👌
👥 مردم آن زمان حواسشان جمع نبود؛ تا سالها بعد، شايد تا سى سال بعد يا بيست سال بعد، مردم مناطق دوردست خيال مىكردند كه ـ بعد از اينكه حكومت بنىعباس سر كار آمده بود ـ خيال مىكردند كه اين محصول مبارزات آنهاست كه براى آلعلى كردهاند؛ خيال مىكردند حكومت آلعلى همين است و خبر نداشتند كه اينها غاصبند.🔻
🌟 امام صادق، دو مرحله در اين دوران طى مىكنند؛
← يكى از سال صدوچهارده تا خلافت منصور، اين يك دوره است، كه دوران آسايش و گشايش است.
⚜ آنىكه معروف شده بهخاطر اختلاف بنىاميه و بنىعباس ائمه فرصت كردند، مال اين دوران است.
🌀 زمان امام باقر چنين چيزى نبود.
زمان امام باقر، قدرت بنىاميه بود و هشامبنعبدالملك، كه او هم «وَ كان هشام رجلهم»، مرد بنىاميه و بزرگترين شخصيت بنىاميه بعد از عبدالملك، هشام بوده. 💢
〽️ بنابراين زمان امام باقر نه، هيچگونه اختلافى بين كسى و كسى كه موجب اين باشد كه ائمه بتوانند از فرصت استفاده كنند نبوده.
⬅️ مال زمان امام صادق است، آن هم مال اين دوران، كه دوران آهستهآهسته شروع شدن دعوت بنىعباس و گسترش دعوت اينها و اوج دعوت شيعى علوى در سرتاسر دنياى اسلام است.√
📍..وقتى منصور سركار مىآيد، البته وضع سخت مىشود، و زندگى حضرت برمىگردد به دوران زندگى امام باقر، اختناق حاكم مىشود، همان وقتى كه حضرت را تبعيد مىكنند، بارها حضرت
به حيره، به رَميله، به كجا، كجا تبعيد شدند. دفعات متعدد، بارها منصور حضرت را خواست.
⭕️🔛🗞
📌 يكبار گفت: «قتلنی اللهُُ إن لَم أقتلک۱» يكبار خطاب فرستاد براى حاكم مدينه «أن أحرقَ عَلى جعفر بن محمد داره»
كه خانهاش را آتش بزن.🔻
〰 كه حضرت آمدند در ميان آتشها بيشتر، و يك نمايش غريبى را نشان دادند «أنا ابن أعراق الثری۲» كه خب خود اين
مخالفين را منكوب كرد و برخورد بين منصور و حضرت صادق، برخورد بسيار سختى است. بارها حضرت را تهديد كرد.😔
❌ البته آن رواياتى هم دارد كه حضرت پيش منصور تذلّل كردند و كوچكى كردند، هيچكدامش درست نيست.
📿 بنده دنبال روايات رفتم، اصلاً اصل و اساسى ندارد، غالبا مىرسد به ربيعحاجب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱(الاحتجاج على أهل اللجاج/ طبرسی/ ج۱/ص۱۶۳«خدا مرا بكشد اگر تو را به قتل نرسانم.»
ِ۲(منصور دوانيقى شخصى را فرستاد پيش فرماندار خود حسنبنزيد، كه فرماندارى مكه و مدينه را به عهده
داشت به او پيغام داد كه خانه جعفربنمحمد را آتش بزند. خانه امام را آتش زدند، آتش بر در خانه و اطاقها رسيد. حضرت صادق پاى
بر روى آتش گذاشت و از روى آتش میرفت و میگفت: «من فرزند رگهای تپنده زمین هستم، من فرزند ابراهيم خليلالله هستم».)