شهید آیت الله صدوقی از یاران صدیق و باوفا و سیساله امام امت بود او یار امام و یاور ملت محروم بودکه بحق در عمل نشان داده بود وی نمونهای از امام امت بودکه بدون تردید همه خصائل اخلاقی و روحی و ابعاد حضرت امام وانبیاء و صلحاء در وی جمع و خلاصه شده بود او مردی از سلاله پاک تشیع علوی و ادامه دهنده راه حضرت علی( ع) وحسن (ع) و حسین (ع) و ائمه بود شهید صدوقی عابدی مخلص و زاهدی بیریا بود از کار شبانهروزی و در خدمت مردم بودن هیچ احساس خستگی نمیکرد و مقاوم بود .
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
سال ورود آخوند ملا محمد مهدی به یزد ، روشن نیست چرا که ایشان بوسیله فتحعلی شاه از کرمانشاه به یزد تبعید شدند .
تنها مدرکی که ما برای صدوقی بودن داریم و اینکه از نوادههای مرحوم صدوق بزرگ میباشیم همان لوح تاریخی جد بزرگ و جد دوم ماست .
که در لوح قبرشان این جمله هست الذی کان بالصدق نطوق کیف و هو من نسل الصدوق کسی که به صدق و راستگوئی سخن گفت چگونه چنین نباشد و حال آنکه او از نسل صدوق میباشد . و به این جهت نیز شهرت ما صدوقی میباشد .
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
در سال ۱۳۴۸ قمری ، برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفتم و رد مدرسه چهار باغ که حالا مدرسه امام صادق (ع) نام دارد مشغول تحصیل بودیم و پیشرفتمان هم خیلی خوب بود ، که متأسفانه یک زمستان بسیار سردی پیش آمد و توقف برای ما خیلی سخت شد . شاید متجاوز از بیست روز برف سنگین آمد و کسب و کار و تقریباً همه چیز از دست مردم گرفته شد .
هر روز صبح دنبال ذغال و چوب میرفتیم و ظهر دست خالی برمیگشتیم تا اینکه مرحوم سید علی نجف آبادی یک روز وارد مدرسه چهار باغ شد و دید که همه طلبهها دچار کمبود سوخت هستند و بعد دستور داد تا یکی از چنارهای بزرگ مدرسه را بیاندازند و بین طلبهها تقسیم کنند .
پس ازمدتی که خیلی به سختی گذشت از طریق قمشه وآباده بطرف یزد حرکت کردیم و این سفر قریب ۲۹ روز طول کشید وبالاخره با هرزحمتی که بود خودمان را به یزد رساندیم .
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
سفر به قم
یکسال بعد یعنی در سال ۱۳۴۹ قمری برای ادامه تحصیلات با خانواده بطرف قم رفتیم و اقامت ما در شهر قم ۲۱ سال بطول انجامید مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس و مدیر حوزه علمیه قم وقتی که در قم ما را شناختند مورد لطف و محبت خود قرار دادند و کم کم کار بجائی رسید که رفتن خدمت ایشان برای بنده مثل واجبات بود و بعضی ازگرفتاریها که برای طلاب پیش میآمد ، خدمتشان عرض میکردم و ایشان هم کمکهائی توسط بنده به اهل علم نمودند پیشرفت ما در تحصلات خیلی خوب بود تا اینکه در سال ۱۳۵۵ قمری آیت الله حائری از دار دنیا رفتند . بعد از درگذشت ایشان در اثر فشار پهلوی که میخواست همه اهل علم را از لباس روحانی خارج کند اوضاع بر اهل علم خیلی سخت شد که بعداً توسلاتی از اهل علم شد و خیلی مؤثر افتاد
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
آشنایی با امام خمینی (ره)
در آن وقت امام خمینی یکی از مدرسین خیلی مبرز حوزه بودند که همه ایشان را بعنوان اینکه یک مرد فوق العاده است میشناختند تدریسشان هم خیلی بالا گرفت و با اینکه آقایان مراجع هم بودند ولی تدریس ایشان در قم اولویت پیدا کرد یادم هست که امام خمینی در مسجد سلماسی نزدیک محله یخچال قاضی ، تدریس میکردند و مسجد تقریباً پر میشد و ایشان یک آقای معروفی مشتهر به فلسفه و عرفان فقه و اصول و استاداول شناخته میشدند .
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
بنده محمد صدوقی در سال ۱۳۲۷ هجری قمری در خانوادهای روحانی در یزد متولد شدم پدرم مرحوم آقامیرزا ابوطالب یکی از روحانیون معروف این استان بود .
پدرم ، فرزند مرحوم میرزا محمد رضا کرمانشاهی یکی از علما و بزرگ این استان بود و ایشان هم فرزند آخوند ملا محمد مهدی کرمانشاهی بودند.
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
بنده در سال ۱۳۴۹ قمری که وارد قم شدم ، دوسه روز پس از ورود ، با امام خمینی آشنا شدم و کمکم آشنائی ما بالا گرفت وبه رفاقت کشید و گاه در تمام مدت شبانهروزی با ایشان بودم و نمیشد مدت طولانی که در قم بودیم ، انس ما عمده با ایشان بود ونمیشد هفتهای بگذرد و دوسه جلسه در خدمتشان نباشم و یادم نمیرود که یک ماه رمضان حدیث طیرمشوی از کتاب عبقات را و دوره این کتاب را در شب نشینیها ئی که با ایشان و چند تن دیگر از دوستان داشتیم از اول تا آخر مفصلاً خوانده شد.
از جمله کسانی که برای آمدن من به یزد سفارش زیاد کردآقای خمینی بودند
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
تحصیل درآن دوره خیلی سخت بود بجهت اینکه در آن زمان قم مرجعی نداشت چرا که مرجع تقلید مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی بودند که ایشان هم در نجف اقامت داشتند .
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
هدایت شده از 『 مــدافعـان حــــرݥ🌱』
سال ۱۳۴۱شمسی که قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد . من با امام خمینی تماس مستقیم داشتیم و خیلیها اینجا رفت و آمد میکردند و مدیریت جمع کردن آقایان روحانیون و تلگراف کردن راجع به این انجمنها تقریباً زیر نظر بنده بود . مجالس فوق العاده هم و تقریباً هر روز و شب یک اجتماع روحانی تشکیل میشد و الحمدلله در اثر سعی و کوشش و فشار آقای خمینی دولت مجبور شد که این پیشنهاد را لغو کند . بعد از اینکه این قضیه تمام شد قضیه آن شش ماده پیش آمد که ازطرف شاه پیشنهاد شده بود و همه دیدند که این بدتر از آن قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی است و کسی هم که از اول با آن مخالفت کرد آقای خمینی بود بعضی ازآقایان هم از اول حاضر به همکاری نبودند ولی کم کم کار به جائی رسید که آنها هم مجبور شدند و گوشه کنار تلگرافهائی میزدند و اعلامیههائی صادر گردید در آن موقع از طرف ساواک یک کسی پیش من آمد و گفت که مأمور مراقب شما هستم . شما چه نقشی دارید ؟ ما هم علناً نقش خود را گفتیم و کارهائی را هم که انجام داده بودیم گفتیم و اطلاعیهها و تلگرافات را همه را نشانش دادیم و گفتیم که در این جا تا آخر هم هستیم
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
ایشان عادت داشتند هر شب بعد از نماز شب که نزدیک اذان صبح بود پیاده میرفتند تا مسجد حظیره برای اقامه نماز و پس از نماز صبح پیاده برمیگشتند منزل که این اواخر منهم سعی کردم بدنبال ایشان بروم و هنگامیکه از مسجد به منزل برمیگشتند شروع به خواندن دعا و قرآن میکردند و اگر خیلی خسته بودند یکی دو ساعت میخوابیدند.
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
خدمتگزار شهید میگویند :
در حدود ۱۰ سال است که بنده خدمت ایشان بودم واقعاً فردی غمخوار برای ملت به نظر میرسید بله ایشان تا ۵-۶ سال قبل که حالشان مساعدتر بود سعی مینمودند و علاقه داشتند که کارهای مردم را خود مستقیماً انجام دهند وبا مردم روبرو شوند ولی از ۵-۶ سال به این طرف که نسبتاً حالت ضعفی پیدا کردند قرار شد دفتر باز کنند و کارها که سنگین شد به آنجا رجوع شود و سپس مسئول دفتر با ایشان در تماس دائم باشند و مسائل و مشکلات مردم را حل نمایند تا اینکه مسئله انقلاب پیش آمد و در سال ۵۷ که چهلم تبریزیها در یزد گرفتهشد و ایشان از آن به بعد و هر شب درمسجد حظیره و پس از اقامه نماز صحبت میکردند و مردم هم سراپا گوش و آماده برای همه چیز میآمدند و از بیانات ایشان بر علیه رژیم منفور پهلوی استفاده میکردند و اکثر شبها مردم خبر میآوردند که ساواک میگیرد و میبندد و تبعید میکند و چنین و چنان میکند و ایشان میفرمودند من برای همه کار آمادگی دارم و لباسهای مراآماده کنید که اگر قرار است من تبعید شوم بروم و در این ایام مرتب جوانهای پرشور و انقلابی و مسلمان یزد هر شب با وسایل مختلف از قبیل سنگ و چوب و شیشه بنزین میآمدند╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فرازهایی از سخنان مقام معظم رهبری درخصوص شهید محراب
درباره مرحوم آیت الله شهید صدوقی گفتنی بسیاراست وفضایل اخلاقی و معنوی و روحی و فکری ایشان شایسته آن هست که دربارهاش ساعتهای متوالی بحث شود و من یک نفر هم برای بیان همه ابعاد شخصیت ایشان کافی نیستم بلکه باید از مجموعه دوستان و آشنایان قدیمی ایشان سخنانی درباره ایشان شنید تا بتوان چهرهای از آن بزرگوار ترسیم کرد .
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝