آشنایی با امام خمینی (ره)
در آن وقت امام خمینی یکی از مدرسین خیلی مبرز حوزه بودند که همه ایشان را بعنوان اینکه یک مرد فوق العاده است میشناختند تدریسشان هم خیلی بالا گرفت و با اینکه آقایان مراجع هم بودند ولی تدریس ایشان در قم اولویت پیدا کرد یادم هست که امام خمینی در مسجد سلماسی نزدیک محله یخچال قاضی ، تدریس میکردند و مسجد تقریباً پر میشد و ایشان یک آقای معروفی مشتهر به فلسفه و عرفان فقه و اصول و استاداول شناخته میشدند .
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
بنده محمد صدوقی در سال ۱۳۲۷ هجری قمری در خانوادهای روحانی در یزد متولد شدم پدرم مرحوم آقامیرزا ابوطالب یکی از روحانیون معروف این استان بود .
پدرم ، فرزند مرحوم میرزا محمد رضا کرمانشاهی یکی از علما و بزرگ این استان بود و ایشان هم فرزند آخوند ملا محمد مهدی کرمانشاهی بودند.
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
بنده در سال ۱۳۴۹ قمری که وارد قم شدم ، دوسه روز پس از ورود ، با امام خمینی آشنا شدم و کمکم آشنائی ما بالا گرفت وبه رفاقت کشید و گاه در تمام مدت شبانهروزی با ایشان بودم و نمیشد مدت طولانی که در قم بودیم ، انس ما عمده با ایشان بود ونمیشد هفتهای بگذرد و دوسه جلسه در خدمتشان نباشم و یادم نمیرود که یک ماه رمضان حدیث طیرمشوی از کتاب عبقات را و دوره این کتاب را در شب نشینیها ئی که با ایشان و چند تن دیگر از دوستان داشتیم از اول تا آخر مفصلاً خوانده شد.
از جمله کسانی که برای آمدن من به یزد سفارش زیاد کردآقای خمینی بودند
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
تحصیل درآن دوره خیلی سخت بود بجهت اینکه در آن زمان قم مرجعی نداشت چرا که مرجع تقلید مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی بودند که ایشان هم در نجف اقامت داشتند .
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
هدایت شده از 『 مــدافعـان حــــرݥ🌱』
سال ۱۳۴۱شمسی که قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد . من با امام خمینی تماس مستقیم داشتیم و خیلیها اینجا رفت و آمد میکردند و مدیریت جمع کردن آقایان روحانیون و تلگراف کردن راجع به این انجمنها تقریباً زیر نظر بنده بود . مجالس فوق العاده هم و تقریباً هر روز و شب یک اجتماع روحانی تشکیل میشد و الحمدلله در اثر سعی و کوشش و فشار آقای خمینی دولت مجبور شد که این پیشنهاد را لغو کند . بعد از اینکه این قضیه تمام شد قضیه آن شش ماده پیش آمد که ازطرف شاه پیشنهاد شده بود و همه دیدند که این بدتر از آن قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی است و کسی هم که از اول با آن مخالفت کرد آقای خمینی بود بعضی ازآقایان هم از اول حاضر به همکاری نبودند ولی کم کم کار به جائی رسید که آنها هم مجبور شدند و گوشه کنار تلگرافهائی میزدند و اعلامیههائی صادر گردید در آن موقع از طرف ساواک یک کسی پیش من آمد و گفت که مأمور مراقب شما هستم . شما چه نقشی دارید ؟ ما هم علناً نقش خود را گفتیم و کارهائی را هم که انجام داده بودیم گفتیم و اطلاعیهها و تلگرافات را همه را نشانش دادیم و گفتیم که در این جا تا آخر هم هستیم
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
ایشان عادت داشتند هر شب بعد از نماز شب که نزدیک اذان صبح بود پیاده میرفتند تا مسجد حظیره برای اقامه نماز و پس از نماز صبح پیاده برمیگشتند منزل که این اواخر منهم سعی کردم بدنبال ایشان بروم و هنگامیکه از مسجد به منزل برمیگشتند شروع به خواندن دعا و قرآن میکردند و اگر خیلی خسته بودند یکی دو ساعت میخوابیدند.
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
خدمتگزار شهید میگویند :
در حدود ۱۰ سال است که بنده خدمت ایشان بودم واقعاً فردی غمخوار برای ملت به نظر میرسید بله ایشان تا ۵-۶ سال قبل که حالشان مساعدتر بود سعی مینمودند و علاقه داشتند که کارهای مردم را خود مستقیماً انجام دهند وبا مردم روبرو شوند ولی از ۵-۶ سال به این طرف که نسبتاً حالت ضعفی پیدا کردند قرار شد دفتر باز کنند و کارها که سنگین شد به آنجا رجوع شود و سپس مسئول دفتر با ایشان در تماس دائم باشند و مسائل و مشکلات مردم را حل نمایند تا اینکه مسئله انقلاب پیش آمد و در سال ۵۷ که چهلم تبریزیها در یزد گرفتهشد و ایشان از آن به بعد و هر شب درمسجد حظیره و پس از اقامه نماز صحبت میکردند و مردم هم سراپا گوش و آماده برای همه چیز میآمدند و از بیانات ایشان بر علیه رژیم منفور پهلوی استفاده میکردند و اکثر شبها مردم خبر میآوردند که ساواک میگیرد و میبندد و تبعید میکند و چنین و چنان میکند و ایشان میفرمودند من برای همه کار آمادگی دارم و لباسهای مراآماده کنید که اگر قرار است من تبعید شوم بروم و در این ایام مرتب جوانهای پرشور و انقلابی و مسلمان یزد هر شب با وسایل مختلف از قبیل سنگ و چوب و شیشه بنزین میآمدند╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فرازهایی از سخنان مقام معظم رهبری درخصوص شهید محراب
درباره مرحوم آیت الله شهید صدوقی گفتنی بسیاراست وفضایل اخلاقی و معنوی و روحی و فکری ایشان شایسته آن هست که دربارهاش ساعتهای متوالی بحث شود و من یک نفر هم برای بیان همه ابعاد شخصیت ایشان کافی نیستم بلکه باید از مجموعه دوستان و آشنایان قدیمی ایشان سخنانی درباره ایشان شنید تا بتوان چهرهای از آن بزرگوار ترسیم کرد .
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
و اما آنچه که من در مورد ایشان در طول چند سال آشنائی خودم میدانم این است که این بزرگوار از کسانی بود که در انقلاب بزرگ اسلامی ما نقش قابل توجهای داشت و دخالت و علاقمندی ایشان به فعالیتهای انقلاب بیشتر اززمانی اوج گرفت که قضایای بعد از شهادت مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی در ایران آغاز شده بود .
همانطور که میدانید در چهلم شهدای تبریز در یزد در مسجد ایشان یک مجلس بزرگی به رهبری و هدایت ایشان تشکیل شد . خود آن جلسه و پیامدهای آن جلسه هم یه یکی دیگر از مقاطع حساس و برانگیزاننده انقلاب بزرگ اسلامی بود
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
در طول یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب مرحوم آیت الله صدوقی محوری بود برای بیشتر فعالیتهای نه فقط یزد بلکه سراسر کشور و این بخاطر این بود که آیت الله صدوقی شخصیت عینی روحانی محترم و معتبری بود.
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
کارهای عام المنفعه آن شهید بزرگوار
۱) تأسیس حوزههای علمیه شهرهای بم تاکستان و شهر کرد.
۲) احداث کتابخانه در مسجد حظیره
۳) تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی در یزد و صندوق قرض الحسنه حضرت ولیعصر (عج)
۴) احداث صندوق خیریه امام رضا (ع) در جهت دادن مقرری و رسیدگی به امور رفاهی افراد بیسرپرست و یتیم .
۵) احداث خانههای رایگان برای اسکان جنگزدگان در محله تخت استاد و خواجه خضر.
۶)خدمات پزشکی و درمانی:
▪ احداث بیمارستان سیدالشهداء(ع) با کلیه تجهیزات پیشرفته
▪ تأسیس درمانگاههای زارچ و حیدرآباد و مشتاق.
▪ تأسیس بیمارستان سوانح سوختگی آیت الله صدوقی و مرکز تحقیقات اعصاب و روان .
۷) کمک و خدمات شهید و حضور مستمر آن بزرگوار در بروز زلزله شهرهای طبس کرمان و مشهد
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
وایشان دو هفتهای بود که البته در یزد بودند و برای نماز جمعه حتی المقدور خودشان میرفتند ولی این دو هفته گذشته بعلت ضعف که داشتند نرفته بودند ولی جمعه دهم ماه مبارک رمضان را میخواستند خودشان بروند که حتی از قرآن هم استخاره کردند خوب آمد که دیگر عازم شدند که بروند و حدود ساعت ۵/۱۱ بود که ازخواب بیدار شدند و رفتند برای غسل جمعه و پس از آن سریعاً به مسجد رفته بودند خلاصه خودم را به مسجد رساندم
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@shohadayemodaf
╚═♥️════.🍃🕊.═╝