eitaa logo
- عُشـاق‌‌حضرت¹²⁸ -
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
83 فایل
'بسمه‌رب‌الحسیب' ‌‌ بیمارفقط‌درطلب‌لطف‌طبیب‌ایست، مامنتظرنسخه‌درمان‌حـسینیم..! ‌. . آغازخادمی: ¹⁷ / ⁰¹ / ¹³⁹⁹ ‌ـ ‌جهت‌ تبادل: @Modafe_harem . خادم کانال: @Alamdaran_velait ‌. . ما در این دنیا کاری مهم تر از خودسازی نداریم:)!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : فضیلت فراوان روزه ماه رجب ➕ اگر نمی‌توانیم روزه بگیریم چه کار کنیم ؟ 👤 حجت الاسلام فرحزاد 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای-قلم-سوزلرینده-اثر-یوخ-به-نقل-از-تبیان.mp3
2.04M
ای قلم سوزلرینده اثر یوخ... گلدی بو جمعه دَه گلمَدون سن... 😭 مناجات قدیمی با 💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖 بہ معروف💖 🔹 ششم🔹 🔸 خوب ابراهیم🔸 دیده بود کہ در جبهہ چند جوان روستایے ساده دل هستند کہ نماز نمے خوانند. ابراهیم برایشان خرج کرد. با آن ها رفیق شد و... مدتی بعد بہ آن ها گفت: چرا نمے آیید برا نماز؟مے دونید چقدر نماز اول وقت اهمیت داره؟ گفتند:راستش رو بخواهے نماز بلد نیستیم. ابراهیم با کمک یکے از دوستان، براے آن ها آموزش نماز را شروع کرد. وقت گذاشت تا نمازخوان شدند. امر بہ معروف هاے ابراهیم اینگونہ ساده و دقیق بود. بہ معروف،نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود(و مرزهاے) الهے(مؤمنان حقیقے اند) و بشارت بده بہ(اینچنین)مؤمنان. (توبه/۱۱۲)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یک نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن، داوطلب زیاد بود قرعه انداختند افتاد بنام یک جوان. همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد! گفت چکار دارید بنامش افتاده دیگه، بچه ها از پیرمرد بدشون اومد. دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوان . جوان بدون درنگ خودش رو با صورت انداخت روی سیم خاردار. بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوان. همه رفتن الا پیرمرد! گفتن بیا! گفت نه شما برید من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش. مادرش منتظره! (شهدا شرمنده ایم) داشتند، نداشتند. داشتند، نداشتند. داشتند، نداشتند. داشتند، نداشتند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قهر کرده اید انگار ؟ درست نمیگویم؟ حاجی دیگر نمیخندی ...! چه شده آن لبخندهای دائمت؟ حاجی آنطور درخودت رفته ای دلم غصه اش میشود ...سرت را بالا بگیر... به چه می اندیشی؟ از چه دلگیری؟ ... راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید بجنگید که چه بشود؟ خودتان خواستید ،خودتان هم شهید شدید آن وقتها جبهه میگرفتم و جوابشان را میدادم. حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟ رفتی که آزادی داشته باشیم؟ رفتی که عده ای مانتوهایشان روز به روز تنگ تر و روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟ رفتی که ماه محرمی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی؟ رفتی که عده ای دختر و پسر به هم که میرسند دست بدهند و اگر ندهند به هم بگویند عقب مانده ؟ حاجی جان ؛ جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته ! جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند) هدیه به روح مطهر شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا