❌ #شبهه
آتاترک مبلغان مذهبی را جمع کرد و گفت:
کشاورزان برای مملکت گندم و برنج و ... کشت میکنند،
دامداران گوشت و لبنیات، خیاطان لباس و کفاشان کفش..
شما چه تولیدی دارید؟
ملاها گفتند: ما برای شما و مردم دعا میکنیم.
آتاترک آنها را به یک سفر دریایی میهمان کرد و به یکی از ملوانها سفارش کرد که تا از ساحل فاصله گرفتند،
کشتی را سوراخ کند،
ملاها خوشحال پا به عرشه کشتی گذاشتند، وقتی کشتی از ساحل دور گشت. ملوان ها نیز به فرمان آتاترک کشتی را از چند ناحیه سوراخ کردند، وسط دریا وقتی روحانیون کشتی را سوراخ شده دیدند، بر سر خود زدند که ای داد، الان خواهیم مرد،
ملوان ها به ملاها گفتند : دعا کنید،
و ملاها پاسخ دادند: دعا که فایده ندارد،
باید آب را از کشتی خارج کرد و به سرعت به ساحل برگردیم، ملوان ها سطلها را به دست ملاها دادند و آن ها نیز بی وقفه آب را از کشتی تخلیه کردند و به سرعت و قبل از غرق شدن کشتی به ساحل برگشتند و از فرط خستگی همه به گوشهای افتادند...
آتاترک رو کرد به آنها و گفت:
حالا فهمیدید که ما به دعاکن نیازی نداریم باید کار کنید، هیچ مملکتی با دعا کردن درست نمیشود. باید همه کار کنند.
شما در خلوت خود برای خودتان دعا کنید.
کشورهای مترقی جهان از زمانی که دعاکنها را کنار گذاشتند و دست به کار شدند تا کشورشان را برای رفاه بسازند به موفقیت نایل آمدند.
✅ پاسخ
✍ حجتالاسلام دکتر قربانی مقدم
🔹 فرض کنید این داستان #خیالی، واقعیت داشته است، اگر افرادی با چنین دیدگاهی وجود داشته باشند که تنها وظیفهی خود را #دعا کردن بداند، کار درست همان است که آتاترک انجام داده است. اصلأ بهتر آن بود که افراد مذکور را در همان دریا غرق میکرد.
اشکال کار این جاست نه تنها وظیفه روحانیت اساساً دعا کردن نیست، بلکه دعا دستوری است برای تعالی انسان که هیچ کس نمیتواند آن را به جای دیگری انجام دهد.
وظیفهی اصلی روحانیت طبق آیه ۱۲۲ سوره توبه مطالعه در معارف دین و انتقال آن به جامعه است. طبق آیه مذکور جامعه نمیتواند همهی کار خود را رها کند و تحصیلات دینی بپردازد (همانطور که همه نمیتوانند دکتر یا مهندس یا نانوا شوند) لذا لازم است که عدهای این مهم را برعهده بگیرند و دیگران از حاصل تلاشهای آنها استفاده کنند.
از این توضیح معلوم میشود، برخلاف آنچه شبهه افکن القاء میکند، #کار، فقط دامداری یا کارگری نیست، بلکه در هر جامعهای به محققان و دانشمندانی در رشتههای گوناگون نیاز است. البته جامعه یا افرادی که به دین و برنامههای سعادتبخش آن اعتقادی ندارند، تحقیق در امور دینی را لازم نمیدانند اما طبیعی است که جامعه ایمانی و مردم مؤمن نیاز آشکاری به کارشناسان و پژوهشگران حوزه دین و معارف الهی دارند.
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد
- علیه السلام...💔
#سخنی_درست🌎🌙
✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
🏴 #اللهمعجللولیڪالفرج :)
🌹 احکام و شبهات عزاداری🌹
|✨| #سخنی_درست |✨|
✳️سوال: آیا گفتن ذکر حسین علیهالسلام در سینهزنی و به اصطلاح شور تند و پشت سر هم،بی احترامی است و اشکال شرعی دارد؟
✔️مسئله از چند جهت قابل تحلیل هست:
🏴 وهن و سبک شمردن جایگاه امام حسین علیه السلام و شعائر حسینی؛که اگر ذاکر به نحوی تند و ریتم وار نام مقدس اباعبدالله رو بگوید که نوعی مسخره و تمسخر محسوب شود؛ هر چند وی قصد سبک شمردن را هم نداشته باشد،جائز نخواهد بود.
🏴 اگر ذکر حسین با تنظیمات سیستم و باند به شکلی باشد که مشابه آهنگ های مجالس لهو و لعب گردد، باز جائز نخواهد بود.
▪️ یک هفتهايست كه ديگر صدای شش ماهه نمیآيد.
یک هفتهايست كه مَشک سقا تير خورده است.
یک هفتهایست که از بریدن سر پسر پیغمبر(ص) میگذرد.
دنیا دیگر آن دنیای قبل از حسین(ع) نیست...
▪️ غم را میتوان در نمازهای نشستهی زینب(س) دید. انگار نفرین حسین(ع) دنیا را گرفته است. همان موقع که علی اکبر(ع) را به میدان فرستاد.
🔆 فقط انتقام خون حسین (ع)میتواند دنیا را قابل تحمل کند. نمیدانم... انگار دنیا بعد از حسین(ع)، انتظار منتقم او را میکشد.
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️
خدایا🤲
خودت مراقب عزیزانم باش،
که دیوار حادثهها بلند است
و دستان من کوتاه،
که ابرهای بیماری بسیارند
و چتر امنیت من کوچک،
که اگر تو نباشی،
خیالم از بابت هیچ چیز راحت نیست.
عزیزانم را، دوستانم را،
خانوادهام را؛ به تو میسپارم
خودت آنها را میان
آغوش امن خداییات جا کن،
خودت ضامن آرامش و سلامتیشان باش
آمین یا رَبَّ
التماس دعا برای هم دیگه 🙏
تمام بیماران و مریضان 🤕
که درگیر بیماری کرونا شدن
تمام دل شکسته ها 💔
برای تمام بغض های بی صدا😔
سلامتی عزیزانمون ❣
دعا کنیم این ویروس منحوس
هرچه زودتر نابود بشه
ان شاءالله
✨در پناه خداوند متعال همیشه سلامت باشید✨
اجازه دهید در روز سوم شهریور ماه به روح بلند این سه شهید نامدار و بلندآوازه ایران سربلند یک درود جانانه بفرستیم، شهدایی که در تنهایی و بی کسی شرافتشان را به تن فناپذیر نفروخته و روح جاودانهاشان در راه وطن به پرواز درآمد. این سه، از آن دسته شهدایی هستند که در دل تاریخ ایران جای داشته و نامشان در امتداد نام سربازان و سرداران و امیران این خاک که در مبارزه همیشگی با انیران خون سرخشان خاک تفتیده ایران را آبیاری کرد، به بزرگی یاد میشود...
|°پر پرواز°|
اجازه دهید در روز سوم شهریور ماه به روح بلند این سه شهید نامدار و بلندآوازه ایران سربلند یک درود جا
۸۰ سال از سوم شهریور ۱۳۲۰ گذشت
داستان سرایی و قصه گویی به جای تاریخ!
امروز سوم شهریور سال۱۴۰۰ است . هشتاد سال قبل در همچو روزی ساعت حدود ۴ بامداد ، قوای شوروی از رود ارس ( آراز) گذشتند و وارد خاک وطن ما شدند. پل آهنی که در عکس دیده میشود و ما دمیر کورپوسی میگوییم در شرق شهر ما ، جلفا ، بر روی رود آراز قرار دارد . در کنار این پل ، در طرف خاکِ ما پاسگاه کوچک مرزی با استعداد چهار پنج نفر مرزبان قرار داشت
خانه ما در سال ۱۳۲۰ در خیابان اصلی جلفا در کنار ساختمان قدیمی بهداری و اداره قدیم کشاورزی و نزدیک به دمیر کورپوسی قرار داشت و در همه خانه های آن حوالی مردهای خانواده شبها پشت بامها میخوابیدند چون از طریق اخبار رادیو در جریان قریب الوقوع بودن حمله قوای روس و گذشتن آنها از ارس بودند و میخواستند زودتر از زمانی که کار از کار بگذرد در جریان حمله قرار بگیرند
در آن روز بخصوص و در تاریکی صبحی که هنوز آغاز نشده بود وقتی اولین گلولهای منوّر شلیک میشود و لشکر زرهی شوروی حرکتش را بطرف خط صفر مرزی آغاز میکند، پدربزرگم سریع از پشت بام پایین آمده و همه را خبر میکند و بعد دست دو عمویم که ۱۲ و ۱۴ ساله بودند را میگیرد و به سرعت از خانه خارج میشود. پشت سر آنها پدرم که آنموقع ۱۶ سال داشت با کمی تاخیر برای اینکه مادرش برخی وسایل قیمتی را بردارد از در خانه خارج میشوند . پدرم پابه پای مادرش ( مادربزرگ من مرحوم زیورخانوم) و پیرزن همسایه خیابان اصلی جلفا را بطرف غرب طی کرده و در آخر خیابان بطرف جنوب ( در امتداد جاده خاکی بطرف تبریز) به راه میفتند ،پدرم میگوید که هنوز به محوطه خاکی صاف و وسیعی که فرودگاه جلفا نام داشت ( البته ما هواپیمایی در آنجا ندیدیم) نرسیده بودیم که صدای بلند و خوفناکِ حرکت تانکهای ارتش سرخ را شنیدیم که از پشت سرمان به سرعت جلو آمده از کنار ما بطرف تبریز گذشتند یکی از تانکها توقف کوتاهی کرد و افسری سرش را بیرون آورده و به ما و کسان دیگری که در امتداد جاده در حال ترک جلفا بودند اخطار داد که به سر خانه و زندگی تان برگردید ما با شما کاری نداریم...
پدرم به همراه مادرش راهشان را به طرف روستای شاهمار ( حقوردی آباد فعلی) که در همان نزدیکی بود کج میکنند و شب را در خانه آقای حقی میمانند. به روایت پدرم در همان لحظات اولیه حمله ، اصابت گلوله توپ یا خمپاره به پاسگاه دمیر کورموسی باعث شهادت سه نفر از مرزبانان شده و نفر چهارم نیز زخمی میشود
پدرم و مادرش صبح ۴ شهریور پای پیاده از شاهمار بطرف علمدار به راه میفتند عصر آنروز به علمدار میرسند تعدادی از تانکهای روسی در ورودی علمدار نگاه داشته و سربازان ارتش سرخ با زیرپیراهنی و یا بدون پیراهن در سایه درختان مشغول استراحت بودند. پدرم تعریف میکند که برای روبرو نشدن با سربازان از داخل مزرعه و بستانها رد میشدم که پیرمرد صاحب بستان که بیلی بر دوش داشت بر سرم داد کشید که چرا محصولات را لگد میکنی ، ازین طرف بیا!
پسر جوانِ صاحب بستان که او هم بیلی در دست داشت زبان به گلایه از پدر گشود: " مملکت از دست رفته ، تانک و سرباز روس نشسته روی فرق سرمان ( با کف دست بر کله اش کوبید)آنوقت تو غصه چند تا خیار و خربزه رامیخوری؟!
..................در کتاب " سیری در کوچه های خاطرات" که نویسنده اش همان زمان خبرنگار روزنامه کیهان در تبریز بوده ؛ آورده شده که تانکهای روس که بامداد سوم شهریور از آراز گذشتند ظهر روز چهارم شهریور به تبریز رسیدند و حوالی ساعت ۱۲ در پل منجم تبریز بودند ، اما جالب اینجا ست که طبع داستان پرداز و اسطوره و قهرمان ساز برخی از مردم ما در اینجا نیز بیکار ننشسته است و علیرغم اینکه بعضی شاهدین نوجوان آن روزها در جلفا و شهر و روستاهای اطراف هنوز بعد از ۷۷ سال زنده اند ،اینطور قصه ساخته اند که سه ژاندارم و مرزبان پاسگاه دمیر کورپوسی به مدت سه شبانه روز ( حالا البته به دو روز تقلیل داده اند) در مقابل لشکر زرهی ارتش شوروی با دست خالی مقاومت کرده و مانع گذشتن این ارتش از رود آراز شده اند و وقتی بعد از سه شبانه روز به شهادت رسیده اند فرمانده دشمن آنها را با تشریفات نظامی به خاک سپرده است! این داستان سرایی بجای تاریخ اکنون بیان رسمی از جریان عبور روسها از آراز در تایخ سوم شهریور است و در لوح بزرگی نوشته شده و در بالای مقبره شهدا در کنار پل آهنی نصب شده است! با احترام به روح همه شهدای دفاع از وطن مان بخصوص این سه شهید بزرگوار ( وقتی انسان جانش را در راه وطن میدهد دیگر مهم نیست که یکماه ، یا یکسال در برابر دشمن مقاومت کرده یا یکروز و یکدقیقه ، آنچه مهم است این است که جانش را در دفاع از مملکتش نثار کرده..) اشاره به این نکته لازم است که اگر ارتش متجاوز سرخ سه یا دو شبانه روز پشت رود آراز متوقف بود پس تانکهایی که چهارم شهریور وارد تبریز شدند و در ساعت ۱۲ به پل منجم و در ساعت ۲ به ساعت رسیدند از کجا آمده
|°پر پرواز°|
۸۰ سال از سوم شهریور ۱۳۲۰ گذشت داستان سرایی و قصه گویی به جای تاریخ! امروز سوم شهریور سال۱۴۰۰ است .
سوم شهریور ۱۳۲۰ است تصمیم متفقین برای اشغال ایران قطعی شده و به اطلاع مقامات کشور رسیده است، فرمان ترک مقاومت به واحدهای نظامی ابلاغ شده و افسران و سربازان ارتش به اصطلاح منظم رضاخانی با ترک اماکن نظامی در حال بازگشت به خانه های خود هستند ، افسران از بازگشت به خانه با لباس نظامی واهمه دارند که مبادا در آن لباس به دست متجاوزین بیفتند و آنهایی که لباس شخصی ندارند در قبال واگذاری سلاح خود به اهالی یکدست لباس شخصی میگیرند و میروند .
در پاسگاه قره بلاغ شهرستان جلفا ، دو ژاندارم تصمیم دیگری گرفته اند بامداد یکی از سواره نظام هنگ خبر را به اطلاع افسران و سربازان مقیم پاسگاه می رساند ولی تلاشش برای منصرف کردن میرزا علی ایروانی و عبدالعلی نعمتی بی فایده است میرزا علی به سواره نظام میگوید کاش بجای این خبر مقداری سلاح و تجهیزات می آوردی تا بتوانیم بیشتر مقاومت کنیم سواره میرود و در افق ناپدید میشود .
صبحگاه فرا رسید واحدهایی از نیروهای ارتش شوروی با گذر از جلفا به سمت خوی میروند لحظه حساسی است غرش ادوات نظامی ارتش متجاوز در دشت پیچیده ولی در دل شیران مدافع وطن تاثیری ندارد اولین گلوله بسمت متجاوزین شلیک میشود فرمانده دستور توقف میدهد گلوله های دیگری از نقاط مختلف نیروهای ارتش شوروی را هدف قرار میدهند و اینکار فرمانده را دچار خطای محاسباتی میکند فرمانده می پندارد که دهها نفر پشت خاکریزها سنگر گرفته اند .
فرمانده تصمیم میگیرد این نیروها را محاصره کرده و ابتکار عمل را از دستشان بگیرد. واحدهایی را مامور میکند از سمت گلفرج و با گذر از دشت منجخلی مدافعین را محاصره کنند چند ساعتی گذشته است و حلقه محاصره در حال تکمیل شدن هست .
با تنگ تر شدن حلقه محاصره و هجوم بی امان گلوله ها یکی از مدافعین زخمی میشود میرزا علی از دوستش میخواهد که بگریزد شاید نجاتی بیابد و سرباز زخمی میرود
مهمات میرزاعلی در حال تمام شدن هست و آرزو میکند که به اسارت درنیاید دشمن به چند ده متری میرزاعلی رسیده است ناگهان تیری بر پیشانی میرزاعلی اصابت و او را به آرزوی خود می رساند.
فرمانده ارتش شوروی در سر جنازه میرزاعلی حاضر شده و ادای احترام نظامی میکند . دستور میدهد اهالی قره بلاغ را را خبر کنند تا میرزا علی را به قاعده مسلمین کفن و دفن نمایند اهالی قره بلاغ از ترس به کوهها فرار کرده اند . فرستاده فرمانده ارتش وارد قره بلاغ شده و از ریش سفیدان میخواهد بیایند و میرزا علی را به خاک بسپارند و بدین ترتیب میرزا علی در پاسگاه محل خدمت خود برای همیشه در آغوش وطن قرار میگیرد .
اسکندر ابدالی
🌸ســـلام
🍃الـهــی امروز
🌸فرشته خوش خبر
🍃در خـونهتون رو بـزنه
🌸و براتون سبدی پر از تبسم
🍃شـوق، شـادی، مـوفقیت و
🌸خوشبختی هدیه بیـاره
🍃آخر هفتهتون شاد
زيٰادٍ وَآلُ مَرْوانَ ، بِقَتْلِهِم😢😢ُ الْحُسَيْن صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ،🙏
🌟اَللّٰهُمَّ فَضاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنک وَالْعَذابَ [الاَْليمَ] ،
🍃🌟 اَللّٰهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ فى هٰذَالْيَوْمِ وَفى مَوْقِفى هٰذا وَ اَيّامِ حَيٰوتى بِالْبَراَّئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ ،
🌟وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِيِّكَ وَآلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ
🍃🌟 پس مى گوئى صد مرتبه :
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ،🙏
🍃🌟اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ 🙏، اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعا
ً 🍃🌟پس مى گوئى صد مرتبه :
🍃🌟اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُم🙏ْ
🍃🌟، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ،
🍃🌟وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ،
🍃🌟وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ،
🍃🌟وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
🌟پس مى گوئى :
🌟اللّٰهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ،ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ اَللّهُمَّ الْعَنْ يَزيدَ خامِساً ، وَالْعَنْ عُبَيْدَ اللهِ بْنَ زِيٰادٍ وَابْنَ مَرْجٰانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَشِمْراً وَآلَ اَبى سُفْيانَ وَآلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ
🍃🌟پس به سجده مى روى ومى گوئى :
🌟اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاكِرينَ لَكَ عَلٰى مُصابِهِمْ ، اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلٰى عَظيمِ رَزِيَّتى ، 🍃🌟اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ ،🍃🌟
وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَيْن ،ِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ
التماس دعا 🙏🌹َ
🌿🌺 زیارت پرفیض عاشورا🌺 🌿
💠 بسم الله الرحمن الرحیم💠
🌟🍃اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ،
🍃🌟اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ،
🍃🌟 اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ
🍃🌟اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ،
🍃🌟 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ،
🍃🌟 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلاٰمُ اللهِ اَبَداً مٰا بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ،يا اَباعَبْدِاللهِ🙏
🌟لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلىٰ جَميعِ اَهْل ِالْاِسْلامِ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمٰوٰاتِ عَلىٰ جَميعِ اَهْلِ السَّمٰوٰاتِ
🌟 فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَسٰاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ ،
🌟 وَ اَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللهُ فيهٰا ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ ،
🌟وَ لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُم ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَيْكُمْ مِنْهُمْ ، وَ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِيٰائِهِمْ ، يا اَباعَبْدِاللهِ 🙏
🌟اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ،وَ لَعَنَ اللهُ آلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ،وَ لَعَنَ اللهُ بَنى اُمَيَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجٰانَةَ ، وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللهُ شِمْراً ، وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ ،
🌟بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى ، لَقَدْ عَظُمَ مُصٰابى بِكَ ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَكَ ، وَاَکْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ،
🌟 اَللّٰهُمَّ ٱجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ ، يا اَبا عَبْدِاللهِ 🙏
🍃🌟اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ
🍃🌟وَ اِلىٰ رَسُولِهِ ،
🍃🌟وَاِلىٰ اميرِالْمُؤْمِنين َ
🍃🌟وَ اِلىٰ فاطِمَةَ ،
🍃🌟 وَاِلَى الْحَسَنِ
🍃🌟وَ اِلَيْكَ بِمُوالاتِكَ ،و َبِالْبَرائَةِ مِمَّنْ قاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ ، وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَسٰاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِعَلَيْكُمْ وَ اَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ ،مِمَّنْ اَسَسَّ اَسٰاسَ ذٰلِكَ وَبَنىٰ عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَجَرىٰ فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِہِ عَلَيْكُمْ وَعَلىٰ اَشْيٰاعِكُمْ ،بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ
🌟وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوٰالاتِكُمْ وَمُوالاةِ وَلِيِّكُمْ ،وَبِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِكُمْ وَ النّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَر ائَةِ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ ،
🌹 اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَعَدُوٌّ لِمَنْ عادٰاکُمْ
🌟فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيٰائِكُمْ ،وَرَزَقَنِى الْبَرائَةَ مِنْ اَعْدائِكُمْ ، اَنْ يَجْعَلَنى مَعَكُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْاٰخِرَةِ ، وَاَنْ يُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَ اَسْئَلُهُ اَنْ يُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ،
🌟وَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثاریکُم مَعَ اِمامٍ مَهْدیٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ ،
🌟وَ اَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَەُ اَنْ يُعْطِيَنى بِمُصابى بِكُمْ ،اَفْضَلَ ما يُعْطى مُصاباًبِمُصيبَتِهِ، مُصيبَةً مٰا اَعْظَمَهٰا وَاَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِى الْاِسْلامِ وَفى جَميعِ السَّمٰوٰاتِ وَالْاَرْض
🌟ِ،اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هٰذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ ،
🌟اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيٰاىَ مَحْيٰا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَ مَمٰاتى مَمٰاتَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
🌟اَللّهُمَّ اِنَّ هٰذا يَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ وَابْنُ آکِلَةِ الْاَکْبٰادِ اللَّعينُ ابْنُ اللَّعينِ ، عَلىٰ لِسٰانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ،
🌟 اَللّهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْيانَ وَمُعٰوِيَةَ ،وَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ ، عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدينَ
، 🌟وَهٰذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ