فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 یک راهپیمایی 22 بهمن متفاوت ببینید!
🌹قبول باشه خانم ها
همه ی اون فیلم ها که دیدید یه طرف این فیلم یه طرف 😁😁
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
انتقاد به دولت در تقسیم ناصحیح انفال.mp3
5.9M
🎙 انتقاد شدید آیتالله میرباقری از نحوۀ تقسیم اَنفال در کشور
⏪غارت منابع سرزمینی کشور به نفع سرمایه داران با تصمیم سازی های غلط نظامات کارشناسی
▪️به سرمایه داران در سواحل مکران و جاهای دیگر هزاران هکتار زمین میتوانند بدهند اما برای تامین مسکن مردم و نیازمندان میگویند زمین نیست و نمیشود
⏪ انفال نباید براساس «الگوی توسعۀ سرمایهداری» توزیع شود.
🔴 حماسه امروز جشن پیروزی بانوان محجبه ای هست که توانستند زیر بمباران جنگ شناختی دشمن از گوهر حجاب دفاع و حراست و پاسداری کنند.
ظلمی بزرگی میکنند شیاطینی که با برجسته کردن چند زن بیحجاب بدنبال نا امید کردن حافظان و پاسداران حجاب و حیا هستند.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
بسم ربّ الشّهداء
معاون محترم سیما
سلام علیکم
همیشه بعد از راهپیمایی های باشکوه با حضور قاطبه ی بانوان محجبه، برخی خبرنگاران با گزارش تصویری از بدحجابان، کام متدینان انقلابی را تلخ میکنند.
خداوند کامشان را تلخ فرماید.
آمین
طلبه حوزه علمیه قم
👇 👇 👇
✍ کانال عمومی پرسشگری و مطالبات امام و امت https://eitaa.com/PORSASHGARIMOTALEBHTAMAMVOMAT
هدایت شده از علی اصغر حاجی بابایی
منبری انقلابی. ح. صنعتگر. مسجدحضرت أمیرالمؤمنین علیه السلام:
رحمانی بسیج:
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...
عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه... بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...
تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد... زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید... عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند... جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم... مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و عمه سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...
(یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این داستان زیبا به یک نفر)
حالا باید گفت إن شاءالله خدا، هر چه زودتر خائنین به شهدا، خانواده شهدا، انقلاب، کشور و مردم رو رسوا، مفتضح و نابودشان بگرداند. إن شاء الله
شادی روح شهدا صلوات
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹