✍ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_شانزدهم
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
💠 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد #فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول #سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
💠 از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
💠 انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
💠 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
💠 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد
#دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_شانزدهم
#تولیدی_عس_زنجان
💢 پاسخ یک کاربر به وزیر دولت روحانی:
دولت شما جوری اعصاب مردم را با قطعی مکرر برق بهم ریخته بود که بهتر است تا مدتها از نظم و حکمرانی صحبت نکنید
🔹 جناب مدیرمسئول
گویا فراموش کردهاید که دولت فخیمه دوستان شما چطور با قطعیهای مکرر برق و بدون اعلام قبلی در اوج گرمای تابستان، اعصاب و روان ملت را بهم ریخته بودند.
پیشنهاد میکنم حداقل تا مدتها از نظم و حکمرانی درست و این جور مسائل صحبت نکنید که اصلا به شما و دوستانتان نمی آید
💢 معاون اجرایی رئیس جمهور: آغاز فعالیت شرکت مس سونگون آذربایجان با دستور رئیس جمهور
✍️
#نشر_حداکثری
📣 سریال #سوران؛ زندگی مجاهدانه راوی کتاب «عصرهای کریسکان» از امشب شبکه یک
✊ مردی که مبارزه برایش تمام نشد...
َ💬 «کُرد وطنش را نمیفروشد» سال ۹۹، به بهانه رونمایی از تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب #عصرهای_کریسکان رفته بودیم مصاحبه با #سعید_سردشتی؛ رزمنده #اهل_تسنن از شمالغرب ایران که حاضر نشده بود وطنش را بفروشد، سرباز استعمار شود و به آغوش حزب بعث برود. همین هم باعث شده بود که ضدانقلاب کینهاش را برای همیشه به دل بگیرد.
در دیداری که با #رهبر_انقلاب داشت، گفته بود: «افتخار دارم که سرباز عزیزان بزرگی مثل شهید چمران، باکری، بروجردی و صیاد شیرازی بودهام. همه رفتند و من ماندم. علتش چه بوده نمیدانم!» رهبری هم ایشان را جزو #احرار خواندند.
❗وی دو مرتبه توسط #گروهک_های_تجزیه_طلب اسیر شده بود تا بالاخره در ۱۳۷۴ آزاد شد. هم خودش و هم خانوادهاش مشقات زیادی کشيدند؛ اما از مسیر #انقلاب برنگشت. خودش روایت جالبی از آن دوران دارد: «اسیر شدم، ولی تسلیم نشدم!»
🎞️ حالا از قصه این قهرمان سریالی تولید شده به اسم #سوران و قرار است از امشب روی آنتن #شبکه_یک برود. چهارشنبهها و پنجشنبهها ساعت ۲۲:۱۵. تماشای آن را از دست ندهید! 🌷
✳️ شادی روح این #شهید والامقام صلوات
🔹پندانه🔹
❇️ زمین خوردن مقدمه ایستادن ❇️
🏊♀ کسی که #شنا بلد نیست، باید خود را در آب بیاندازد تا شنا یاد بگیرد. کدام ابلهی را دیده اید که با تمرین و تقلید حرکات شنا در خشکی، شناگر شده باشد؟ باید توی آب بروی تا ترست بریزد. باید غرق شوی تا از غرق شدن نترسی.
💥تا به جنگ و جبهه نروی، #ترست نمی ریزد و تا در آتش نروی، وحشت آتش از دلت بیرون نمی رود.
🚴♀کسی که می خواهد دوچرخه سواری یاد بگیرد، باید آنقدر زمین بخورد که از زمین خوردن نترسد و بتواند #تعادلش را حفظ کند.
🚴♂می گویند، هنگام #آموختن دوچرخه سواری، به دور نگاه کن تا زمین نخوری. حالا را نبینید بلکه به دور نگاه کنید.
👀 مشکلات را دیدن، نگاه به نزدیک است.
🔷آن روز را نگاه کنید که #شوکت و عزت و استقلال ملت حفظ شده است و دشمنان درمی یابند که محاصرۀ اقتصادی دیگر کارگر نیست.
✅دور را نگاه کن تا لغزش پیدا نکنی.
#پندانه
#شکست_خوردن
#مقاومت_در_مقابل_مشکلات
#زمین_خوردن_مقدمه_ایستادن
#تولید_عس_فارس_شهرستان_جهرم
🌹روابط عمومی پلیس🌹
🆔@PR_Police
💢مدافع ناموس
🔹شهدای ناجا واقعا مظلومند، بااینکه در شهادت در حوزه ناجا، بسته نیست و هرروز شاهد شهادت و پرپرشدن مردان حافظ امنیت کشورمان هستیم، نام و آوازهای از دلاورمردی آنها به گوشمان نمیرسد.
🔹شهید ستار فرید هجدهم خرداد 86 در کرج به شهادت رسید و خون پاکش، خیابان همین شهر را گلگون کرد اما آیا شما نامی از او در این شهر میبینید؟ شهید ستار فرید 7 ماه از دامادیش میگذشت او عکسهای دامادیش که در آتلیه بودند را ندید و با آرزوی دیدن فرزندش به شهادت رسید. او برای دفاع از ناموس این مردم جانش را از دست داد آیا مردم این شهر او را میشناسند.
🔺کانال مجله نگهبان فراجا در پیام رسان ایتا
eitaa.com/mnegahban
برای شرکت در مسابقه فایل مجله نگهبان را مطالعه نمائید 👇
https://eitaa.com/mnegahban/9778
جهت شرکت در مسابقه اینجا کلیک کنید
https://b2n.ir/Negahban