eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.7هزار دنبال‌کننده
55.3هزار عکس
15.6هزار ویدیو
202 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙رهبر انقلاب؛ در دیدار مردمی عید غدیر: کوچکترین افراد جامعه هم میتوانند در سرنوشت کشور موثر باشند ۱۴۰۳/۴/۵
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبه خبری حجت الاسلام سید کمال موسوی رئیس عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی استان اردبیل با محوریت مراسم چهلم شهدای خدمت در مسجد قدس اردبیل 🕰۶ تیرماه ،خبر ساعت۲۳ شبکه سبلان 🇮🇷 به کانال روابط عمومی پلیس اردبیل بپیوندید⇩⇩⇩ https://eitaa.com/Police_ardebil
🌹🌹بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ🌹🌹 ........ 🌱🌱صبح بخیر 🌱🌱....... 🗓 تقویم| پنجشنبه ۷تیر۱۴۰۳ ۲۷ ژوئن ۲۰۲۴ میلادی ۲۰ ذی الحجه ۱۴۴۵ هجری قمری ذکر روز : لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین؛ نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 قَالَ علی(علیه السلام): النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا. نادانى و دشمنى ها (اخلاقى، علمى): و درود خدا بر او، فرمود: مردم دشمن چيزهايى هستند كه نمى دانند. حکمت ۱۷۲ نهج البلاغه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از روابط عمومی مرکز آموزش ثامن الائمه علیه السلام مشهد
🌹نهج البلاغه بخوانیم 🔻حکمت 127 نهج البلاغه 🔻نکوهش کوتاهی در بندگی 🌹مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ، وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ.  🌷كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه دچار گردد و خداوند را، به كسى كه خدا را در مال و جانش نصيبى نباشد، نيازى نيست.
هدایت شده از ستادفراجا
زیباترین فصل این فرهنگ، خالقان این حماسه عظیم اند که با صلابت اراده و نور ایمان، رهنورد راه مقدسی شدند که پاداش آن، جاودانگی و بقا بود.
هدایت شده از روابط عمومی مرزبانی فراجا
در جنگلی از ابر و مه ، همخواب باران بود رودی که عمری مثل یک دریا خروشان بود با شال سبزی در کنار صخره قامت بست ایاک نعبد خوانده و ، در قلب میدان بود چشمان آهو در خراسان اشک غم می‌ریخت باران ولی در ورزقان دنبال جیران بود انگشتری از دست مردی بر زمین افتاد آن‌شب تمام جلگه ها ملک سلیمان بود ملک سلیمان گفتم و بغضم دوچندان شد یک شب همین دلشوره‌ها در شهر کرمان بود از جنس جمهوری کسی می‌آمد و ... ای‌کاش آن‌شب تمام صحن جمهوری چراغان بود از خون سرخ آل‌هاشم ، آل‌ابراهیم در جنگلی پر از شقایق عید قربان بود بعد از هزار و یکصد و اندی ، شب یلدا چشم انتظار خنده‌ی صبح بهاران بود از ساحل رود ارس ، یک مرد بارانی می‌آمد و مهمان سلطان خراسان بود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌