eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.9هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . کپی؟ حلالت مؤمن👀 . آیدی جهت ارتباط و تبادل : @R_Aa_8y . گوش شنوای حرفاتون🌚🌻 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
✅بعد شهادت بهشتی از امام پرسیدند: حالا دانشگاه ها و کارا چی میشن؟ ✴امام فرمودند: - آ سیدعلی آقا هستن .. ✅بعد عزل بنی صدر پرسیدند حالا اوضاع چی میشه؟ ✴امام فرمودند: - آ سیدعلی آقا هستن .. ✅بعد قضیه منتظری پرسیدند کی قراره رهبر بشه؟ ✴امام فرمودند: - آ سیدعلی آقا هستن .. ................................... 💠جهت عضویت در "لبیک یا مهدی" را به همراه نام ونام خانوادگی به شماره 09105618664 در واتساپ ارسال کنید. ایتا https://eitaa.com/joinchat/1723334719C00bdc13985 تلگرام https://t.me/khademan_majazii _________
یه دیالوگ تو فیلم موقعیت‌مهدی هست که میگه: [ ببین من چقدر به کم داشتنت هم قانعم .! ] همینقدر تلخ و قشنگ :)”☁️”
🖐🏼 - یادتون‌باشه ازدواج‌میکنیدکه‌درکنارهم‌به‌آرامش‌برسید نه‌اینکه‌برای‌ساختن‌یه‌شب‌خوب‌برای‌بقیه، شماسال‌هاقسط‌بدید! @Patoghemahdaviyoon🌱
🌱مالڪیت آسمان را به نام کسانۍ نوشته اند که دل به زمین نبسته اند ... درست همانند " شھدا " !💔 @Patoghemahdaviyoon🌱
«💓» . هرموقع‌میخواست‌از📲فضا‌ےِمجازۍ ‌استفاده‌کنہ،حتماًوضو‌میگرفت‌و ‌معتقدبود‌کہ‌این‌فضاآلوده‌است‌و‌ شیطان‌ما‌را‌وسوسہ‌میکند...!✌️🏻 @Patoghemahdaviyoon🌱
میگن‌وقتایـےڪہ‌بندھ‌‌‌‌میخواد یہ‌گناھ‌‌‌‌بزرگ‌انجام‌بدھ‌‌‌‌خدابہ‌ فرشتگان‌یاهمون‌ڪرام‌الڪاتبین‌ میگہ‌:فرشتہ‌هاشماهابرید... من‌وبندموتنهابزارید.. ماباهم‌یہ‌ڪارخصوصی‌داریم.. ڪه‌نڪنه‌موردلعن‌ملائڪہ‌واقع‌ شیم‌ڪہ‌آبرومون‌نره... انقدرعشق‌و... این‌همه‌بی‌وفایۍ؟!♥️シ︎ @Patoghemahdaviyoon🌱
چَندیست‌خۅ‌گِرِفتِہ‌تَنَم‌بـٰآ‌نَدیدَنَت عُمرۍنَمـٰآندِه‌اَست‌اِلـٰھۍ‌بِبینَمَت…! @Patoghemahdaviyoon🌱
ابراهیم در جمع بچه ها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. ابراهیم عصبانی شد و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. قسم خورد که دیگر مداحی نمی کنم! قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان میدهد. چهره نورانی ابراهیم بالای سرم بود. گفت: پاشو، موقع اذانه. بچه های دیگر را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و جماعت را برپا کرد. بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع کرد به مداحی حضرت زهرا(س)! بعد از صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کارهای او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! گفتم: خوب آره، شما دیشب قسم خوردی که... گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن. دیشب خواب به چشمم نمی آمد. اما نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت زهرا(س) تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم... @Patoghemahdaviyoon🌱
با اینکه از گل خریدن و هدیه دادن و محبت کردن کم نمی‌گذاشت، ولی چند وقت یک بار می‌پرسید : «از من راضی هستی؟» بنای زندگی را گذاشته بود بر محبت. می‌گفت: «وقتی همسرت از تو راضی باشد خدا یک‌جور دیگری نگاهت می‌کند.» راوی: همسر @Patoghemahdaviyoon🌱
• . اگھ انقلابـے باشۍ و لطافت قلب نداشتھ باشـے ، حتما یِ روزی ضدانقلاب میشی ! . . . •