هدایت شده از گسترده تبلیغاتی ترابایت
🔴عروس زرنگ🔴
زن سالخورده ای میگوید :3تا پسر دارم که ازدواج کرده اند.روزی به دیدن پسر بزرگتر رفتم وشب نزد اوماندم. صبح، وضو ساخته ونماز خواندم وآب باقی مانده را بر بستری که شب برآن خوابیده بودم ریختم،هنگامیکه عروسم امدبه او گفتم : دخترم! دیشب بر فراشم ادرار کردم .او برافروخته شد وکلمات بسیار زشتی را نثارم کرد ودستور داد تا آنجا را شسته وخشک نمایم .
شب بعد به خانه پسر دوم رفتم وعین همان کار را تکرار نمودم.واکنش عروس دوم نیزمشابه واکنش عروس اول بود .
سرانجام نوبت به پسر کوچکتر رسید وهمان کاری را که در خانه دوتا برادرش انجام داده بودم اینجا نیزانجام دادم . صبحگاه گفتم :دخترم ! متاسفانه دیشب بر فراشم ادرار کردم . اوگفت :..........
⬅️ مشاهده ادامه ی داستان➡️
هدایت شده از تبلیغات دخترونه💜
چیستان 🤩
⁉️ آن چیست که شاخ دارد اما گاو نیست ، بر پشتش باری سنگین دارد اما الاغ نیست و هر گاه راه می رود پشت سرش ردی نقره ای به جای می گذارد ؟ 🤔
⭕️پاسخ معما 👏⭕️
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
100.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تبلیغ نیست ❗️
🔴دوستان به سرعت در کانال زیر عضو شوید تا از اخبار حمله ایران به رژیم صهیونیستی مطلع بشید به دلایل اینترنتی من همه اخبار رو نمیتونم پوشش بدم و کامل اخبار در کانال زیر هست 👇
https://eitaa.com/joinchat/156173415C7f54359789
https://eitaa.com/joinchat/156173415C7f54359789
هدایت شده از تبلیغات دخترونه💜
🔹شبی سلطان محمود احساس دلتنگی میکرد و نتوانست بخوابد ، به رییس محافظانش گفت بیا بصورت ناشناس بیرون برویم و از حال ملت خبر بگیریم در حال گشت و گذار مشاهده کردند مردی رو زمین افتاده و مُرده ، مردم از کنارش رد میشوند و اعتنایی نمیکنند ، پرسیدند چرا کسی به این جنازه اعتنایی نمیکند ، گفتند چون اون فردی زناکار است ، سلطان محمود جنازه رو به خانه مرد برد ، زنش با دیدن جنازه گریه و زاری کردو میگفت خدا رحمتت کند ای ولی خدا، سلطان که تعجب کرده بود گفت اما مردم چیز دیگری درباره اش میگویند ، زن گفت شوهرم هرشب به خانه یک زن بدکاره میرفت و...
⬅️ مشاهده داستان واقعی ➡️
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
💔آغوش سرد بعد از طلاق 🖤
برگه طلاق را امضا کردیم و طلاق انجام شد دیگه تحمل زندگی با یک زن سرطانی رو نداشتم. وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشیم نسرین یهو اومد جلو بدون مقدمه گفت منو در آغوش بگیر…
من گیج شده بودم! نمیدونم هدفش چی بود چون از هم جدا شده بودیم دیگه محرم نبودیم ولی رفتم جلو ازش علت درخواستش رو پرسیدم!
گفت تحملشو داری؟ گفتم آره بگو...
⛔️ ادامه داستان...
هدایت شده از تبلیغات دخترونه💜
طنز های جنگ ایران vs اسرائیل 😂🚀❌👇
https://eitaa.com/joinchat/1071251499C2fb445fbfd
https://eitaa.com/joinchat/1071251499C2fb445fbfd
میگن اسرائیلی ها از ترس ... 😳🚷🤣👆🏼
✅تمدید مهلت نقل و انتقالات فوتبال استان تهران تا اطلاع ثانوی
✅با توجه به شرایط امنیتی و انتظامی کشور و استان تهران، مهلت نقل و انتقالات لیگ برتر فوتبال آقایان در همه ردههای سنی(نونهالان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان) تا اطلاع ثانوی تمدید شد.
✅هیات فوتبال تهران اعلام کرد زمان پایان نقل و انتقالات ۷ روز قبل از زمان تعیین شده که متعاقبا اعلام خواهد شد به استحضار خواهد رسید. پیرو این تصمیم مقرر گردید که مسابقات نیز ۱۸ روز پس از پایان نقل و انتقالات آغاز شود.
هدایت شده از تبلیغات گسترده پرگاس
من #گلآرای ی #دختر_خیلی_خوشکل که با پدربزرگم زندگی میکردم. هرچی که یادم میاد تو فقر تمام بودیم. و ی زندگی بخور نمیر داشتیم تا اینکه یروز ی پیرمرد با ی #پسر_خیلی_خوشتیپ با ی ماشین خیلی شیک اومدن جلو خونمون از دیدنشون تعجب کردم اینا با این تیپ و قیافه و ماشین اینجا چیکار میکردن چه صنمی میتونستن با ما داشته باشن!!! در کمال تعجب متوجه شدم که اون اقا دوست قدیمی پدربزرگمه و اون پسر جوونم نوهشه. با کلی خجالت از وضع زندگیمون تعاروفشون کردیم اومدن داخل چند ساعتی نشستن و رفتن. چندروز بعد مجدد برگشتن و منو از پدربزرگم خواستگاری کردن من از اینکه دارم از بدبختی نجات پیدا میکنم رو اَبرا بودم تا اینکه روز عقدم فرا رسید و پسره با عصبانیت تمام کنارم نشست و با خشمی که از صداشم مشخص بود بله رو گفت، بمحض اینکه عقد تمام شد دستمو گرفت و کشید سمت یکی از اتاقا در اتاقو محکم باز کرد و منو با شدت داخل اتاق انداخت و چیزی گفت که از شنیدنش جیغ زدم و از هوش رفتم اون میخواست منو.....😱😱
https://eitaa.com/joinchat/2792359102C929b83c670
هدایت شده از تبلیغات دخترونه💜
داستانی پر از ترس و وحشت😱
پر از خودخواهی و کنکاش😢
و پر از عشق و دلدادگی😍💕