📜نقش پدیدار شناسی هوسرل در ایجاد فلسفه های اگزیستانسیالیسم
برگرفته از آموزش فلسفه درس سوم
گرايش رومانتيکي که بهمنظور توجيه آزادي انسان پديد آمده بود، سرانجام در ايدئاليسم هگل بهصورت يک نظام فلسفي جامع درآمد و تاريخ را بهعنوان جريان اصيل و عظيمي معرفي کرد که براساس اصول ديالکتيک پيش ميرود و تکامل مييابد و بدينترتيب از مسير اصلي منحرف گرديد؛ زيرا در اين نگرش، ارادههاي فردي نقش اصيل خود را از دست ميداد، و ازاينرو مورد انتقادات زيادي قرار گرفت.
يکي از کساني که منطق و فلسفه تاريخ هگل را شديداً مورد انتقاد قرار داد، کييرکگارد بود که بر مسئوليت فردي انسان و اراده آزاد وي در سازندگي خويش، تأکيد ميکرد.
اين گرايش که با فلسفه پديدارشناسي (فنومنولژي) ادموند هوسرل تقويت ميشد، به پيدايش اگزيستانسياليسم انجاميد
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜تقسیم مفاهیم به اقسام ثلاثه و جایگاه مفاهیم قراردادی و مفاهیم ارزشی و اخلاقی
ایدئولوژی تطبیقی ص ۸۸_۹۰
دروس فلسفه ص ۸۵
آموزش فلسفه درس ۱۵
فلسفه اخلاق ص ۱۹۵
فلاسفه اسلامی ، مفاهیم غیر منطقی را به دو دسته تقسیم کرده اند ، دسته ای را معقولات اولای فلسفی نامیده اند که در علوم خاص از آنها بحث می شود و دسته دیگر "معقولات ثانیه فلسفی " خوانده اند که در فلسفه اولی مورد بحث قرار میگیرند .
و در نتیجه مفاهیم کلی به سه دسته
۱. معقولات اولی (قلمرو علوم)
۲. معقولات ثانیه فلسفی (قلمرو فلسفه )
۳. معقولات ثانیه منطقی (قلمرو منطق )
نکته ای که لازم است در اینجا تذکر دهیم اینست که این تقسیم دوگانه یا سه گانه برای معقولات ، شامل مفاهیم قراردادی (اعتباری بمعنای خاص ) مانند ملکیت و زوجیت و ریاست و... نمی شود و بازگشت اینگونه مفاهیم در واقع به استعمال مجازی و ادعایی مفاهیم دیگر است .
و اما مفاهیم ارزشی و اخلاقی (خوب و بد ) داستان دیگری دارد که شاید بخواست خدا در پایان این مبحث به آن بپردازیم .
ایشان در ادامه که قصد تقسیم مفاهیم مفاهیم ماهوی و منطقی و فلسفی را دارند می فرمایند:
مفاهیم کلی ( صرف نظر از اعتباریات بمعنای خاص و مفاهیم ارزشی ) به سه نوع تقسیم می شود.
ایشان در دروس فلسفه ذیل سومین مورد از موارد استعمال مفهوم اعتبار می فرمایند :
۳. فقط مفاهیم اخلاقی و حقوقی اعتباری نامیده می شود و معقولات اولی و ثانیه فلسفی و منطقی را اصیل می گویند.
ظاهرا استاد این مفاهیم را به همین معنا اعتبار را در کتاب دیگر برای مفاهیم ارزشی قبول کردند ، ایشان در آموزش فلسفه می فرمایند:
در اصطلاح ديگري عنوان «اعتباري» به مفاهيم حقوقي و اخلاقي اختصاص مييابد؛ مفاهيمي که در اصطلاح متأخرين «مفاهيم ارزشي» ناميده ميشوند. چنانکه در اصطلاح سومي تنها مفاهيمي که به هيچوجه مصداق خارجي و ذهني ندارند و به کمک قوه خيال ساخته ميشوند، «اعتباريات» ناميده ميگردند، مانند مفهوم «غول». اين مفاهيم را «وهميات» نيز مينامند. همچنين «اعتبار»، اصطلاح ديگري در مقابل «اصالت» دارد که در بحث اصالت وجود يا ماهيت بهکار ميرود و در جاي خودش توضيح داده خواهد شد.
آنچه مناسب است توضيحي پيرامون آن داده شود، اعتباري به معناي ارزشي است. البته تفصيل مطلب را بايد در فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق جستوجو کرد و ما در اينجا بهمناسبت، توضيح مختصري خواهيم داد.
البته حضرت استاد در جاهای متعدد مفاهیمی که در موضوع و محمول گزاره های اخلاقی واقع می شوند را مفاهیم ثانی فلسفی می دانند .(فلسفه اخلاق ص ۱۹۵)
این نکته ضرورت تامل بیشتر در نظرات استاد را می طلبد.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜مفاهیم فلسفی ، قید ثانیه برای اینگونه معقولات؛ بیان نظر استاد مصباح
برگرفته از
آموزش فلسفه درس ۱۵
ایدئولوژی تطبیقی ص۹۲
چکیده ی چند بحث فلسفی ص ۲۶-۲۷
تعلیقة علی نهایة ص٢۵۳
رساترین دادخواهی و روشن گری ج۱ ص ۱۹۱
دومین یادنامه علامه طباطبائی ص۲۷۲
علامه مصباح رحمه الله هم در آموزش فلسفه و هم در تعلیقة بر نهایة ثانية دانستن این مفاهیم را فقط از باب اصطلاح می پذیرند ایشان در آموزش فلسفه می فرمایند :
درباره ناميدن مفاهيم فلسفي به «معقولات ثانيه» جاي مناقشاتي هست، ولي ما آنها را فقط به عنوان «اصطلاح» تلقي ميکنيم و بهصورتي که گفته شد توجيه مينماييم.
در شرح خطبه فدکیه نیز فرموده اند:
«البته اولی یا ثانی بودن این مفاهیم، چندان بیانگر حقیقت آنها نیست.»
عبارتی نیز در چکیده ی چند بحث فلسفی به این نکته اشاره دارد:
«البته چنین تجزیه و تحلیل هایی باید مسبوق به نحوی ادراک باشد ولی ضرورتی ندارد که به وسیله مفاهیم ماهوی انجام گیرد بلکه کافی است که ذهن از دیدگاه خاصی به چیزی که به صورت علم حضوری مورد ادراک واقع شده، نظر بیفکند و بر حسب آن لحاظ ذهنی مفهومی را ساخته بر مصداق خارجیش منطبق سازد»
البته توضیح زیادی در این زمینه نمی دهند ولی در تعلیقة نهاية می فرمایند:
و ربما يظن أنّ المعقولات الثانیة منتزعة من المهيّات و لهذا تسمّی بالثانیة و لكن في التسمية و وجهها نظر ، و إنّما نسمیّا نحن بالثانیة حفظا لاصطلاح القوم ، و نقترح تسمیتها بالمفاهیم الفلسفیة .
بیانات حضرت استاد در ایدئولوژی تطبیقی به شرح ذیل است:
عنوان "ثانیه" برای مفاهیم فلسفی ، چندان عنوان مناسبی نیست زیرا این عنوان ، موهم اینست که مفاهیم فلسفی مانند مفاهیم منطقی باید از مفاهیم دیگری از آن جهت که مفاهیم ذهنی هستند انتزاع شوند در صورتی که چنین نیست و این مفاهیم در مرحله اول ، انتزاع می شوند و در مراحل بعدی ، مفاهیم ماهوی یا آن دسته از مفاهیم فلسفی که در مرحله اول انتزاع شده اند می توانند واسطه ای برای توجه ذهن به وجودهای خارجی و روابط آنها گردند تا مفاهیم فلسفی دیگری انتزاع شود. و اگر عنوان ثانیة برای اینگونه مفاهیم که در مرحله بعدی به دست می آیند عنوان مناسبی باشد ولی به هر حال برای معرفی همه مفاهیم فلسفی ، عنوان مناسب و گویائی نیست و بهتر اینست که برای معرفی همه آنها به همان عنوان فلسفی اکتفاء شود.
ایشان در دومین یادنامه علامه طباطبائی می فرمایند:
"وقتی بحث از ماهیت و معقولات اولی شروع می شود ، مفاهیم عقلی محض، مفاهیم انتزاعی و جنبه ثانوی پیدا می کند و به همین جهت معقول ثانی به آنها اطلاق شده است اما بر اساس کلیدی که مرحوم علامه ارائه کردند ، ما نباید معقولات ثانیه فلسفی را ثانیه بنامیم . و اگر ثانیه بنامیم فقط بدین لحاظ است که مسبوق به علم حضوری است .ما مفهوم علت ،معلول، جوهر، عرض ، را از ماهیات نمی گیریم بلکه مصادیق آنها را با علم حضوری در نفس خودمان می یابیم و از آن ها مفهومی را کسب می کنیم که مطابقت این مفهوم با آن مصداقش هم حضورا درک می شود"
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نظر علامه مصباح در باب مفاهیم فطری
فلسفه اخلاق ص ۶۴
آموزش فلسفه درس ۱۷
پیش نیازهای مدیریت اسلامی ص۹۶_۹۷
تذکر مهم : مفاهیم فطری با شناخت فطری خلط نشود.
ایشان در فلسفه اخلاق می فرمایند:
حق آن است كه انسان در بدو تولد واجد هيچ نوع مفهوم و تصوري نيست. بلكه درك مفاهيم تصوري كم كم و با كمك فعاليتهاي عقلاني به وجود ميآيد. وقتي انسان به مرز رشد عقلاني رسيد، عقل او اين مفاهيم را بهگونههاي مختلفي انتزاع ميكند و با تجزيه و تحليلهايي آنها را به دست ميآورد. قرآن كريم نيز دراينزمينه ميفرمايد:وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا.
حتي به نظر ما قضاياي بديهي نيز از اول در سرشت انسان وجود نداشتهاند؛ يعني نوزاد در بدو تولد قضايايي مانند «كل بزرگتر از جزء است» يا «اجتماع نقيضين محال است» را نميداند؛ زيرا وقتي تصوري از كل و جزء، و بزرگي و كوچكي يا «اجتماع» و «تناقض»، و «محاليت» ندارد، چگونه ميتواند قضاياي مركّب از آنها را درك نمايد؟ چنين مفاهيمي، همگي از نوع معقولات ثاني هستند كه با كمك فعاليتهاي عقلاني، از وقايع حقيقي و خارجي به دست ميآيند؛ يعني كودك زماني ميتواند آن قضايا را درك نمايد كه هم توانايي درك مفاهيم يادشده را داشته باشد و هم بتواند آنها را با هم مقايسه كند
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜مفاهیم اخلاقی و ارزشی و حقوقی از دیدگاه علامه مصباح
برگرفته از
تعلیقه علی نهایه الحکمه ص ۳۷
آموزش فلسفه درس ۱۵
فلسفه اخلاق ص ۱۹۵
۱.المفاهیم الاخلاقية أو القيمية التي لا تحكي عن حقايق عينية و لا ذهنية ، بل تعتبر أوصافا للأعمال كالحسن و القبح _ في الأعمال _ و الوجوب و الإباحة و غيرها مما يرتبط بعلم الأخلاق و الفقه و سائر العلوم العملية . ربما ترجع إلي توسعة في المفاهيم الحقيقية كحسن الأشياء المحسوسة و قبحها _ بناء علي كونهما أمرين حقيقيتين _ أو في المعقولات الثانية الفلسفية كالضرورة الملحوظة بين العلة و المعلول.
۲. المعانی المفروضة المعتبرة في ظرف الاجتماع التي تبتني عليها الحياة الاجتماعية كالرئاسة و المالكية و الزوجية مما تشكل موضوعات لمسائل الفقه و سائر العلوم العملية و مآلها إلي استعارة المفاهيم الحقيقية لتامين أغراض المجتمع
ایشان در آموزش فلسفه می فرمایند:
نظر صحيح اين است که اين مفاهيم هرچند قراردادي و به معناي خاصي «اعتباري» هستند، ولي چنين نيست که بهکلي بيارتباط با حقايق خارجي، و بيرون از حوزه قانون عليت باشند، بلکه اعتبار آنها براساس نيازهايي است که انسان براي رسيدن به سعادت و کمال خودش تشخيص ميدهد.
موضوعات قضایای حقوقی
چنانکه اشاره شد دسته ديگري از مفاهيم در قضاياي اخلاقي و حقوقي بهکار ميروند که موضوعات اين قضايا را تشکيل ميدهند، مانند عدل و ظلم و مالکيت و زوجيت. در پيرامون اين مفاهيم نيز بحثهايي از نظر لغتشناسي و ريشهيابي واژهها و تحولات معاني حقيقي و مجازي صورت گرفته که مربوط به ادبيات و زبانشناسي است و اجمالاً ميتوان گفت که غالب آنها از مفاهيم ماهوي و فلسفي به عاريت گرفته شده و به مقتضاي نيازهاي عملي انسان در زمينههاي فردي و اجتماعي، در معاني قراردادي بهکار رفته است؛ مثلاً با توجه به لزوم کنترل غرايز و خواستها و رعايت محدوديتهايي در رفتار، بهطور کلي حدودي در نظر گرفته شده و خروج از آنها ظلم و طغيان، و نقطه مقابل آن عدل و قسط نامگذاري گرديده، چنانکه با توجه به لزوم محدود شدن تصرفات انسان در دايره اموالي که از مجراي خاصي به چنگ آورده، تسلطي اعتباري و قراردادي بر پارهاي از اموال لحاظ و «مالکيت» ناميده شده است.
مفهوم باید و نباید
بنابراين مفهوم بايد و واجب اخلاقي و حقوقي هم در واقع از قبيل معقولات ثانيه فلسفي است و اگر احياناً معاني ديگري در آنها تضمين شود يا بهصورت ديگري از آنها اراده گردد، نوعي مجاز يا استعاره خواهد بود.
البته بیان ایشان در کتاب فلسفه اخلاق به این نحو است
با توجه به مطالب مفصلي كه در فصلهاي پيشين، بهويژه در فصول سوم، چهارم و پنجم آورديم، روشن شد كه نهتنها مفاهيم اخلاقي اعم از آنكه در ناحية موضوع باشند يا محمول، همگي از سنخ معقولات ثاني فلسفياند كه منشأ انتزاع خارجي دارند، بلكه جملات اخلاقي نيز از سنخ قضاياي خبري بوده، حکايتگر رابطة واقعي افعال و نتايج آنها ميباشند. پس اين مبناي نسبيتگرايي اخلاقي نيز از پايبست ويران است.
نکته : این گونه بیانات ضرورت تاملی بیشتر در نظریه علامه مصباح رحمه الله در بحث مفاهیم اخلاقی و حقوقی را می رساند.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜کانت اصالت الماهوی فکر می کند
برگرفته :
شرح نهایه الحکمه ج ۱ ص ۸۶
آموزش فلسفه درس ۲۲,۲۶
علامه مصباح در آموزش فلسفه می فرمایند:
«عجيب اين است که بعضي از فلسفه مغربزمين اصلاً معناي اسمي وجود (وجود محمولي) را انکار کردهاند و مفهوم وجود را منحصر در معناي حرفي و رابط بين موضوع و محمول پنداشتهاند »
در درس ۲۶ این کتاب بیان می دارند که اگر وجود را منحصر در معنای حرفی بدانیم چاره ای جز پذیرفتن قول اصالت ماهیت نداریم :
« اگر مفهوم وجود منحصر در معناي حرفي و رابط در قضايا باشد، جاي چنين فرضي درباره آن نيست که حکايت از واقعيت عيني کند و به قول صدرالمتألهين داراي حقيقت عيني باشد، و طبعاً چارهاي جز قول به اصالت ماهيت نخواهد بود.»
در شرح نهایه نیز می فرمایند:
«هیچ یک از حکمای اسلامی منکر وجود محمولی نشده اند برخى از فلاسفه غرب منکر آناند. به عقیده ایشان مفهوم وجود در ذهن انسان تنها به صورت حرفى و رابط بین موضوع و محمول است و مفهوم اسمى و مستقل ـ که در قضایاى هلیه بسیطه قابل حمل بر اشیا باشد ـ براى وجود متصور نیست. طبق این قول نیز، مسئله به شکل دوران بین اصالت وجود و اصالت ماهیت قابل طرح نیست، زیرا مقصود از مفهوم وجود ـ که در سرتاسر این قصل مورد بحث است ـ تنها مفهوم اسمى وجود، یعنى وجود محمولى، است، نه وجود رابط و حرفى؛ این نکته از آنچه تاکنون گفته شده بخوبى آشکار مىشود. پس انکار وجود محمولى به این معناست که اصلا مفهومى از وجود ـ به معنایى که در این جا مورد بحث است ـ در ذهن نداریم تا نوبت به مصداق بالذات یا بالعرض آن برسد، بنابراین مفاهیم ماهوى بدون رقیب باقى مىمانند و قهراً باید آنها را حاکى از حیثیت واقعیت اشیا بدانیم، به این ترتیب با انکار این مقدمه، فقط اصالت ماهیت متصور است ولاغیر.»
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜اعمّ بودن نفس الامر از دیدگاه علامه مصباح رحمه الله
برگرفته :
هم اندیشی معرفت شناسی
شرح نهایه الحکمه
هم اندیشی معرفت شناسی ص ۴۰۴:
نکته دیگری که باید مورد توجه باشد این است که وقتی می گوییم صورت از ماواری خود حکایت می کند ، منظور از ماوراء لزوما یک امر حقیقی نیست ، ممکن است امری اعتباری باشد ؛ یعنی برخی از علوم واقعِ اعتباری دارند . مثلا لفظی را بر یک امر اعتباری وضع کنیم و مفهومی که از آن حکایت می کند و می گوییم علمی حصولی است که از واقع خود در عالم اعتبار حکایت می کند .
لفظی که مشترک در همه موارد بوده لفظ نفس الامر است که اعم از حقایق و اعتباریات است.
ایشان در ص ۳۷۷ می فرمایند :
بنابراین وقتی می گوییم صورت علمی از واقع و نفس الامر حکایت می کند و نفس الامر اعم از اعتباریات است ، منظورمان از اعتباریات نیش غولی نیست . منظور اعتباراتی است که با خارج گونه ای ارتباط دارد.
همچنین در ص ۳۵۳ می فرمایند:
منظور از شیء دیگر ، ما ورای مفهوم است ؛ یعنی نفس الامر به معنای عامش که شامل عدم هم می شود.
همچنین در ص ۴۵۴ می فرمایند:
اگر بپذیرید که به جای واقع و خارج ، نفس الامر را به کار ببریم ما هم سخن شما را می پذیریم . به این ترتیب اگر قضیه حاکی از یک شیء خارجی بود نفس الامرش خارجی خواهد بود ، اگر ناظر به یک امر ذهنی بود ، نفس الامرش نیز یک امر ذهنی محض خواهد بود و اگر نه یک وجود خارجی مراد است ونه یک وجود ذهنی در این صورت نفس الامر یک امر اعتباری صرف خواهد بود.
ایشان در شرح نهایه می فرمایند:
نفسالأمر با چنين معنايى مفهومى واحد است كه مصاديقى فراوان دارد: يك مصداقش همان وجودهاى خارجى ـ يعنى مطابَق قضاياى شخصيه و خارجيه ـ هستند، مصداق ديگرش مطابق قضاياى حقيقيه، مصداق سومش مطابق قضاياى ذهنيه، مصداق چهارمش مطابَق قضاياى فلسفى و بالاخره مصداق آخرش اعداماند كه مطابَق قضاياى عدميهاند. پس نفسالأمر يك معناى جامع و كلى است كه عبارت است از ثبوت و موجوديت ـ اعم از حقيقى و مجازى ـ و اين معنا بر تمام اين محكيها و مطابَقها صدق مىكند و اگر تفاوتى هست در ناحيه مصداق نفسالأمر است نه در ناحيه مفهوم آن. نتيجه اينكه نفسالأمر مشترك لفظى نيست تا در معانى متعدد به كار رفته باشد
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نفس الامر قضایای فلسفی
شرح نهایه ج۱ مرحله اول، فصل دوم
مطابَق قضاياى فلسفى: غموض اين دسته از قضايا از اين جهت است كه محمول آنها وجودى جداى از موضوع خود ندارد، اين طور نيست كه موضوع آنها وجودى خاص به خود داشته باشد و محمولشان نيز وجودى خاص به خود، تا براى تشخيص صدق و كذب اين قضايا رجوع به خارج كرده ببينيم وجود محمول با وجود موضوع متحد است يا نه. اصلا در واقع و خارج بيش از يك واقعيت نيست و آن همان واقعيت موضوع است كه به اعتبارى واقعيت وجود محمول نيز به حساب مىآيد.
حل اين مشكل وقتى ميسر است كه توجه كنيم كه در اين موارد نيز، گرچه محمول وجودى غير از وجود موضوع ندارد، اين وجود به نحوى است كه عقل انسان مىتواند از صميم ذات آنْ محمول را نيز انتزاع كند. يعنى وجود موضوع منشأ انتزاع محمول نيز هست. پس گرچه خود محمول در خارج وجودى به ازاى خود ندارد، منشأ انتزاع دارد و ملاك صدق و كذب اين قضايا نيز جز اين نيست كه ببينيم آيا وجود موضوع منشأ انتزاع محمول هست يا نه. اگر چنين است صادقاند و الاّ كاذب، پس مطابَق اين قضايا عبارت است از منشأبودن وجود موضوع براى انتزاع محمول. به چنين مطابَقى نيز «نفس الامر» مىگويند. پس نفس الأمر در اين قضايا عبارت است از اينكه واقعيت خارج طورى باشد كه صلاحيت انتزاع مفاهيم اعتبارى مورد نظر را داشته باشد. البته تكيه ما در اينجا بر قضايايى بود كه موضوع آنها حقيقى و محمول آنها يك مفهوم انتزاعى است ولى در مواردى كه هم موضوع و هم محمول هر دو انتزاعى باشند نيز طريق حل مسئله به همين شكل است.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
منظور از اصالت و اعتباریت در اصالت وجود و اعتباریت ماهیت:
برگرفته از فلسفه اخلاق ص ۱۹۸
در بحث «اصالت وجود یا ماهیت»، اعتباری، در مقابل اصیل بهکار میرود. «اصالت» یعنی «عینیت داشتن»،«ذاتاً منشأ آثار بودن»،«بذاته موجود بودن»و «متن واقعیت را تشکیل دادن».در مقابل، اعتباری یعنی چیزی که عینیت خارجی ندارد، ذاتاً نمیتواند منشأ اثری واقع شود و متن واقع را تشکیل نمیدهد، بلکه پندار و خیالی از واقعیت و یا حد عدمی یک امر وجودی است
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah