هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
ثُمّ بَکَیا جَمیعاً ساعة؛ سپس هر دو در واپسین خلوت عاشقانه خویش، سخت گریستند. بغض روزها فروخردهٔ سنگشده در گلویشان ناگهان شکست و بالاخره اشک ریختند. سپس زهــراء چون مادری سالخورده و عطوف سر به زانوی علی گذاشت و دستهای نحیف رنگباخته بر گونههایش کشید که اشک نریز عزیزقلبم؛ چاره چیست؛ بگذار آخرین تصویر چشمانم از علی، همان چهره مردانه استوار باشد که هرگز چین به گوشه چشمانش نمیآمد. اشک نریز؛ که تو خود شایستهتری بر اشکریختن، و از طلوع فردا تو مظلومترین مرد تاریخی. یکّه و تنها. همین.
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
فَرَجَعَ؛ تاریخ هیچننوشته که «فَرَجَعوا». تاریخ هیچ فعل جمع ننوشته. تاریخ حواسجمع بوده. رسم در تمام جهان است که بعد از دفن و تجهیز میت، طایفه و عشیره متوفی زیر شانههای خانوادهاش را بگیرند و گلاب بر چهرهاش بپاشند و به خانه بیاورندش. همصحبتش شوند و سه روز غذا طبخ کنند و لحظهای تنهایش نگذارند. تاریخ اما نوشته که «فَرَجع». تنها برگشت. بیهیچ همراه. سپس با خانهای ساکت مواجه شد. و تاریک. و سرد. و بستری خالی از فاطمه در آن کنج مهیب و کشنده خانه. آنگاه تکیه بر دیوار زد و نشست؛ کوهی تکیهزده بر دیوار. گریست و شانههایش لرزید و از ریشهایش قطره اشک چکید و زیر لب گفت که من حالا مظلومترین مرد تاریخم. همین.
درد من از اینه که مردم امروز به حرم حضرت
زینب(س) از دست حرامیها پناه آورده بودن
حالا پناهگاه عالم حرم حضرتزینب هم آتیش
زدن.و روضهای که موقع آتیش گرفتن خیام باز
تداعی شد"خودم پناهِ عالمم،کدوم طرف فرار کنم..."
https://t.me/Tanha_128
شکری،طاهری1403052030.mp3
زمان:
حجم:
3.2M
خودم پناه عالمم ،
کدوم طرف فرار کنم ..💔
مداحیپلیر
سمتِ دلتنگیِ ما چند قدمی راهی نیست
حالِ ما خوب ، فقط طاقتمان طاق شده (:
آفتابِ شب یلدای همه
گریهی پشتِ تمنای همه ..
هیچکس فکر تنهایی تو نیست
گریه کن جای خودت ، جای همه :)
بی تو دارند همه میمیرند
زود برگرد مسیحای همه
همه شهر به چاه افتادند
مددی یوسف زهرای همه
بنشین تا بنشانی همه را
دربیار از نگرانی همه را ..