eitaa logo
مداحی‌پلیر
198 دنبال‌کننده
20 عکس
69 ویدیو
0 فایل
- بسم‌الله - هر کس پیِ درمان غمش کاری کرد من ، نام تورا بردم و آرام شدم .. - بخونیدمداحی/مولودی‌پلیر - بقول یه بنده‌خدایی آدم باس ساقی هزارنفر باشه و مستِ یکی ؛
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از _نوارکاسِت
:)
25.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاحبیبَتی أنتِ شابةَ ، إبقي :)
درد من از اینه که مردم امروز به حرم حضرت‌ زینب(س) از دست حرامی‌ها پناه آورده بودن حالا پناه‌گاه عالم حرم حضرت‌زینب هم آتیش زدن.و روضه‌ای که موقع آتیش گرفتن خیام باز تداعی‌ شد"خودم پناهِ عالمم،کدوم طرف فرار کنم..." https://t.me/Tanha_128
شکری،طاهری1403052030.mp3
زمان: حجم: 3.2M
خودم پناه عالمم ، کدوم طرف فرار کنم ..💔
مداحی‌پلیر
سمتِ دلتنگیِ ما چند قدمی راهی نیست حالِ ما خوب ، فقط طاقتمان طاق شده (:
آفتابِ شب یلدای همه گریه‌ی پشتِ تمنای همه .. هیچ‌کس فکر تنهایی تو نیست گریه کن جای خودت ، جای همه :) بی تو دارند همه می‌میرند زود برگرد مسیحای همه همه شهر به چاه افتادند مددی یوسف زهرای همه بنشین تا بنشانی همه را دربیار از نگرانی همه را ..
سیدمهدی‌حسینیانا_لله_و_انا_الیه_راجعون_خرجت_زینب.mp3
زمان: حجم: 3.6M
گفتم که دلم ! گفت چه داری در دل ؟ گفتم غم تو ! گفت نگاهش می‌دار !
نیستی؛ وقتی بودی آقا هنوز مقابل دوربین‌ها سر «اللهم انا لانعلم منهم الّا خیرا» آنطور بغض نکرده بود. نیستی؛ وقتی بودی آقا بین جمعیت، «گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم» نگفته بود. نیستی؛ آن‌طرفِ خط تلفنِ بچه‌شهیدها کسی دیگر نازشان را نمی‌کشد. مادرشهیدها باز پسر از دست داده‌اند. نیستی؛ ما هنوزاهنوز با ریختن خون هر شهید، یاد تو میکنیم باز. گویی که خون همه شهیدان از رگ‌های توست. تو که نیستی ما آن تابوت سبک پرچم‌پیچ را بیست‌و‌پنج میلیون‌نفری روی شانه گرفتیم و بعد از پنج سال اگر راستش را بخواهی سر شانه‌هایمان درد میکند هنوز. تو که بودی، بار روی شانه ما نبود. توی خاطره‌هایت می‌گویند چندباری در نیمه‌شب‌های مخفی بیروت جان سید را نجات داده بودی؛ نیستی؛ خون سید را در گودالی مهیب در بیروت ریختند و حتی تابوت پرچم‌پیچی از او بر شانه‌ها نرفت. توی خاطره‌هایت می‌گویند که در قلب جنگ شام وقتی همه چشم‌ها به سرانگشتت بود، مرغ و خروس‌ها را که کنج اتاق عملیات دیده‌بودی، گفته‌ بودی که هوا سرد است، تا جلسه تمام شود باید جای گرمی برایشان بسازید؛ گفته‌اند زمستان از عراق زنگ می‌زدی و نفیر گلوله‌ها به گوش می‌رسید؛ میگفتی شنیده‌ام تهران برف آمده و سرد شده، هوای آهوهای پشت پادگان سپاه را داشته باشید. حالا که نیستی، این روزها نوزادهای چندماهه‌ی نحیف در زمستان غزه یخ‌زده و مرده‌اند. می‌بینی؟ تو نیستی؛ و حالا در منطقه مردانگی نیست؛ محبت نیست؛ انسانیت نیست؛ و پناه نیست. تو همه بودی. تو که نیستی، هیچ نیست... «مهدی مولایی»