eitaa logo
کانال پرسمان دینی
895 دنبال‌کننده
46 عکس
13 ویدیو
84 فایل
بحول و قوه الهی؛پاسخگوی شبهات وسوالات دینی در« گروه »و «کانالهای پرسمان» می باشیم. http://eitaa.com/joinchat/2121924619Ce5ff3b4f6e @ebadi_porseman
مشاهده در ایتا
دانلود
💢حکم مسح سر 💢 @Porseman_channel فتوای مراجع عظام تقلید، درباره اندازه مسح سر چنین است: [وقتی سر را به چپ، راست، عقب و جلو تقسیم کنیم] یک قسمت از چهار قسمت سر، که مقابل پیشانى است جاى مسح مى‏باشد و هر جاى این قسمت را به هر اندازه مسح کند کافى است. اگر چه احتیاط مستحبّ آن است که از درازا به اندازه درازاى یک انگشت و از پهنا به اندازه پهناى سه انگشت بسته، مسح نماید. بنابراین از جهت اندازه مسح سر، به هر مقدار که باشد کافی است. اما درباره بالا یا پایین کشیدن مسح سر، برخی از مراجع عظام تقلید بالا به پایین کشیدن مسح سر را لازم ندانسته و پایین به بالا را هم کافی می‌دانند [امام خمینی: (بعد از شستن هر دو دست باید جلوى سر را با ترى آب وضو که در دست مانده مسح کند. و لازم نیست با دست راست باشد یا از بالا به پایین مسح نماید)؛ آیت الله خامنه‌ای: (کشیدن مسح سر از بالا به پایین لازم نیست)؛ آیت الله نوری: (لازم نیست که از بالا به پائین مسح نماید)؛ آیت الله سیستانی: (احتیاط مستحب آن است که مسح را از بالا به پایین انجام دهد)؛ آیت الله مکارم: بهتر این است که از بالا به پایین دست بکشد، ولى عکس آن یعنى از پایین به بالا نیز اشکال ندارد؛ ا} و برخی دیگر،به احتیاط واجب، مسح از بالا به پایین را لازم دانسته‌اند. [آیت‌الله بهجت: (احتیاط واجب در مسح سر از بالا به پائین است)؛ آیت‌الله شبیری: (احتیاط آن است که مسح را از بالا به پایین انجام دهد)؛ آیت‌الله صافی: (احتیاط آن است که مسح از بالا به پایین باشد اگر چه أقوى جواز مسح از پایین به بالا است)؛} همچنین درباره به قسمت سوم سؤال، بیشتر فقها می‌گویند انجام مسح سر، بنابر احتیاط واجب، باید با دست راست باشد. ولی برخی [آیات عظام امام خمینی، فاضل لنکرانی، بهجت و سیستانی.} آن را با دست چپ نیز صحیح می‌دانند. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢شروع سال قمری محرم یا ربیع💢 @Porseman_channel چرا به جای هجرت پیامبر به مدینه، واقعه عاشورا به عنوان مبدأ تاریخ اسلام در نظر گرفته شده است؟ ✅برای رسیدن به پاسخ ‌تان، لطفا به نکات زیر توجه فرمایید: الف) در عصر جاهلی اعراب وقایع مهم را مبدأ تاریخ خود قرار می‌دادند. و این مبدا مرتب در حال تغییر و درگوگونی بود. (زیرا واقعه‌ای که برای یک قوم و قبیله مهم بود برای قبیله دیگر هیچگونه اهمیتی نداشت و آن‌ها واقعه دیگری را مبدا تاریخ خود قرار می‌دادند اما وجه اشتراک آن‌ها موقت و دائمی نبودن تمام آن‌‌ها بود). از جمله وقایع مهم دوران جاهلیت که مبدا تاریخ قرار گرفته بود: روز جبله،‌ کلاب اول،‌ کلاب دوم، درگذشت «عبدالمطلب» و یا «حمله ابرهه به کعبه» که «عام الفیل» نامیده شد،را می‌توان نام برد. ب) در عصر جاهلی ماه محرم نخستین ماه سال بود (و سال جدید نزد آنان با شروع ماه محرم آغاز می‌گردید). ج) با هجرت پیامبر (ص) (و یا به تعبیر سیره نویسان و مورخین اسلامی ترک دیار شرکت و آغاز نصرت اسلام،) که در ماه ربیع‌الاول اتفاق افتاد، این حادثه تاریخی و این ماه مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. بنابراین از همان سالِ نخستینِ هجرت این واقعه مبدأ تقویم مسلمانان گردید. در ابتدا این تقویم به صورت ماه شماری بود به این معنا که می‌گفتند: «فلان واقعه، چهل و نه ماه پس از هجرت بوقوع پیوست». شیوه تاریخ گذاری بر اساس «شمارش ماه‌ها» قبل از هجرت حضرت محمد(ص) سابقه نداشته و پس از هجرت نیز دیری نپاییده و در سال‌های پنجم و ششم هجری یا کمی دیرتر به تدریج منسوخ شد و تا حدودی جای خود را به شیوه تاریخ نگاری بر اساس: «سال شماری» داد اما بدلیل آنکه بسیار کم مورد استفاده قرار می‌گرفت این شیوه نیز داشت به دست فراموشی سپرده می‌شد. گسترش اسلام به مناطق امپراطوری ایران و روم، و بستن پیمان‌های متعدد نظیر صلح، خراج،‌ جزیه و ... نیاز به تاریخی دقیق را مورد توجه قرار داد. این مسائل «عمر بن خرطاب» را بر آن داشت برای رسمیت بخشیدن به تاریخی منظم و دقیق جلسه‌ای مشورتی برگزار نماید. به نوشته «طبری» تاریخ نویس مشهور جهان اسلام: «عمر بن خطاب اصحاب پیامبر را گردهم آورد و گفت: مبدأ تاریخ را چه روزی قرار دهیم؟ امیرمومنان علی بن‌ابی‌طالب(ع) فرمود: مبدأ تاریخ مسلمانان را باید از روزی قرار داد که پیامبر مهاجرت کرد و سرزمین شرک را ترک نمود». پیشنهاد امام این بود که که ماه ربیع‌الاول به عنوان مبدا تقویم و روز اول ربیع‌الاول یعنی همان روزی که حضرت محمد (ص) از مکه خارج شدند به عنوان اولین روز تقویم رسمیت یابد. اصل پیشنهاد که: «تقویم مسلمانان هجری، یعنی بر اساس هجرت باشد» باشد مورد قبول همگان واقع می‌شود اما عمر بن خطاب بر اساس «رسوم عهد جاهلیت» مبدأ تاریخ را محرم همان سالی قرار می‌دهد که پیامبر در آن سال هجرت فرمودند که از لحاط زمانی دو ماه و دوازده روز زودتر از رسیدن پیامبر به مدینه بود. نتیجه: مبدا تاریخ مسلمانان هجری یعنی هجرت پیامبر از مکه به مدینه است. تاریخ ایرانیان «هجری شمسی» و بر اساسِ یک‌دور گردش زمین به دور خورشید (شمسی) می‌باشد. تاریخ اعراب «هجری قمری» و بر اساس یک‌دور گردش ماه به دور زمین (قمری) می‌باشد. عمر بن خطاب مبدا تاریخ را از «ربیع‌الاول» (که ماه هجرت پیامبر از مکه به مدینه بود و در زمان خود آن حضرت هم به آن عمل می‌شد،) به «محرم» که رسمِ عصر جاهلیت بود، تغییر داد. تذکر یک نکته قابل توجه: منجمین بر اساس طول متوسط دَوَران ظاهری ماه به دور زمین، یک ماه قمری را ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و ۴۴ دقیقه و ۸/۲ ثانیه و طول متوسط ۱۲ ماه قمری را ۳۶۷۰۵/۳۵۴ روز محاسبه می‌نمایند در نتیجه هر ۳۳ سال شمسی برابر با ۳۴ سال قمری می‌شود. ------------------------------------------ 📚محمد بن جریر طبرى (م ۳۱۰)، تاریخ طبرى ، ترجمه: ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۳۵. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢درمان وسوسه شیطان و حدیث نفس 💢 @Porseman_channel 1- گفتن أعوذ بالله من الشيطان الرجيم و پناه بردن به خدا. « وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّيَاطِينِ * وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ» ( المؤمنون : ٩٧ و ٩٨) «و بگو: پروردگارا! از وسوسه هاى شياطين به تو پناه مى برم. و پروردگارا! به تو پناه مى برم از اينكه [شيطان ها]نزد من حاضر شوند». پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مي‌فرمايند: شيطان پوزه اى مانند پوزه سگ دارد كه آن را بر روى دل آدمى مى گذارد و شهوت ها و لذّت ها را به او يادآورى مى كند و آرزوها را به سراغش مى آورد و در دلش وسوسه مى كند، تا او را درباره پروردگارش به شكّ اندازد، در اين هنگام اگر آدمى بگويد: «اعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم و اعوذ باللّه اَن يحضرون ان اللّه هو السميع العليم» پوزه اش را از روى دل كنار مى برد 2- ياد هميشگي خداوند. «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانَا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (الزخرف : ٣٦) و هركه از ياد [خداى] رحمان روى گرداند، شيطانى را بر او مى گماريم كه قرين او باشد». 3- پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مي‌فرمايند: هر كس از اين وسوسه چيزى در خود ديد، سه مرتبه بگويد: «به خدا و پيامبرش ايمان آوردم»، وسوسه اش از بين مى رود. 4- امام على عليه السلام مي‌فرمايند: روزه گرفتن در سه روز از هر ماه ـ پنجشنبه اول و آخر ماه و چهار شنبه وسط آن و روزه ماه شعبان ـ وسواس سينه و پريشانى هاى دل را از بين مى برد. 5- امام على عليه السلام مي‌فرمايند: ياد ما اهل بيت، شفابخش هر ناخوشى و بيمارى و وسوسه ترديد آور است. 6- امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از وسوسه زياد ـ فرمود: اشكالى ندارد. مى گويى: «لا اله الاّ اللّه ». 7- حضرت صادق آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: براى هر مؤمنى چهل روز نمى گذرد، مگر اين كه گرفتار حديث نفس مى شود. پس هر وقت حديث نفس بر كسى عارض شد، دو ركعت نماز بجا آورد و از شّر آن به خدا پناه ببرد. چون يك روز حضرت آدم عليه السّلام از حديث نفس به خداوند عزّ و جل شكايت كرد. حضرت جبرئيل عليه السّلام نازل شد و فرمود: بگو:لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهََ اِلاّ بِاللّهِ حضرت آدم عليه السّلام تا اين ذكر را فرمود، حديث نفس او بر طرف شد. سعيد بن يسار گويد: بحضرت صادق عليه السلام عرضكردم: (من گاهى) اندوهگين شوم (و براى رفع آن از آن حضرت دستورى خواستم) فرمود: بسيار بگو: «اللَّه اللَّه ربى لا اشرك به شيئا» (پس هر گاه از وسوسه يا حديث نفس (خاطره هاى شيطانى) بترسى بگو: «اللهم انى عبدك و ابن عبدك و ابن امتك ناصيتى بيدك عدل في حكمك، ماض في قضاؤك، اللهم انى أسألك بكل اسم هو لك أنزلته في كتابك أو علمته أحدا من خلقك أو استأثرت به في علم الغيب عندك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تجعل القرآن نور بصرى و ربيع قلبى و جلاء حزنى و ذهاب همى اللَّه اللَّه ربى لا اشرك به شيئا» @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢عرق جنب از حرام💢 @Porseman_channel مسأله ۱۱۶ عرق جنب از حرام، نجس نیست، ولی احتیاط واجب آن است که با بدن یا لباسی که به آن آلوده شده، نماز نخوانند. (اراکی:) مسأله عرق جنب از حرام گر چه نجس بودن آن، محل ّ اشکال است ولی با بدن یا لباسی که به آن، آلوده شده نمی‌توان نماز خواند. (خوئی:) مسأله عرق جنب از حرام پاک است و بنا بر احتیاط مستحب ّ نماز با آن نخوانند و نزدیکی با زن در حال حیض، حکم جنابت از حرام را دارد. (گلپایگانی، صافی:) مسأله عرق جنب از حرام پاک است چه در حال جماع بیرون آید یا بعد از آن، از مرد باشد یا از زن، از زنا باشد یا از لواط یا از وطی و نزدیکی کردن با حیوانات یا استمناء؛ (و استمناء آن است که انسان با خود کاری کند که منی از او بیرون آید) لکن بنا بر احتیاط واجب با بدن یا لباسی که آلوده به آن است، نمی‌شود نماز خواند. (بهجت:) مسأله عرق جنب از حرام نجس نیست ولی بنا بر أظهر و أحوط، با بدن یا لباسی که به آن آلوده شده تا خشک نشده است نماز نخوانند. (تبریزی:) مسأله عرق جنب از حرام پاک است و بنا بر احتیاط نماز با آن جائز نیست و بعید نیست احتیاط در این مسأله واجب نباشد و نزدیکی با زن در حال حیض حکم جنابت از حرام را دارد. (سیستانی:) مسأله عرق جنب از حرام پاک است و نماز با آن صحیح است. (زنجانی:) مسأله عرق جنب از حرام پاک است، ولی بنا بر احتیاط مستحب از آن اجتناب کنند، چه عرق در حال نزدیکی بیرون آید یا بعد از آن، از مرد باشد یا از زن، از زنا باشد، یا از لواط، یا از نزدیکی کردن با حیوانات، یا استمناء. (مکارم:) مسأله کسی که از طریق حرام جنب شود، خواه به واسطه زنا باشد یا لواط و یا استمناء، عرق او نجس نیست، ولی ما دام که بدن یا لباس او عرق دارد، با آن نماز نخواند بنا بر احتیاط واجب. احتیاط مستحب ّ آن است که از عرق جنب از حرام پرهیز شود و برای رعایت این احتیاط، بهتر است با آب ملایم غسل کند که به هنگام غسل بدن او عرق نکند، این در صورتی است که با آب قلیل غسل نماید و اگر با آب کر و مانند آن باشد اشکال ندارد، امّا بعد از پایان غسل یک بار همه بدن را آب بکشد (بنا بر احتیاط مستحب ّ). مسأله ۳۷۳ عرق جنب از حرام نجس نیست (۱) و کسی که از حرام جنب شده اگر با آب گرم هم غسل کند صحیح است (۲). (۱) (اراکی:) نجس بودن عرق جنب از حرام محل ّ اشکال است.. (۲) (مکارم:) ولی بهتر است با آب ملایم غسل کند که عرق ننماید. (گلپایگانی:) مسأله گذشت که عرق جنب از حرام نجس نیست ولی بنا بر قول به نجاست آن، کسی که از حرام جنب شده و اگر بخواهد با آب گرم غسل کند عرق می‌کند، باید با آب سرد غسل کند و اگر آب سرد پیدا نکند یا برای او ضرر داشته باشد، نمی‌تواند در بیرون آب غسل ترتیبی کند و چنانچه بعد از آن که تمام بدن زیر آب رفت، نیّت غسل ترتیبی کند و به نیّت سر و گردن بدن را حرکت دهد بعد یک مرتبه به نیّت طرف راست و مرتبه دیگر به نیّت طرف چپ، بدن را حرکت دهد، غسل او صحیح است. (خوئی، سیستانی، زنجانی:) مسأله کسی که از حرام جُنُب شده چنانچه با آب گرم غسل کند اگر چه عرق می‌کند غسل او صحیح است (خوئی، زنجانی: و احتیاط مستحب ّ آن است که با آب سرد غسل کند). (صافی:) مسأله گذشت که عرق جُنُب از حرام نجس نیست، بنا بر این اگر با آب گرم غسل کند، غسل او صحیح است و احتیاط مستحب آن است که با آب سرد غسل کند. (تبریزی:) مسأله کسی که از حرام جُنُب شده و بخواهد با آب گرم غسل کند عرق می‌کند، مانعی ندارد. مطابق نظر آيت الله خامنه اي پاک است و لکن احتياط واجب آن است که با عرق جنب از حرام نماز خوانده نشود، بله اگر عرق موجود در لباس مذکور خشک شده و يا شسته شده باشد، نماز خواندن با آن مانع ندارد. استفتائات جديد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢ارباب حسین ع💢 استفاده از واژه «ارباب» براي امام حسين (عليه السلام) مناسب نيست؟ @Porseman_channel قطعاً در به كار بردن الفاظ و تعابیری كه ما در بیان ارادت خویش به ائمه اطهار علیهم السلام استفاده میکنیم كمال دقت را باید به كار ببریم و تمامی زوایای عبارات بکار برده شده را بررسی کنیم تا خدای ناكرده هم كلامی خلاف شأن آن بزرگواران نباشد و هم بهانه به دست دشمنان اهلبیت علیهم السلام داده نشود. ارباب از ریشه (ربب) گرفته شده و جمع (ربّ) است، ارباب اگر چه جمع است اما غیر عرب این کلمه را در مفرد نیز بکار می گیرند، برای مثال در گذشته که مسئله ارباب و رعیتی مطرح بود، «بنده» به مولای خود ارباب می‌گفته است. این کلمه به معنای مالک، صاحب و غالب است و اگر در موضوع اسمای افعالیه خدا مورد بحث قرار گیرد، به معنای «مربی، منعم، متمم» است؛ پس اگر فرمود: «الله رب العالمین»، یعنی آن تنها پرستش شونده‌ای که عقول از شناخت او در حیران هستند و مالک، صاحب، منعم و تربیت‌کننده‌همه‌امور عالم است. ربّ اسم عام است و در مورد غیر خدای سبحان هم بکار برده می شود؛ به عنوان نمونه: «وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ» (یوسف/42) و به آن يكى از آن دو نفر، كه مى‌دانست رهايى مى يابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [سلطان مصر] يادآورى كن!» ولى شيطان يادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و بدنبال آن، (يوسف) چند سال در زندان باقى ماند. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَليمٌ» (یوسف/50) پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد!» ولى هنگامى كه فرستاده او نزد وى [يوسف] آمد گفت: «به سوى صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجراى زنانى كه دست‌هاى خود را بريدند چه بود؟ كه خداى من به نيرنگ آن‌ها آگاه است.» علاوه بر مستندات قرآنی در کتب لغت نیز عبارت «ربّ» به معنی صاحب و مُنعِم نیز آمده است «يطلق الرب على السيد أيضا و المربي و المتمم و المنعم و الصاحب (كتابالعين ج : 8 ص : 256) بنابراین با توجه به اینکه عبارت «ربّ» در مورد غیر خدا هم بکار گرفته می شود، می توان گفت وقتی به امام حسین علیه السلام ارباب گفته می شود منظور این است که امام حسین علیه السلام صاحب اختیار ماست و ما غلام وی هستیم، یقینا کسانی که امام حسین علیه السلام را ارباب می خوانند این معنی مدّ نظرشان هست. در زبان فارسی هم ارباب ابدا به معنی خدا به کار نمی رود و به معنای سرور و شخصی که امرش مطاع باشد استعمال می گردد. لیکن در آيه 80 سوره آل عمران به صراحت بيان شده است كه چنين تعبيري را براي فرشتگان و انبياء و به طريق اولي براي فرزندان ايشان به كار نبريد. استخدام اين كلمه براي وجود مقدس امام حسين (عليه السلام) علاوه بر اين كه خلاف فصاحت است، بهانه‌اي به دست مخالفان تشيع خواهد داد كه شيعيان، امامان خود را پرستش مي‌كنند. نه تنها ائمه معصومين (عليهم السلام) بل كه هيچ عرب زباني در گذشته و حال، ذوات مقدسه‌ي ايشان را با چنين تعابيري در ادعيه و منثورات مورد خطاب قرار نداده است. آن گونه كه خود از نزديك شاهد بوده‌ام، شيعيان عراق در عاشقانه‌ترين و خاضعانه‌ترين حالات، امام حسين و حضرت ابوالفضل (عليهما السلام) را سيد و مولا خطاب كرده‌اند. نوع رابطه شيعيان با امامان امت، مطابق آيات و احاديث وارده منطبق بر الگوي امام-شيعه يا رهبر-پيرو است و آن چه در قرآن از شيعيان خواسته شده است، محبت ورزيدن به اهل بيت و تبعيت از دستورهاي ايشان است... @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢شهادت امام عسکری علیه السلام 💢 @Porseman_channel معتمد عباسی که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوی امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز بروز بیشتر می شود و زندان و اختناق و مراقبت تاثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد و امام را پنهانی مسموم ساخت. دانشمند نامدار جهان تشیع، «طبرسی » ، می نویسد: بسیاری از دانشمندان ما گفته اند: امام عسکری-علیه السلام-بر اثر مسمومیت به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته اند. 📚اعلام الوری، الطبعة الثالثة، دار الکتب الاسلامیة، ص ۳۶۷. «کفعمی » ، دانشمند معروف شیعه، می گوید: او را «معتمد» مسموم ساخت 📚حاج شیخ عباس قمی، الانوار البهیة،ص ۱۶۲. و «محمد بن جریر بن رستم » ، از دانشمندان شیعی در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکری-علیه السلام-در اثر مسمومیت به درجه شهادت رسید. 📚دلائل الامامة،ص ۲۲۳. یکی از نشانه های شهادت امام توسط دربار عباسی، تحرکها و تلاشهای فوق العاده ای بود که معتمد عباسی در روزهای مسمومیت و شهادت امام، برای عادی جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد. «ابن صباغ مالکی » ، یکی از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خاقان » ، یکی از درباریان عباسی (که از احترام او نسبت به امام یاد کردیم) می نویسد: «... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن علی عسکری-علیه السلام-معتمد، خلیفه عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن شگفت زده شدیم و فکر نمی کردیم چنین حالی در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی «ابو محمد» (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هر چه روی می دهد به او گزارش کنند، نیز عده ای را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به «قاضی بن بختیار» فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سخت تر شده و بعید است بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت فرمود. وقتی خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازه ها بسته شد. بنی هاشم، دیوانیان، امرای لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم برای شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند، سامراء در آن روز یادآور صحنه یامت بود! وقتی جنازه آماده دفن شد، خلیفه برادر خود، «عیسی بن متوکل » ، را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی که جنازه را برای نماز روی زمین گذاشتند، عیسی نزدیک رفت و صورت آن حضرت را باز کرد. و به علویان و عباسیان و قاضیان و نویسندگان و شهود نشان داد و گفت: این «ابو محمد عسکری » است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خلیفه نیز شاهد بوده اند! ! بعد روی جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند، و فرمان داد برای دفن ببرند... » 📚الفصول المهمة، چاپ قدیم، ص ۳۰۷-۳۰۸. { این قضیه را مرحوم شیخ مفید در ارشاد و فتال نیشابوری در روضة الواعظین و طبرسی در اعلام الوری و علی بن عیسی الاربلی از قول احمد پسر عبید الله بن خاقان نقل کرده اند. این گزارش نشان می دهد که امام در جامعه چه موقعیتی داشته و حکومت عباسی چرا نگران بوده است و نیز روشن می کند که خلیفه از برملا شدن مسمومیت و قتل امام تا چه حد وحشت داشته است و لذا با زمینه سازی قبلی کوشیده است شهادت امام را مرگ طبیعی قلمداد کند!} البته این نماز جنبه تشریفاتی داشت و طرحی بود که رژیم حاکم برای لوث کردن ماجرای شهادت امام ریخته بود و چنانکه در میان دانشمندان شیعه مشهور است، حضرت مهدی-عج-به طور خصوصی بر جنازه پدر بزرگوارش، امام عسکری-علیه السلام-نماز گزارد. 📚صدوق، کمال الدین،باب ۴۳، ص ۴۷۵-بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۲-۳۳۳. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا