💠 کوتاه و خواندنی 💠
#داستانک
🚦پشت چراغ قرمز توقف کرده بودیم،
طبق معمول گل فروشها و دستمال فروشها فعال بودند.
🧑🦯از لابهلای ماشینها پیرمردی عصا زنان رد میشد و مشغول تکدیگری بود؛
💯 گفت: «مامان کمکش بکنیم؟»
🧐 من که همیشه میمانم به این افراد کمک کنم یا نه، کلی چون و چرا و باید و نباید از پس ذهنم گذشت ...
✅ دیدم دوست دارد کمک کند؛
گفتم باشه و اسکناس کاغذی بهش دادم تا پنجره ماشین را پایین بکشد و به پیرمرد بدهد؛
یهو دیدم از ماشین پیاده شد و رفت سمت پیرمرد و پول را تقدیم کرد!
🙄 دهانم باز مانده بود؛
❗️گفتم چرا از داخل ماشین بهش ندادی؟
پاسخش حیرت زدهام کرد!
....گفت: «او از من بزرگتر بود».
#ارزش_احترام
#صفای_نوجوانی
┄┄┅┅┅❅🍃🌺🍃❅┅┅┅┄┄
#قم_المقدسه
#معاونت_پرورشی_و_فرهنگی
#اداره_قرآن_عترت_و_نماز
https://eitaa.com/QENqom1402