❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 23 . 24 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋 لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَ
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 25 . 26 . 27 )
🌺🍃✨🌸✨🌺🍃
🕋وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ «25»
🦋🦋و پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به او وحى كرديم كه معبودى جز من نيست، پس (تنها) مرا بپرستيد.
📚جلد 5 - صفحه 440
📝نکته ها👇
🔷اگر چه خداوند در آيهى 40 سوره احزاب بطور صريح مسألهى خاتميّت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را مطرح فرموده كه «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ» ولى باز به طرق مختلف بر آن اشاره كرده است. از آن جمله اينكه بيش از 30 مرتبه در عبارتهاى مختلف، كلمهى «مِنْ قَبْلِكَ» ذكر شده ولى حتّى براى يكبار هم كلمهى «مِنْ بَعْدِكَ» نيامده است.
📝پیام ها🔰
🔶1- رسالت، همراه با دريافت وحى است. ما أَرْسَلْنا ... مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ
🔶2- توحيد در رأس برنامه همهى انبياى الهى بوده است. ما أَرْسَلْنا ... إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا
🔶3- عمل بايد بر مبناى اعتقاد باشد، اوّل مَبنا، دوّم بِنا. (ابتدا توحيد در الوهيّت، سپس توحيد در عبادت) «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا، فَاعْبُدُونِ»
🔶4- انحصار طلبى حقّ در قبال باطل، شعارى الهى است. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا»
💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟
🕋 وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ «26»
🦋🦋و (كفّار) گفتند: خداوند رحمان (فرشتگان را براى خود) فرزند گرفته است! منزّه است او، بلكه (فرشتگان) بندگانى گرامى هستند.
🕋 لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ «27»
🦋🦋(فرشتگان) در كلام بر او سبقت نمىگيرند و (تنها) به فرمان او عمل مىكنند.
📝نکته ها👇
🔷اين تفكّر كه فرشتگان، فرزندان خدا هستند، علاوه بر مشركين، در ميان يهود و نصارى نيز شايع بوده است. «1»
📚جلد 5 - صفحه 441
اطلاق كلمه «مُكْرَمُونَ» بر فرشتگان از اين جهت است كه آنان اوّلًا بندگان خدا هستند و ثانياً اين بندگى همراه با اخلاص است.
🔷كلمه «رحمن» نزد مشركان نامى شناخته شده براى خداوند بوده است. «قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ» شرايط حاكم بر انسان، در باورها و قضاوتهاى او اثر مىگذارد. چون افراد بشر داراى جسم هستند و خودشان را نيازمند به فرزند مىبينند، دربارهى خداوند مبراى از جسمانيّت و نيازمندى نيز اينگونه فكر مىكنند.
📝پیام ها🔰
🔶1- به هنگام نقل سخن كفرآميز ديگران، خداوند را تنزيه كنيم. «وَلَداً سُبْحانَهُ»
🔶2- هرگاه به نقل انحرافات ديگران مىپردازيم، راه حقّ را نيز بيان كنيم. «وَ قالُوا- بَلْ»
🔶3- تسليم فرمان خدا بودن، رمز كرامت بنده است. «مُكْرَمُونَ- لا يَسْبِقُونَهُ»
(آرى كسانى مورد كرامت واقع مىشوند كه نه در قول و نه در عمل، از دستور خدا پيشى نگيرند.) «مُكْرَمُونَ- لا يَسْبِقُونَهُ»
🔶 4- فرشتگان، مأموران الهىاند كه تنها به فرمان او عمل مىكنند و هيچگاه بر اوامر او پيشى نمىگيرند. «لا يَسْبِقُونَهُ- بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»
📚«1». تفسير فرقان.
-------------------------------------------------
📚 برگرفته از تفسیرنور
#تفسیر
#سوره_انبیاء
❤️🍃
🆔 @QURAN_SOUND114
📎 با ما همراه باشید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 فوق العاده ، روحبخش
✳ استاد محمد صدیق #منشاوی
💢قاف
#رست
#تلاوت
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 #استوری
«من اومدم بگم فقط که...»
#امام_زمان
#حاج_مهدی_رسولی
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥قسمت چهلم : چم امام حسن ✔️ راوی : حسین الله کرم 🔸براي اولين عملياتهاي نف
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥قسمت چهل و یکم : اسیر
✔️ راوی : مهدی فریدوند ، مرتضی پارسائیان
🔸از ويژگيهاي ابراهيم، احترام به ديگران، حتي به اسيران جنگي بود. هميشه اين حرف را از ابراهيم ميشنيديم كه: اكثر اين دشمنان ما انسانهاي #جاهل و ناآگاه هستند. بايد #اسلام واقعي را از ما ببيند. آن وقت خواهيد ديد كه آنها هم مخالف حزب بعث خواهند شد.لذا در بسياري از عملياتها قبل از شليك به سمت دشمن در فكر به اسارت درآوردن نيروهاي آنها بود. با اسير هم رفتار بسيار صحيحي داشت.
🔸سه #اسير عراقي را داخل شهر آوردند. هنوز محلي براي نگهداري آنها نبود.
مسئوليت حفاظت آ نها را به ابراهيم سپرديم. هر چيزي كه از طرف تداركات براي ما مي آمد و يا هر چيزي كه ما ميخورديم. ابراهيم همان را بين اسرا توزيع ميكرد. همين باعث ميشد كه همه، حتي اسرا مجذوب رفتار او شوند.كمي هم عربي بلد بود. در اوقات بيكاري مينشست و با اسرا صحبت ميكرد.
🔸دو روز ابراهيم با آنها بود، تا اينكه خودرو حمل اسرا آمد. آنها از ابراهيم سؤال كردند: شما هم با ما مي آيي؟ وقتي جواب منفي شنيدند خيلي ناراحت شدند. آنها با گريه #التماس ميكردند و ميگفتند: ما را اينجا نگه دار، هر كاري بخواهي انجام ميدهيم. حتي حاضريم با بعثيها بجنگيم!
٭٭٭
🔸عمليات بر روي ارتفاعات آغاز شد. ما دو نفر كمي به سمت بالای ارتفاعات رفتيم. از بچه هاي خودي دور شديم. به سنگري رسيديم که تعدادي عراقي در آن بودند. با اسلحه اشاره كردم که به سمت بيرون حركت كنيد.
فكر نميكردم اينقدر زياد باشند! ما دو نفر و آنها پانزده نفر بودند.
گفتم:حركت كنيد. اما آ نها هيچ حركتي نميكردند!
🔸طوري بين ما قرار گرفتند كه هر لحظه ممكن بود به هر دوي ما حمله كنند.
شايد هم فكر نميكردند ما فقط دو نفر باشيم!
دوباره داد زدم: حركت كنيد و با دست اشاره كردم ولي همه عراقيها به افسر درجه داري كه پشت سرشان بود نگاه ميكردند!
🔸افسر بعثي ابروهايش را بالا مي انداخت. يعني نرويد! خيلي ترسيدم، تا حالا در چنين موقعيتي قرار نگرفته بودم. دهانم از ترس تلخ شد. يك لحظه با خودم گفتم: همه را ببندم به رگبار، اما كار درستي نبود.
هر لحظه ممكن بود اتفاق بدي رخ دهد. از ترس اسلحه را محكم گرفتم. از خدا خواستم كمكم كند. يكدفعه از پشت #سنگر ابراهيم را ديديم. به سمت ما مي آمد. آرامش عجيبي پيدا كردم. تا رسيد، در حالي كه به اسرا نگاه ميكردم
گفتم: آقا ابرام، كمك! پرسيد: چي شده؟!
گفتم: مشكل اون افسر عراقيه. نميخواد اينها حركت كنند! بعد با دست، افسر را نشان دادم. لباس و درج هاش با بقيه فرق داشت و كاملاً مشخص بود.
🔸ابراهيم اسلحه اش را روي دوشش انداخت و جلو رفت. با يك دست يقه #افسر بعثي و با دست ديگر كمربند او را گرفت و در يك لحظه او را از جا بلند كرد! چند متر جلوتر او را جلوي پرتگاه آورد.
تمامي عراقيها از ترس روي زمين نشستند و دستشان را بالا گرفتند. افسر بعثي مرتب به ابراهيم التماس ميكرد و ميگفت: الدخيل الدخيل، ارحم ارحم و همينطور ناله ميكرد. ذوق زده شده بودم، در پوست خودم نميگنجيدم، تمام ترس لحظات پيش من برطرف شده بود. #ابراهيم افسر عراقي را به ميان اسرا برگرداند. آن روز خدا ابراهيم را به كمك ما فرستاد.
بعد با هم، اسرا و افسر #بعثي را به پايين ارتفاع انتقال داديم.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥قسمت چهل و دوم : نیمه شعبان
✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید
🔸عصر روز نيمه شعبان ابراهيم وارد مقر شد. از نيمه شب خبري از او نبود. حالا هم كه آمده يك اسير عراقي را با خودش آورده!
پرسيدم: آقا ابرام كجايي، اين اسيركيه!؟
گفت: نيمه شب رفته بودم سمت دشمن، كنار جاده مخفي شدم. به تردد خودروهاي عراقي دقت كردم. وقتي جاده خلوت شد يك جيپ عراقي را ديدم، با يك سرنشين به سمت من مي آمد. سريع رفتم وسط جاده، افسر عراقي را اسير گرفتم و برگشتم.بين راه با خودم گفتم: اين هم هدي ه ما براي امام زمان ولي بعد، از حرف خودم پشيمان شدم. گفتم: ما كجا و هديه براي امام زمان همان روز بچه ها دور هم جمع شديم.
🔸از هر موضوعی صحبتي به ميان آمد تا اينكه يكي از ابراهيم پرسيد:
بهترين فرمانده هان در جبهه را چه كساني ميداني و چرا؟!
ابراهيم كمي فكر كرد و گفت: تو بچه هاي سپاه هيچكس را مثل محمد بروجردي نميدانم. محمد كاري كرد كه تقريباً هيچكس فكرش را نميكرد.
در كردستان با وجود آن همه مشكلات توانست گرو ههاي پي شمرگ كرد مسلمان را راه اندازي كند و از اين طريق كردستان را آرام كند. در فرمانده هان ارتش هم هيچكس مثل سرگرد علي صياد شيرازي نيست.ايشان از بچه هاي داوطلب ساده تر است. آقاي صياد قبل از نظامي بودن يك جوان حزب اللهي و مومن است.
از نيروهاي هوانيروز، هر چه بگردي بهتر از سروان شيرودي پيدا نميكني، شيرودي در سرپل ذهاب با هل يكوپتر خودش جلوي چندين پاتك عراق را گرفت.
با اينكه فرمانده پايگاه هوايي شده آنقدر ساده زندگي ميكند كه تعجب ميكنيد! وقتي هم از طرف سازمان تربيت بدني چند جفت كفش ورزشي آوردند يكي را دادم به شيرودي، با اينكه فرمانده بود اما كفش مناسبي نداشت.
🔸همان روز صحبت به اينجا رسيد كه آرزوي خودمان را بگوئيم. هر كسي چيزي گفت. بيشتر بچه ها آرزويشان شهادت بود.
بعضيها مثل شهيد سيد ابوالفضل كاظمي به شوخي ميگفتند: خدا بنده هاي خوب و پاك را سوا ميكند. براي همين ما مرتب گناه ميكنيم كه ملائكه سراغ ما را نگيرند! ما ميخواهيم حالا حالاها زنده باشم. بچه ها خنديدند و بعد هم نوبت ابراهيم شد.همه منتظر آرزوي ابراهيم بودند. ابراهيم مكثي كرد وگفت: آرزوي من
شهادت هست ولي حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائيل شهيد شوم!
٭٭٭
🔸صبح زود بود. از سنگرهاي كمين به سمت گيلانغرب برگشتم. وارد مقر سپاه شدم. برخلاف هميشه هيچكس آنجا نبود. كمي گشتم ولي بيفايده بود. خيلي ترسيدم.نكند عراقيها شهر را تصرف كرده اند!
داخل حياط فرياد زدم: كسي اينجا نيست؟! درب يكي از اطاقها باز شد. يكي از بچه ها اشاره كرد، بيا اينجا!
🔸وارد اتاق شدم. همه ساكت رو به قبله نشسته بودند!
ابراهيم تنها، در اتاق مجاور نشسته بود و با صداي سوزناک مداحي ميكرد.
براي دل خودش ميخواند. با اما مزمان نجوا ميكرد. آنقدر سوز عجيبي در صدايش بود كه همه اشك ميريختند.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
گاهےدَرنَبودیِڪنَفر،
اِنگارجَہانبہکلےخالےست..!"💔
"یاحمیدُبحقِّمحمّدعجّللولیكالفرج..."
السَّلامُعَلَيْكَيَاحُجَّةَاللَّهِفـٖےأَرْضِهِ..
#امام_زمان
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
#سلام_امام_زمانم💞
هِجراטּبَساَستاِیپســـــرفآطِمہ؛بیآ شآیَدڪهمَرگجِسمِمَراسَهمِگورڪرد:) ♥️¦⇠#السݪامعلیڪیابقیةاللہ 🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
♨️ گناه با ما چه کرده است؟ 🔴 ما با گناه ، روح و قلب خود را خراب کرده ایم ، به حدی که دیگر عجائب عا
💖 محبت های ماندگار
📛 شدیدترین محبت ها به هر چیزی پس از دستیابی به آن کاهش
پیدا می کند !! یادمان باشد که همه محبت ها به پایان خواهند رسید...
🔆 و تنها خاطره ای از دوران کودکانه ، "دوست داشتن" آنها برای ما باقی خواهد ماند .
💖 تنها محبتی که هر قدر به آن برسی ، شدیدتر می شود ؛ محبت به خدا و اولیاء خداست .
💌 #پیام_معنوی
🍃 #استاد_پناهیان
شماره ۷۳۳
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️