•• قَتلِگـٰاه ••
• اُمّالٔقمَرمَدَد •
حضرتامالبنین(جلجلالها)دید
امیرالمؤمنینﷻدربرخیروزهاعباسﷻرا
رویزانوانشمینشاندوساعدهایاورابوسه
میزندوگریهمیکندحالاودگرگونشد
چونتابهحالندیدهبودامیرالمؤمنینﷻطفلی
رابگیردوبیسببببوسدوگریهکند.
امیرالمؤمنینﷻاوراواقفکردبرجریاناتدست
عباسشﷻکهدرراهامامحسینﷻدستانش
قطعمیشود
حضرتامالبنین(جلجلالها)گریهکردوبا او
درگریههمکاریکردندجزاینکهامیرالمؤمنینﷻ
خبردادازجایگاهابوالفضلﷻنزدخدایتعالی
واینکهبادوبالدربهشتپروازمیکند
پسبرخاستوتحملکردبراینمصیبت ..
-
(مقتلالعباسمقرم،ص،۱۲۹)
•• قَتلِگـٰاه ••
امامباقرﷻفرمود:باپدرمامامسجادﷻ
بهدرخانهیامالبنین(جلجلالها)رفتیم،
صدایگریهبهگوشمیآمد،
حضرتامالبنین(جلجلالها)در رابازکرد،
دیدمحضرتامالبنین(جلجلالها)دوطفل
جنابعباسﷻرادرآفتابنشانده
ومیفرماید:اینوردیدگاندرآفتاببنشینید
کهپدرشمارادرآفتابانداختند.
-
(جنگتحریر،ص۱۰۶)
•• قَتلِگـٰاه ••
آهثُمّآه
مردیملعونآمدقتلگاه،
بهمادرشحضرتزهرا(جلجلالها)دشنامداد
وباشمشیربهسرمبارکزد.
-
(عرفانکربلا،ص۳۱۴)
•• قَتلِگـٰاه ••
آهثُمّآه
هنگامیکهآنملعون
سرمطهرحضرتسیدالشهداءﷻرا
ازبدنجدانمود
میگویددیدملبهایحضرتبهحرکتدرآمد
گوشهایخودرانزدیکبردمشنیدممیگوید:
"پروردگارا!پیروانودوستدارانمرابیامرز"
-
(معالیالسبطین،ص۴۶۵)
•• قَتلِگـٰاه ••
• یـٰاهِیالٔهواُمِّکُلثوممَدَدی •
اولینمرثیهخوانکربلاء
ترجمهاشعارمولاتیامکلثومبنتامیرالمؤمنین
وسیدتیحضرتزهراء(جلجلالهم)
برادرمراکشتید
پسوایبرمادرانتانکهبهزودیدچارآتشی
خواهیدشدکهگرماییسوزاندارد.
خونهاییراریختیدکهخدا،قرآنومحمدﷻ
آنرامحترمشمردهوحرامکردهبودند.
شمارابهآتشدوزخمژدهباد!
کهفردابهیقیندرآنجاویدانخواهیدماند.
منهمهعمرمدرسوگجانسوزبرادرموستمی
کهبراوستمیگریمبرآنانسانوالایی
کهپسازپیامبرﷻازبهترینمردانروزگاربود.
منبراواشکخواهمریختوهمواره
براوخواهمگریستودانههایدرشتو
بیشماراشکمازگونهایمخشکنخواهدشد
دراینهنگامصدایگریهمردم،بهآسمانبرخاست
منابع،
اللهوففیقتلیالطفوف،ص۱۰۱.
مثیرالاحزان،ص۹۷.
•• قَتلِگـٰاه ••
• یـٰاهِیالٔهواُمِّکُلثوممَدَدی •
مقتـــدایسرشکـــنان🩸
یزیدملعونباجسارتبرایخونبهای
اباعبداللهحسین(جَـلَّجَلالَــه)جواهراتی
درمحملهاگذاشتهبود،دراینهنگام
عُلیـامخـدّرهحضرتأمكلثـوم(جَـلَّ جَلالُـها)
سربهچوبهٔمحملکوبیدندکه
خـــونازسرمبارکحضرتجاریشد
وسپسفرمودند:
تمامدنیابرابربايکتارمـوىحُسيـن(جَـلَّجَلالَـه)
نیستوتمامیآنجواهراترابیرونریختند.
منبع؛
بحارالأنوار،جلد۴۲،صفحه۲۸۲