eitaa logo
•• قَتلِگـٰاه ••
768 دنبال‌کننده
53 عکس
1 ویدیو
1 فایل
🩸•خونین‌حسین‌ِ‌مَظلوم•🩸 #به‌مجلس‌عزاءاباعبدالله‌خوش‌آمدید🏴 - امام صادق(ع)فرمودند: هیچ دیده ای نزد خدا محبوب تر از چشمی نیست که بر حسین(ع)بگرید کامل الزیارات - #عزائنادائم‌حتی‌ظهورالقائم پروانه ها کشند ز دل آه بهر شاه از صدر زین فتاد به گودال قتلگاه
مشاهده در ایتا
دانلود
یا رسـول‌‌الله‌‌ حسینت در بلا رفت سوی مکه بعدش کربلا (۲۸یا۲۹رجب‌المرجب‌سال‌۶۰‌هـ.ق) خروج‌مولاناحسین‌بن‌علی‌(عزّعـزّهمـا)‌ به‌همراه‌خانواده‌و‌اهل‌خیام‌ از‌مدینه‌‌منوره‌به‌سوی‌مکه‌مکرمه منابع؛ ارشاد،مجلد۲،صفحه۳۴ فیض‌العلام،صفحه۳۲۹
•• قَتلِگـٰاه ••
یا رسـول‌‌الله‌‌ حسینت در بلا رفت سوی مکه بعدش کربلا (۲۸یا۲۹رجب‌المرجب‌سال‌۶۰‌هـ.ق) خروج‌مولاناحسین
اباعبدالله‌الحُسین(جَـل‌َّصفاتُهـا)درآغازحرکتش درمدینه‌‌خطاب‌به‌بنى‌هاشم چنین‌نوشت: هرکس‌از‌شما‌به‌من بپیونددبه‌شهادت‌مى‌رسد وهرکس‌بخواهدبماند‌به‌پیروزى‌نخواهدرسید. منابع؛ موسوعة‌کلمات الحسین،صفحع۲۹۶ مناقب‌ابن‌شهرآشوب،مجلد۴،صفحه۷۶
•• قَتلِگـٰاه ••
یا رسـول‌‌الله‌‌ حسینت در بلا رفت سوی مکه بعدش کربلا (۲۸یا۲۹رجب‌المرجب‌سال‌۶۰‌هـ.ق) خروج‌مولاناحسین
سیدالشهداء(جَـل‌َّجَلالَـه)در راه مدینه‌به‌مکه‌این‌آیه‌راتلاوت‌می‌نمود؛ فَخَرَجَ‌مِنْهَا‌خَائِفًا‌يَتَرَقَّبُ‌، قَالَ‌رَبِّ‌نَجِّنِي‌مِنَ‌الْقَوْمِ‌للظَّالِمِينَ سوره‌مبارکه‌قصص،آیه‌۲۱ ترجمه‌آیه: ترسان‌ونگران‌ازآنجابيرون‌رفت‌ درحالى‌که‌مى‌گفت: پروردگارا،مرانجات‌بخش‌‌ازقوم‌ظالمین‌ منبع؛ ارشاد،مجلد۲،صفحه۳۵
هدایت شده از «قلندرانه»
سفر به خیر .. یارسول‌‌الله‌‌ حسینت در بلا رفت سوی مکه بعدش کربلا در رکاب او خداوندان به راه اولیاء الله بر الّه سپاه شاه سوی عشق خود ره کرد باز می‌برد پیش خدا دست نیاز ای خداوندا که من را خالقی بر تو دارم وصف راه عاشقی در طریق تو سرم را می‌دهم سر نه اصلا اصغرم را می‌دهم جای ابراهیمِ پیغمبر دهم در ره عشقت علی اکبر دهم میروم سوی جنون در راه طف جان اولاد و نوامیسم به کف با زبان دلبری دل باز کرد کل عالم را به خود همراز کرد گفت اله در جوابش اینچنین پور ثانی امیرالمؤمنین تو خدایی و من الله توام در ره مستی من همراه توام | @qalandaran
مـــواســـــــــات"📜 جــــــــــزع‌و‌فــــــــــزع‌🩸 چون‌‌اسـراء‌آل‌الله‌و‌ رؤس‌مبارک‌به‌شام‌رسیدند درمجاورت‌شام‌زنی‌زندگی‌می‌کرد که او‌ را ام‌حمیده‌ می‌گفتند‌و‌ پسری‌داشت که‌سعد نام‌داشت‌که‌او‌را‌کنیزکی‌بود،چون‌همهمه‌ ورود‌اسراءدر‌همه‌جابرخواست‌و‌مردمان‌به‌ تماشا‌بیرون‌شدندسعد‌برفت‌تـاخبر‌ را‌معلوم‌کنند بعد‌از‌تحقق‌مطلب‌گریه‌کنان‌مراجعت‌کرد مادرش‌را‌ از‌قصه‌آگاه‌نمود،ام‌حمیده‌از‌ اسـتماع‌این‌خبرصیحه‌کشید و بر زمین‌افتاد سپس‌باپای‌برهنه‌وشیون‌کنان‌ به‌‌جانب‌اسیران‌دوید،خود‌را‌به‌محمل‌ عُلیاءمخدّره‌زینب(جَـل‌َّجَلالَـها)رسانیدچون‌آن‌ مخّدره‌را‌بان‌حال‌پریشان‌بدیدصـیحه‌برکشید‌ که‌ ای‌خاتون‌دوسرا‌ و‌اي‌ثانی‌حضرت‌زهرا برادرت‌چه‌شد‌که‌تو‌را‌در‌این‌حال‌به‌اینجا آوردند‌!؟ آن‌مخدّره‌با‌کمال‌اندوه‌و‌ضجرت‌ به‌سرمبارک‌سیدالشهداء(جَـل‌َّجَلالَـه)اشاره‌کرد چون‌‌ام‌حمیده‌(رحمة‌الله‌علیـها)سرمنور را دید صـیحه‌وا‌حسینـاه‌وا‌ذلتـاه‌برکشید و آن‌قدر‌لطمه‌بر‌چهره‌زد‌و‌اشک‌به‌دامان‌روان‌کرد که‌از‌شدت‌جـزع‌و‌فـزع‌جان‌داد. پسر و کینزش‌هم‌سنگ‌های‌سخت‌برداشتند و برسروصورت‌خودزدند تا آن‌دو هم‌ جان‌دادند منابع؛ تحفه‌الحسینیه،صفحه۳۶۰ بحرالمصائب(تبریزي)،صفحه۴۷۹
جـهان‌مشعشع‌و‌نورانی‌از‌رخ‌آن‌نــور خدابه‌پیکرمولی‌الحسین‌کرده‌ظهور ظهور‌نورانی‌حضرت‌مَرکَزِ‌عالَمِ‌الوُجودِ‌، شَخصِ‌العرفانِ‌،‌عَینِ‌العیانِ،نور‌الله‌و‌سِرِّه‌الأتَمِّ، المُتَحقِّق‌بالکَمالِ‌الأعظَمِ، نُقطَةِدائرةِ‌الأزلِ‌و‌الأبَدِ‌،المُتَشَخِّصِ‌بألِفِ‌الأحَدِ، فاتِحة‌کِتابِ‌الشهادة،والی‌وِلایة‌السِیادة، صاحِب‌َ‌الکوُنِین‌أبی‌عَبدالله‌الحُسِین (جَـلَّ‌‌نـورَه‌و‌ذاته‌وعزّظُـهورَه) ((سـوّم‌شعبـان‌سـال‌چـهارم‌هـجری)) مدینه‌المنورة📍 منابع؛ اقبال‌،‌جلد۳،صفحه۳۰۳ اصول‌کافى،جلد۱،صفحه۲۰۱ ارشاد‌مفید،جلد۱،صفحه۳۶۷ بحارالانوار،جلد۴۴،صفحه۲۰۱ مناقب‌ابن‌شهر‌آشوب،جلد۴،صفحه۸۴
•• قَتلِگـٰاه ••
جـهان‌مشعشع‌و‌نورانی‌از‌رخ‌آن‌نــور خدابه‌پیکرمولی‌الحسین‌کرده‌ظهور ظهور‌نورانی‌حضرت‌مَرکَزِ‌عالَمِ
ز‌گـاهـواره‌به‌گـودال‌خـون‌نگاهی‌کرد به‌خویش‌گفت‌که‌میلاد‌ما‌شهادت‌ماست اسماءبنت‌عميس‌روايت‌مى‏كند‌: من‌در‌ولادت‌حسن‌و‌حسين(جَـل‌َّجَلالَـهما) قابله‌جده‏ات‌فاطمه‌(جَـل‌َّجَلالَـها)بودم. وقتى‌حسين‌(جَـل‌َّجَلالَـه)به‌دنيا‌آمد، رسول‌خدا‌(جَـل‌َّجَلالَـه)به‌سراغ‌من‌آمدوفرمود: اى‌اسما‌ءفرزندم‌را‌بياور.‌ حسين‌(جَـل‌َّجَلالَـه)رادر‌پارچه‌سفيدى‌ پیچیده‌بود،به‌دست‌آن‌حضرت‌دادم.‌ در‌گوش‌راست‌اذان‌ودر‌گوش‌چپ‌ايشان‌ اقامه‌گفتند، آنگاه‌او‌را‌در‌دامن‌خود‌گذاشته‌و‌گريستند! عرض‌كردم‌پدر‌و‌مادرم‌فداي‌توباد،‌‌ گریه‌برای‌چیست؟ فرمود:‌بر‌حال‌این‌فرزندم‌می‌گریم!‌ گفتم:‌او‌هم‌اكنون‌متولد‌شده‌است. فرمود:‌اى‌اسماء!‌پسرم‌را‌گروهی‌ا‌ز‌ستمکاران‌پس‌ازمن‌ شهید‌خواهند‌کرد، خداوند‌شفاعتم‌را‌نصیب‌آنان‌نرساند منابع؛ ‌عیون‌اخبار‌الرضا،جلد۲،صفحه۲۶ مقتل‌خوارزمى،‌جلد۱،صفحه۸۸
ازحضرت‌فاطمه‌(جَـل‌َّجَلالَـها)در‌حدیثی‌ در‌میلادامام‌حسین(جَـل‌َّجَلالَـه)که‌وقتی حضرت‌شش‌ماهه‌بود‌ در‌شب‌تاریک‌نیاز‌به‌چراغ‌نداشتم‌ و‌ وقتی‌در‌محل‌نمازم‌با‌خودم‌خلوت‌می‌کردم از‌باطنم‌صدای‌تسبیح‌و‌تقدیس‌می‌آمد. و در روایتی‌دیگرنقل‌کرده‌اند حضرت‌یحیی‌(علی‌نبیناوآله‌و‌علیه‌سلام‌الله) در‌شکم‌مادرش‌صحبت‌می‌کرد و‌امام‌حسین(جَـل‌َّجَلالَـه)همچنین‌در‌ شکم‌مادرش‌فاطمه‌(جَـل‌َّجَلالَـها)حرف‌می‌زد و‌می‌فرمود:‌من‌آن‌تشنه‌ام،‌من‌آن‌بی‌لباسم، من‌آن‌کسی‌هستم‌که‌لگدکوب‌شده‌ام. منابع؛ مراقات‌الایقان،جلد۲،صفحه۵ معالی‌السبطین‌،جلد۱،صفحه۱۱۱ الخرائج،جلد۲،صفحه۸۴۴
صفیه‌دختر‌عبدالمطلب‌(جَـل‌َّجَلالَـهما)گوید: هنگامی‌که‌اباعبدالله‌الحسین(جَـل‌َّجَلالَـه) به‌دنیابیامدند،من‌قابله‌اش‌بودم، رسول‌الله‌(جَـل‌َّجَلالَـه)‌به‌من‌فرمود: عمه‌جان‌بشتاب‌پسرم‌را‌پیش‌من‌بیاور. عرض‌کردم: ای‌رسول‌خدا‌ما‌هنوز‌او‌را‌نشسته‌ایم. فرمودند:ای‌عمه‌آیا‌می‌خواهی‌او‌را‌بشویی؟! به‌راستی‌که‌خداوند‌متعال‌(جَـل‌َّجَلالَـه)خود او‌را‌پاک‌و‌پاکیزه‌خلق‌نموده‌است. منبع؛ مقتل‌الحسین،جلد۱،صفحه۳۳
أنا‌کَلـــبُ‌الحُسَیِنْ⛓ سوم‌شعبان‌ورود‌کاروان‌سیدالشهداء‌ ازسفرمدینه‌به‌مکه‌مکرمه📍 عمان‌ابن‌عبدالله‌از‌غلامان‌سیدالشهداء (جَـل‌َّجَلالَـه)روایت‌میکند: در‌قافله،‌کلبی‌دورادور‌ما‌را‌دنبال‌می‌کرد حضرت‌او‌را‌فراخواندو‌آن‌کلب‌به‌سخن‌آمد: که‌یا‌حسین‌ابن‌علی‌من‌از‌مدینه‌در‌پی‌تو‌هستم‌ مرا‌وا‌می‌گذاری؟ سیدالشهداء‌(جَـل‌َّجَلالَـه)تبسمی‌کردند‌و فرمودند:‌تو‌برای‌ما‌مَثَلِ‌سگ‌اصحاب‌کهفی‌که جویای‌حقیقت‌و‌کمالی. منبع، طویریج‌الحسینیه،جلد‌۲،صفحه۲۰۰
حضرت‌اباالفضل‌العبّاس(جَـل‌َّجَلالَـه)حتى‌ ازهمان‌دوران‌كودكى‌و‌خردسالى‌به‌خاطر‌ رعايت‌ادب‌حضور،‌هيچ‌گاه‌در‌كنار امام‌حسين(جَـل‌َّجَلالَـه)نمى‌نشست‌و هر‌گاه‌كه‌پس‌از‌كسب‌اجازه‌در‌كنار‌حضرت‌ مى‌نشست،‌بسيار‌مودب‌و‌مانندعبدى‌خاضع،‌ دو‌زانو‌در‌برابر‌مولايش‌مى‌نشست. حضرت‌اباالفضل‌العبّاس(جَـل‌َّجَلالَـه)در طول‌مدت‌سی‌وچهارسال‌عمر‌شريف‌شان‌هرگز امام‌حسين‌(جَـل‌َّجَلالَـه)را‌برادر‌خطاب‌نكردند، بلكه‌هميشه‌ايشان‌را‌با‌ القاب‌محترمانه‌و محبت‌آميزى‌مانند‌يا‌سيدى،‌يامولاى،‌يا‌سيدى‌و مولاى،‌يابن‌رسول‌اللّه‌خطاب‌مى‌كردند، اماوای‌از‌روز‌دهم‌محرم در‌آخرين‌ساعت‌عمر‌شريف‌شان‌يعنى‌در لحظه‌شهادت‌صدا‌زد:‌《يااخا‌ادرك‌اخاك》 اى‌برادر،برادرت‌را‌درياب،‌و‌اين‌تعبير‌نيز‌خود به‌خاطر‌ رعايت‌ادب‌و‌محبت‌بود، شايد‌مى‌خواست‌به‌امام‌حسين(جَـل‌َّجَلالَـه) بگويد:‌در‌نزد‌خداى‌تعالى(جَـل‌َّجَلالَـه) شاهد‌باش‌و‌گواهى‌بده‌كه‌برادرت‌رسم‌برادری‌را به‌بهترين‌وجه‌ممكن‌اداءنمود. منبع؛ معالى‌السبطين،جلد۱،ص۴۴۳
مذهب‌و‌دین‌سگان‌را‌شه‌دلخواه‌آمد جــلـو‌ه‌روی‌عـلـی‌حضـرت‌اللّٰــه‌آمد ظهورنورانی‌‌وملکوتی‌حضرت صاحِبُ‌اللواءِلاهُوت‌،خالِقُ‌الناسُوت‌ صاحِب‌ُالجَبَروت،نُقطَة‌دائِرَة‌الوُجُود‌ صِراطِ‌عُیون‌ِالشُهود،مَدَمِّرُ‌الأعداءوالخَناس‌ عِلَّت‌ِالجُنون‌ِالنّاس،إبنُ‌الامیرالمومِنین‌ أبوفاضِل‌مولانا‌ العَبّـاس‌ (عـزّعزّه‌و‌إسـمَه،عَظُمَ‌شَـأنه‌وکُبِرَ‌وَصـفَه) ((چهارم‌شعبان‌سال‌بیست‌وشش‌هـ.قمری)) مدینه‌المنورة📍 منابع؛ العبّاس‌،مقرم،جلد۱،صفحه۱۲۷ حیاةابی‌الفضل‌العباس،جلد۱،صفحه۶۱ نفس‌المهموم،جلد۱،صفحه۲۸۵ اعیان‌الشیعه،‌جلد۷،‌صفحه۴۲۹