✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_خضر_عليه_السلام
✨#قسمت_اول
👈مختصری درباره حضرت خضر علیه السلام
🌴در قرآن مجيد به صراحت نامى از حضرت خضر عليه السلام نيامده، ولى طبق روايات متعدد، منظور از آيه 65 سوره كهف (كه مربوط به داستان موسى و مرد عالم است و قبلا در زندگى موسى عليه السلام ذكر شد) حضرت خضر عليه السلام است، كه خداوند او را در آيه مذكور، چنين توصيف كرده است:
🍃فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا🍃
✨موسى و يوشع، در آن جا بنده اى از بندگان ما را يافتند كه رحمت و موهبت عظيمى از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم.✨
🌴بنابراين خضر مطابق اين آيه، از بندگان خاص خدا است كه مشمول رحمت مخصوص الهى بوده از جانب خداوند علم لدنى داشت.
🌴مطابق پاره اى از روايات، نام او تاليا بن ملكان بود، و خضر لقب او است، زيرا خضر به معنى سبزى است و او هر كجا گام مى نهاد به بركت قدومش زمين سرسبز مى شد.
🌴از بعضى از روايات استفاده مى شود كه او از پيامبران بود، چنان كه بعضى آيات سوره كهف (مانند آيه 82 كهف: ما فَعَلتُهُ عَن اَمرِى و مانند آيه 80 فَاَرَدنا اين مطلب را تاييد مى نمايد.)
🌴و طبق روايات متعدد، حضرت خضر عليه السلام از يك عمر طولانى تا قيامت برخوردار است و هم اكنون زنده مى باشد.او از ياران ذوالقرنين بود كه شرح حال ذوالقرنين ذكر خواهد شد.
🌴و از امام باقر عليه السلام نقل شده فرمود: خضر عليه السلام پيامبر مرسل بود، خداوند او را به سوى قوم خود فرستاد، او آنها را به توحيد و ايمان به پيامبران و رسولان و كتابهاى آسمانى دعوت كرد و معجزه او اين بود كه در هر كجا از چوب خشك و زمين خالى از گياه مى نشست، آن چوب و زمين، سرسبز و خرم مى شد.از اين رو او با اسم خضر (كه به معنى سبز است) ناميده شد.
🌴او از نوادگان حضرت نوح عليه السلام بود، و سلسله نسب او را چنين نوشته اند: تاليان بن ملكان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح.(بحار، ج 13،ص 286)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_خضر_عليه_السلام
✨#قسمت_دوم
👈بردگى خضر عليه السلام از تاجر بازار
🌴روزى خضر عليه السلام در يكى از بازارهاى بنى اسرائيل عبور مى كرد، ناگهان فقيرى كه او را مى شناخت نزد او آمد و تقاضاى كمك كرد.
🔸خضر عليه السلام گفت: ايمان به خدا دارى، ولى چيزى نزدم نيست تا به تو بدهم.
🔹فقير گفت: آثار نورانيت و خير در چهره تو مى نگرم، و اميد خير از تو دارم تو را به وجه (آبروى) خدا به من كمك كن.
🔸خضر عليه السلام گفت: مرا به امر عظيم (آبروى خدا) قسم دادى، چيزى ندارم (ولى نمى توانم از اين امر عظيم كه نام بردى بگذرم) جز اين كه مرا به عنوان برده (غلام) بگيرى و در اين بازار بفروشى، و پولش را براى خود بردارى.
🔹فقير گفت: آيا چنين كارى روا است؟
🔸خضر گفت: به حق مى گويم كه تو مرا به نامى عظيم سوگند دادى. من نمى توانم اين نام عظيم را ناديده بگيرم، مرا بفروش.
🔹فقير: خضر را به تاجرى به مبلغ چهارصد درهم فروخت، و آن پول را براى خود برداشت و رفت.
🌴خضر عليه السلام مدتى نزد اربابش ماند، ولى ديد اربابش كارى را بر عهده او نمى گذارند.
🔸روزى به اربابش گفت: تو مرا براى خدمت خريده اى، دستور بده تا كارى را براى تو انجام دهم.
🔹تاجر گفت: من خوش ندارم كه تو را به زحمت بيفكنم، تو پيرمرد سالخورده اى هستى.
🔸خضر گفت: نه، كار براى من زحمت نيست.
🔹تاجر سنگ بزرگى را در گوشه خانه اش نشان داد كه لازم بود شش نفر كارگر در طول يك روز بتوانند آن سنگ را از آن جا بردارند و بيرون ببرند و گفت: اين سنگ را از خانه خارج كن.
🔸خضر عليه السلام در همان ساعت، آن سنگ را برداشت و به تنهايى آن را بيرون برد.
🔹تاجر به او گفت: آفرين، كار را بسيار نيكو انجام دادى، با قدرتى كه هيچكس آن قدرت را ندارد.
🌴پس از مدتى تاجر تصميم گرفت به مسافرت برود، به خضر گفت: من تو را امين يافتم، تو را در خانه ام مى گذارم، نسبت به اهل خانه ام جانشين خوبى باش تا باز گردم، و من خوش ندارم تو را به زحمت افكنم.
🔸خضر گفت: زحمت نيست، هر كارى مى خواهى بفرما انجام دهم.
🔹تاجر گفت: مقدارى خشت درست كن و آماده نما تا باز گردم.
🌴تاجر به مسافرت رفت و پس از مدتى بازگشت ديد خضر عليه السلام ساختمان خانه او را به طور محكم و عالى درست كرده است، به خضر گفت: تو را به وجه (آبروى) خدا سوگند مى دهم بگو تو كيستى و كارت چيست؟
🔸خضر گفت: تو مرا به امر عظيم كه وجه خدا باشد سوگند دادى، و همين وجه خدا مرا به بندگى او واداشته است، من خضر هستم كه نامم را شنيده اى. فقيرى از من تقاضاى كمك كرد. در نزدم چيزى نبود كه به او بدهم. مرا به وجه خدا قسم داد، ناگزير خودم را بنده او نمودم، او مرا به تو فروخت و پولش را گرفت و رفت.
🌴اين را بدان كه اگر شخصى را به وجه و آبروى خدا سوگند دهند، تا كارى را انجام دهد، و آن شخص قدرت انجام آن كار را داشته باشد ولى انجام ندهد، در روز قيامت به گونه اى محشور مى شود كه در صورتش گوشت و خون نيست، و تنها استخوانى كه بر اثر به هم خوردنشان صدايش به گوش مى رسد، در چهره او دميده مى شود.
🔹تاجر معذرت خواهى كرد و گفت: من تو را نشناختم و به تو زحمت دادم.
🔸خضر گفت: اشكالى ندارد تو به من لطف و مهربانى نمودى.
🔹تاجر گفت: پدر و مادرم به فدايت، در مورد خود و اهل خانه ام هر گونه كه مى خواهى رفتار كن .اختيار ما با تو است، و اگر بخواهى تو را آزاد كردم هر جا مى خواهى برو.
🔸خضر گفت: دوست دارم مرا آزاد كنى تا به عبادت خداوند پردازم. تاجر او را با كمال معذرت خواهى آزاد نمود.
🔸خضر عليه السلام گفت: حمد و سپاس خداوندى را كه توفيق بندگى درگاهش را به من عنايت فرمود، و مرا در پرتو بندگيش، از انحرافات نجات داد. (بحار، ج 13، ص 321)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_خضر_عليه_السلام
✨#قسمت_سوم
👈نصيحت خضر عليه السلام به موسى عليه السلام
🌴هنگامى كه در ماجراى ملاقات موسى و خضر (كه داستانش در زندگى موسى گذشت) خضر خواست از موسى عليه السلام جدا شود، موسى عليه السلام از خضر عليه السلام تقاضاى اندرز و نصيحت كرد. خضر عليه السلام گفت:
1⃣ به خداوند بپيوند كه پيوستن به او براى تو زيانى ندارد، و پيوستن به غير او سودى براى تو نخواهد داشت.
2⃣ از لجاجت پرهيز كن.
3⃣ از حركت بى هدف و بدون نياز، دورى كن.
4⃣ خنده بى جا و بدون تعجب نكن.
5⃣ خطاكار را به خاطر خطايش سرزنش نكن (با ملايمات او را از خطايش بازدار و گرنه جرى تر مى شود).
6⃣ در مورد خطاهاى خود، در درگاه خدا گريه كن.(بحار، ج 13،ص 302)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_خضر_عليه_السلام
✨#قسمت_چهارم
👈وسعت علم پيامبر اسلام (ص)و وصى او
🌴هنگامى كه موسى عليه السلام از خضر عليه السلام جدا شد، و به خانه اش بازگشت، برادرش هارون عليه السلام از موسى عليه السلام پرسيد: چه خاطره اى از ملاقات با خضر عليه السلام دارى برايم بيان كن.
🌴موسى عليه السلام فرمود: با خضر عليه السلام كنار دريا نشسته بوديم. ناگاه پرنده به پيش ما فرود آمد و قطره آبى را از دريا به منقارش گرفت و سپس به طرف مشرق افكند، بار ديگر قطره آبى به منقار گرفت و آن را به سوى مغرب افكند، سپس قطره ديگرى آب به منقار گرفت و آن را به سوى آسمان افكند، بار چهارم قطره آبى از دريا به منقار گرفت و به سوى زمين افكند، براى بار پنجم با منقارش قطره آبى گرفت و سپس به دريا انداخت.
🌴ما از اين حادثه شگفت زده شديم، خضر از آن پرنده پرسيد: اين كارها چيست كه انجام دادى؟ آن پرنده جواب نداد.
🌴در اين هنگام شخصى به صورت صياد به نزديك ما آمد و به ما نگاه كرد و گفت: براى چه شما را در مورد كارهاى آن پرنده متحير مى نگرم؟
🌴موسى و خضر گفتند: آرى، حيرت ما در مورد راز اين حركاتى است كه آن پرنده انجام داد.
🌴صياد گفت: من مردى صياد هستم و راز آن را مى دانم، ولى شما هر دو پيامبر هستيد و راز آن را نمى دانيد.
🌴موسى و خضر گفتند: ما چيزى جز آن چه را كه خداوند به ما بياموزد نمى دانيم.
🌴صياد گفت: اين پرنده دريايى است و نامش مسلم است، زيرا وقتى آواز مى خواند در آواز خود مى گويد: مسلم.
🌴اما اين كه: قطره آب دريا را به منقار گرفت و به آسمان و زمين و مشرق و مغرب و بالا و پايين ريخت مى خواست بگويد: بعد از شما در آخر الزمان پيامبرى (پيامبر اسلام) مبعوث مى شود كه امت او مشرق و مغرب را مى گيرند (در شب معراج) به آسمان مى رود و سپس (پس از رحلت) در زمين دفن مى گردد.
🌴و اما اين كه آب در منقارش را به دريا ريخت خواست بگويد: علم اين عالِم (خضر) در نزد علم او (پيامبر اسلام) مانند قطره نسبت به دريا است، سپس وصى و پسرعمويش (حضرت على عليه السلام) وارث علم او مى شود.
🌴گفتار آن صياد ما را از حيرت بيرون آورد و آرام گرفتيم، سپس آن صياد پنهان شد، فهميديم كه او فرشته اى بود كه خداوند او را نزد ما كه ادعاى كمال مى كرديم فرستاده بود [تا بفهميم دست بالاى دست بسيار است، و در نتيجه مغرور نشويم(بحار، ج 13،ص 312)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_خضر_عليه_السلام
✨#قسمت_پنجم
👈تسليت خضر عليه السلام به بازماندگان پيامبر(ص)
🌴امام باقر عليه السلام فرمود: هنگامى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم رحلت كرد، آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم آنچنان اندوهگين شدند كه از شدت ناراحتى درازترين شبها را مى گذراندند (چشمشان به خواب نمى رفت) تا آن جا كه آسمان بالاى سرشان، و زمين زير پايشان را فراموش كردند، زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، خويش و بيگانه را با هم متحد و دوست كرده بود، و همه را حامى دين نموده بود. در اين حال، شخصى بر آنها وارد شد كه خودش را نمى ديدند ولى سخنش را مى شنيدند (كه به عنوان تسليت) مى گفت:
🌴درود و رحمت و بركات خدا بر شما خاندان باد، با وجود خدا و در سايه لطف الهى، هر مصيبتى، قابل تحمل است، و هر از دست رفته اى را جبرانى است، هر انسانى مرگ را مى چشد، و قطعا خداوند در روز قيامت، پاداش شما را به طور كامل خواهد داد،... بر خدا توكل كنيد و به او اعتماد نماييد... شما را به خدا مى سپارم و سلام بر شما باد.
🌴شخصى از امام باقر عليه السلام پرسيد: اين تسليت از جانب چه كسى براى آنها آمد؟ امام باقر عليه السلام فرمود:
🍃مِنَ اللهِ تَبارَكَ وَ تَعالى🍃
✨از جانب خداوند متعال.(اصول كافى، ج 1،ص 445)
🌴از ثعلبى روايت شده كه اميرمؤمنان عليه السلام به حاضران فرمود: صاحب صدا، برادرم خضر عليه السلام است كه شما را در مورد مصيبت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تسليت مى گويد.(كحل البصر،ص 195)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_خضر_عليه_السلام
✨#قسمت_ششم
👈شركت خضر عليه السلام همراه امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) در تاسيس مسجدجمكران
🌴شيخ عفيف و صالح، حسن بن مُثله جمكرانى ماجراى مسجد جمكران را چنين نقل مى كند: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان 373 ه.ق در سراى خود خوابيده بودم. نيمه شب بود. ناگاه عده اى به خانه ام آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند: برخيز و امر حضرت مهدى صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را اجابت كن كه تو را مى طلبد.
🌴حسن بن مُثله مى گويد: برخاستم و آماده شدم و حركت كردم و چون به در خانه ام رسيدم جماعتى از بزرگان را ديدم، سلام كردم، جواب سلام را دادند، و خوش آمد گفتند و مرا به آن جايگاه كه اكنون مسجد جمكران در آن جا واقع شده، بردند، نگاه كردم ديدم تختى در آن جا نهاده شده، و فرشى نيكو بر روى آن تخت، گسترده اند، و بالشهاى نيكو بر آن نهاده اند، و جوانى حدود سى ساله بر روى تخت بر بالش ها تكيه كرده، و پيرمردى در پيش روى او نشسته و كتابى در دست گرفته و براى آن جوان مى خواند. ديدم بيش از شصت مرد كه بعضى جامه هاى سفيد و بعضى جامه هاى سبز بر تن داشتند، در گرداگرد آن جوان، بر روى زمين نماز مى خواندند.
🌴آن پيرمرد كه حضرت خضر عليه السلام بود مرا روى تخت نشانيد و حضرت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) (آن جوان) مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن بن مسلم بگو تو چند سال است اين زمين را آباد مى كنى و ما خراب مى كنيم، پنج سال زراعت كردى، بار ديگر امسال شروع به زراعت كردى، بايد هر چه از اين سود برده اى برگردانى، تا در همين محل، (از همان سود زراعت) مسجد بنا كنند. به حسن بن مسلم بگو اينجا زمين شريفى است، خداوند متعال اين زمين را از زمين هاى ديگر برگزيده، و ارجمند نموده است. تو آن را گرفته و به زمين خود ملحق نموده اى، اگر از اين كار دورى نكنى، بلاى خداوند از ناحيه اى كه گمان نمى برى بر تو فرو مى ريزد.
🌴حسن بن مثله عرض كرد: اى سيد و مولاى من، لازم است علامتى و نشانه اى در اختيارم بگذارى، زيرا مردم سخن مرا بدون علامت و نشانه نمى پذيرند.
🌴امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) فرمود: نزد سيد ابوالحسن برو و به او بگو برخيزد و بياييد و آن مرد (حسن بن مسلم) را بياورد، و منفعت چند ساله را از او بگيرد، و به ديگران بدهد تا صرف در بناى ساختمان مسجد شود، باقى وجوه را نيز از رَهَق واقع در ناحيه اردهال كه ملك ما است بياورد، و ساختمان مسجد را تمام كند، و نصف رهق را وقف اين مسجد كرديم كه هر ساله وجوه در آمد آن را بياورد و در ساختمان اين مسجد به مصرف برسانند.
🌴به مردم بگو به اين محل اشتياق داشته باشند و آن را عزيز بدارند، و در آن چهار ركعت نماز بخوانند، دو ركعت نماز تحيت مسجد، در هر ركعتى يك بار الحمد و هفت بار قل هُوَ اللهُ اَحَد، و در ركوع و سجود، هفت بار ذكر ركوع و سجود را بخوانند.
🌴سپس دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند: در ركعت اول، هنگامى كه در سوره حمد به آيه اءِيَّاكَ نَعبُدُ وَ اءِيَّاكَ نَستَعِين رسيدند آن را صد بار بگويند، ركعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند. ذكر ركوع و سجود را در هر ركعت هفت بار بگويند و بعد از نماز، يك بار تهليل لا اله الا الله بگويند، سپس تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام را بگويند، آن گاه سر بر سجده نهاده و صد بار بر پيامبر و آلش، صلوات بفرستند، هر كس اين دو نماز را بخواند، گويى آن را در خانه كعبه خوانده است... .(مونس الحزين شيخ صدوق/بحار، ج 53،ص 230 و 233)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_خضر_عليه_السلام
✨#قسمت_هفتم
👈سلام خضر عليه السلام به على عليه السلام به عنوان چهارمين خليفه
🌴اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام كه همواره همراه و همراز پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود مى گويد: با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در يكى از راه هاى مدينه در حركت بوديم، ناگاه با پيرمرد بلندقامت چهارشانه اى كه محاسن و ريش پرى داشت، ملاقات نموديم. او با كمال احترام به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سلام كرد و احوالپرسى نمود، سپس به من رو كرد، و گفت: 🍃السَّلامُ عَلَيكَ يا رابعَ الخَليفَةِ وَ رحمَةُ اللهَ وَ بَرَكاتُهُ🍃✨سلام و درود و مهر خداوند بر تو اى چهارمين خليفه!✨
🌴در اين هنگام متوجه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم شد و گفت: آيا چنين نيست؟
🌴رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را تصديق كرد.
🌴آن گاه پيرمرد، از نزد ما به سويى رفت (عجبا! اين چه منظره اى بود، او كه از چهره تابناكش، شكوه و شخصيتش آشكار بود، به راستى چرا مرا چهارمين خليفه خواند؟ و چرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را تصديق كرد؟)
🌴اى رسول خدا! اين گفتارى كه آن پيرمرد گفت، چه بود؟
🌴پيامبر: او حرف درستى زد،به راستى تو همان هستى كه او بازگو نمود. (اينك گوش كن تا برايت توضيح دهم.)
🌴خداوند در قرآن (به فرشتگان) مى فرمايد:✨من در زمين پديد آورنده خليفه هستم.(بقره، 30)✨
🌴اولين خليفه و جانشينى كه خداوند در زمين براى خود قرار داد، حضرت آدم عليه السلام است.
🌴در مورد ديگر مى فرمايد:✨اى داوود! ما تو را در زمين خليفه نموديم، طبق ميزان حق و عدالت بر مردم حكومت كن.از اين رو داوود خليفه دوم است.(سوره صاد/آیه 26)✨
🌴در جاى ديگر مى فرمايد:✨موسى عليه السلام به برادرش هارون عليه السلام گفت: در ميان قوم من جانشين من باش! و امور آنان را اصلاح كن!بنابراين هارون خليفه سوم است.(سوره اعراف/آیه142)✨
🌴و بالاخره مى فرمايد:✨اعلانى است از طرف خداوند، و رسول او به مردم، در مجمع عظيم اسلامى (حج) كه خدا و رسول او از مشركان بيزارند.(سوره توبه/آیه 3)✨
🌴اعلان كننده و مبلغ از ناحيه خداوند و رسول او، تو هستى! تو وصى و وزير و اداكننده وام من هستى! تو همان گونه مى باشى كه هارون براى موسى عليه السلام بود(گرچه بعد از من پيامبرى نخواهد آمد)روى اين اساس همان گونه كه آن پيرمرد بلندقامت تو را خليفه چهارم خواند، چهارمين خليفه هستى!
🌴آيا مى خواهى بدانى او چه كسى بود؟
🌴على عليه السلام: آرى، مى خواهم.
🌴پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم: او برادر تو خضر عليه السلام بود.(عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 2،ص 11)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_خضر_عليه_السلام
✨#قسمت_هشتم
👈نصيحت جالب خضر عليه السلام و على عليه السلام
🌴روزى حضرت خضر عليه السلام به محضر اميرمؤمنان على عليه السلام آمد. پس از احوال پرسى، على عليه السلام به او فرمود: سخن حكيمانه اى بگو
🌴خضر گفت:🍃ما احسَنَ تَواضُعُ الاغنِياءِ لِلفُقَراءِ قُربَةً الى اللهِ🍃✨تواضع ثروتمندان نسبت به تهيدستان براى رضاى خدا، چقدر زيبا است!✨
🌴امير مؤمنان علی عليه السلام فرمود:🍃وَ اَحْسَنْ مِنْ ذلِكَ تِيهُ الْفُقَراءِ عَلَي الْاَغْنِياءِ ثِقَة بِاللهِ🍃✨زيباتر از اين بیاعتنايی تهيدستان بر ثروتمندان به خاطر اطمينان به خدا است.✨
🌴خضر عليه السلام گفت: سزاوار است اين سخن را با طلا نوشت.(سفينة البحار، ج 1،ص 309/ بحار، ج 39،ص 133)
🌴جز اين شبى حضرت على عليه السلام خضر عليه السلام را در خواب ديد و از او درخواست نصيحت كرد.
🌴خضر عليه السلام دست خود را به على عليه السلام نشان داد.
🌴على عليه السلام مشاهده كرد كه در كف دست او با خط سبز چنين نوشته شده:
🍃قد كُنتَ ميِّتاً فَصِرتَ حيّاً
🍃وَعَن قليلٍ تَعُودُ ميِّتاً
🍃فابنِ لِدارِ البَقاءِ بَيتاً
🍃وَدَعْ لِدارِ الفَنَاءِ بَيتاً
✨مرده بودى زنده شدى،
✨و به زودى مرده مى شوى،
✨بنابراين براى خانه بقا،
✨خانه بساز و خانه فانى را رها كن.
(مناقب آل ابى طالب (ع)، ج 1،ص 409)
💥پايان داستان زندگى خضر عليه السلام
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim