eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
745 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط باما. نـوكــــري كردنِ اين قـوم مرا بالا بُرد با گـداييِّ حسيـن مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خـدا شكر، عجب پشت و پناهي دارم. @Behruz313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌ هیچ وقت خدا و قسم الله را وسیله ی رسیدن به اهداف دنیا و حل مشکلات خود نکنیم! 👈 حرمت نگاه داریم و برای هر مسئله‌ای، از قسم خدا، هزینه نکنیم. وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم ٌ‌«224» براى نيكى كردن و پروا داشتن واصلاح بين مردم، خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار ندهيد. همانا خداوند شنوا و دانا است. @Quranahlebayt
حضرت جبرئیل خدمت حضرت موسی علیه السلام رسیده و عرض کرد: یاموسی میخواهی همسایه بهشتیت راببینی⁉️ فرمودند: بله.. جناب جبرئیل عرض کرد: برو به فلان مکان ؛ مغازه ای است که جوانی مشغولیت کار در آن است. حضرت موسی علیه السلام رفت و جوان را دید. او و اعمالش را زیر نظرگرفت؛تا وقت شب شد. جوان از صاحب مغازه اجازه رفتن به قصد منزل گرفت. وقتی که جوان می رفت حضرت موسی جلو رفته و گفت: جوان مهمان نمی خواهی⁉️ جوان در حالی که حضرت موسی را نمی شناخت گفت: اگر لطف بفرمایید در خدمتتانم. بعد از راز و نیاز مختصری، شام را آماده نمود. بعد از صرف شام به حضرت گفت: من میخوابم اگر شما فعلا قصد خواب ندارید؛ بنشینید. حضرت بوقت شب به جوان نظر می کرد که الان برای شب زنده داری بیدار می شود. جوان تا وقت نماز صبح خوابید، بلند شده نماز خوانده و بعد از اینکه صبحانه را خوردند، جوان گفت: من باید بروم مغازه. در راه رفتن حضرت موسی علیه السلام به جوان گفت: من پیامبر تو موسی هستم. خدا فرموده که شما همسایه بهشتی من هستی، خواستم ببینم چه اعمالی تو را به این مقام رسانده است ☑️ جوان گفت من فقط واجباتم را انجام میدهم؛ و در ازای مبلغی که از صاحب مغازه می گیرم سر وقت در مغازه حاضرمی شوم . ✅ بعد از انجام باید عمل به وظیفه نماییم، حالا به هر کاری که مشغولیم درس خواندن، کارگری، معلمی،کارمندی، همسرداری و..... @Quranahlebayt
🔴 شیطان، هم دنیا را گرفت و هم آخرت را! 🔸 آیت الله حق شناس (ره) : یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!! شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را. امیر مومنان (ع) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد. از ملڪ تا ملڪوت جلد 1 ص 213 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌ @Quranahlebayt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 تقوا، کمش هم انسان را نجات میدهد. «وَاجْعَل بَینکَ وَ بَینَ اللّهِ، سِتراً وَ إن رَقَّ.» و بین خودت و خدا ستری قرار بده؛ اگرچه نازک باشد. یعنی حریمی هر چند نازک، بین خودت و خدای خودت حفظ کن. خدا شاهد است که بهترین امتحان برای بشر، حوادث همین عالم است. آن که دارد، اگرچه کم، ما می‌بینیم در حوادثی که پیش می‌آید، می‌تواند خودش را حفظ کند. آن که تقوا ندارد، وقتی در این حوادث قرار بگیرد، آنجاست که عجیب پیدا خواهد کرد. 🔸 تقوا! تقوا! انسان اگر تقوا پیدا کند به یک معنا خیالش راحت می‌شود. این، مثل کسی میماند که در اجتماعی که همه بیمار هستند و بیماریشان مسری است، واکسن‌زده وارد می‌شود. (علیه السلام) در می‌فرماید: تقوا کمش هم که شده انسان را نجات میدهد. تقوا ناجی انسان است. از کتاب «فَلیَبکِ ٱلباکون: توسلات اصحاب امام حسین (علیه السلام)» ص ۵۹ @Quranahlebayt
✍️ علامه جعفری 🔹روزی طلبه فلسفه‌خوانی نزد من آمد تا برخی سوال بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است. 🔸ذهن نقاد و سوالات بديعی داشت كه بی‌پاسخ مانده بود. پاسخ‌ها را كه می‌شنيد، مثل تشنه‌ای بود كه آب خنکی يافته باشد. 🔹خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. 🔸چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت. 🔹هرچه كردم، اين حالت در او كاسته نشد. می‌دانستم اين شيفتگی، به استقلال فكرش صدمه می‌زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قربانی استقلال ضميرش كنم. 🔸روزی كه قرار بود برای درس بيايد، در خانه را نيمه‌باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركات كودكانه كردم. 🔹ديدمش كه سر ساعت آمد. از كنار در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يک كلمه، رفت كه رفت. 🔸اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدمات فكری و فرهنگی به اسلام، گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكی همين دوچرخه‌بازی آن روز است! 🔹درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدم‌های بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده و از وجودشان توشه برگيريد اما مريد و واله كسی نشويد. 🔸شما انسانيد و ارزشتان به ادراک و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدم كسی نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد. @Quranahlebayt