eitaa logo
QHAUارتباطات مجتمع قرآن
791 دنبال‌کننده
3هزار عکس
650 ویدیو
165 فایل
کانال ارتباطات و بین الملل مجتمع قرآن المصطفی
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خدمت مبلغان و فارغ‌التحصیلان عزیز برخی اعزه مدام از طریق ایتا مسائل شخصی و اداری شان را پیگیری می کنند شخصا کاری به روش دیگر مدیران مجتمع ندارم اما قبول بفرمایید پاسخگویی ایتایی به ۱۳۰۰ نفر طلبه نه در توان بنده است و نه راه صحیحی است ضمن اینکه هیچ مساله پنهانی در اداره ارتباطات وجود ندارد که پیام خصوصی باعث تسهیل یا تسریع امور بشود لطفا امور اداری را از طریق اداره و حضوری پیگیری کنید یا از تلفن 02537110132 02537110137 025371106430 بهره بگیرید .
✅جلسه برگزاری نشست 🔶با عنوان: عواقب هتک حرمت به قرآن و مقدسات از دیدگاه حدیث 🔷توسط: حجت الاسلام والمسلمین استاد دکتر مهدی رستم نژاد (معاون اموزشی حوزه های علمیه)
قابل توجه داوطلبان شرکت در ازمون تحصیلات تکمیلی مردادماه ۱۴۰۲ (کارشناسی ارشد، دکتری و سطح چهار)
لینک دریافت کارت آزمون تحصیلات تکمیلی مردادماه ۱۴۰۲ 👇 https://rsampa.miu.ac.ir/Registration/Profile/login.aspx?lang=2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 چندی پیش فیلم بازی تنيس ربات با انسان در فضای مجازی فراگیر شده بود که معلوم شد جعلی است و با فناوری دیپ فیک تولید شده است. 🔹 دیپ فیک / Deep Fake نام تکنیک جدیدی برمبنای هوش‌‌ مصنوعی / AI است که به‌واسطه‌ی آن تصاویر و ویدئو‌های جعلی اما واقع‌گرایانه درست می‌شود.
♦️نهم مرداد ۱۲۸۸ یکی از عجیب‌ترین حوادث تاریخ ایران به وقوع پیوست! ♻️ پس باهم این حادثه تکان‌دهنده رو مرور می‌کنیم تا آگاه شویم و نه عبرت آیندگان ‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت آیت‌الله حاج شیخ (۹ مرداد ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن‌ودفن ...😭😥‼️ وقتی شیخ را به دار کشیدند در اثر تلاطم و طوفان یک‌مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد! جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می‌رفتند همه می‌خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آن‌قدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سروصورت و دماغ و دهانش روی گونه‌ها و محاسنش سرازیر شد. هرکه هرچه در دست داشت می‌زد آنهایی هم که دستشان به نعش نمی‌رسید تف می‌انداختند! به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک‌مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه‌های شلوارش را باز کرد و روبروی این‌همه چشم شُرشُر به سروصورت آقا شاشید! ▪️تحویل جنازه می‌خواستند جنازه را آتش بزنند، عده‌ای از صاحب‌نفوذها «یپرم ارمنی» را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می‌ترسانند. یپرم راضی می‌شود و می‌گوید: بسیار خوب ... به نظمیه تلفن کنید که جنازه را به صاحبانش برگردانند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکرهایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشه‌ای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت‌وعور آن گوشه همین‌طور افتاده بود، جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند. ▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اتاق پنج‌دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم. سر مجاهدها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم. یک لحاف هم تاکرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کرد و آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند. صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اتاق پنج‌دری را تیغه کردیم و رویش را گچ‌کاری کردیم. ♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج‌دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همان‌طور تروتازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم. 🏴 کم‌کم مردم فهمیدند که نعش شیخ در خانه است می‌آمدند پشت دیوار فاتحه می‌خواندند و می‌رفتند. از گوشه و کنار پیغام می‌دادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری‌ها به خیال می‌افتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دور شهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان. 🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ می‌گوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زارزار گریه می‌کند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه می‌کردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند، سر من هم آوردند. اینها می‌خواهند نعش مرا دربیاورند زود آن را به قم بفرست. همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را درآوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همان‌طور تروتازه و سالم مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس‌خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آن را با دُرشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با شهر دلیجان و سپس به طرف حرم حضرت معصومه(س) در قم حرکت دادیم. شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر حضرت معصومه(س) برای خودش مقبره‌ای تهیه‌کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد. نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می‌خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعاً میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حدنصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه سالم و کمترین بوی عفونتی نداشت. «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ » این آیه‌ای است که روی قبر شهید آیت‌الله حاج شیخ نوشته شده است. 📗 سرّ دار، ص۵۲. 🌺🍀💐🌷🍀🌺 📲 رسانه ندای لالجین ╭┅─────────┅╮ 🌺 @nedayelalejin