بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی
#حافظ
@NAJVAsher
تا به شکار رفته ای گشته دلم شکار غم
هست مرا ازین سپس طیش فزون و عیش کم
#قاآنی
@NAJVAsher
هرکسی قصه ی عاشقی اش فرق می کند
زندگی هر روز سر مستی اش فرق می کند
گرچه در ایرانیم اما دل ما مست کربلاست
حال و هوایمان با حسین بن علی فرق می کند
همه مردم،از نهال کودکی تا پیری
عاشقانه هایشان با حسین بن علی فرق می کند
بهار آمد مهدی نیامد،حسین جان
اما دل خوش است دیگر امسال فرق میکند
وقتی زندگی هایمان را حسینی می کنیم
حالمان با روز های دیگر فرق می کند
دلبری کردنت هر روز بیشتر می شود
عشقبازی با حسین کلا فرق می کند
آرزوی حرم،می کنیم هر صبح
دانیم حرم حسین خیلی فرق می کند
نوشیدن جام شیرین شهادت
از دست حسین بن علی خیلی فرق می کند
جوشش اشک،تمام شده اما غم تو نه
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
#رضوانہ
@NAJVAsher
قصهٔ باران اشک بیش نگویم، ازآنک
در خور گوش تو نیست لؤلؤی لالای من
#امیرخسرو_دهلوی
@NAJVAsher
امسال هم آمد اما تو نیامدی
باز هم بهار آمد اما تو نیامدی
بهاری شده همه ی خانه ها
اما به بهار است هنوز این دل ما
جانان ما تو نهان نیستی
ما هستیم که فرو رفته ایم در پستی
چشممان به جمالت روشن نشد
حالمان با هیچ یاری بهتر نشد
ای غایبی که بر هر لحظه ی ما ناظری
در کلاس حیات ما غایبیم ،تو حاضری
بدون تو حال دل ما بی صفاست
هوای تو کرده ایم که همان کربلاست
چشم ما منتظر نمی از نگاهت
دل ما مشتاق کمی از صدایت
تا جان بسپاریم به ولایت
ولایت توست این حکایت
حکایت عشق و حرم و زینب کبری (سلام الله)
جان نثاری و دلبری حضرت زهرا (سلام الله)
نگشته ایم مدافع حرم از بی لیاقتی
با لیاقت ها رفتند به دلیل شجاعتی
شجاعتی که پایان آن شهادت بود
شروع زندگی جدید و با سعادت بود
مانده ایم در این دنیای فانی
چه گویم ؟ چه خواهم ؟ با چه زبانی ؟
تو نوری آقای من، اما در نهانی
بده ازخود بر من بی جان نشانی
نشان عاشقی و نشان لیاقت
نشان گمنامی و نشان شهادت
مولای ما عالم دیوانه ی تار موی تو
پس کی نمایان می شود ماه روی تو
شما نیامده اید اما دل خوش به آمدن است
این دل منتظر ما در انتظار فرج است
ای امام تو برای من نشانی ز خداوند داری
تو همان نشان بی نشانی تو همان مهربان نگاری
کار هر روز من در انتظار بودن است
زبان به منتظرم مشغول کار شرمسار بودن است
حجت خدا بیا و دل مارا آباد کن
بیا و دل های مرده را شاد کن
آقا بیا و مارا از چاه گناه
نجات بده با یک بسم الله
ما یاران بی وفا و همه غرق گناه
تو جانی ای جان جانان بقیه الله
کاش به موقع آمدنت یارت باشم
گوش به فرمانت و مورد دعایت باشم
چه شود که بیایی و جان دهم با نگاه تو
در نگاه تو غرق شوم باشم کنار تو
خاک باشم و وصله شوم من به پای تو
هر دم بگویم جانم فدای تو جانم فدای تو
#رضوانه
@NAJVAsher
اوحدی
دلبرا چندین عتاب و جنگ و خشم و ناز چیست؟
از من مهجور سرگردان چه دیدی؟ باز چیست؟
@NAJVAsher
من میشناسم این دل مجنون خویش را
پندش مگوی که بیحاصل است این
#هوشنگ_ابتهاج
@NAJVAsher
خدایا این حال خراب را مپسند
خنده های پست ناباب را مپسند
به این و آن شد دل من دلداده
از حالمان این قاب را مپسند
من به در و دیوار دلم دیر نوشتم
نزد فاتح برو مفتاح باب را مپسند
غرق شد جان من در سر سودایی تو
ای خداوند این پیچ و تاب را مپسند
#رضوانه
@NAJVAsher
هرکسی قصه ی عاشقی اش فرق می کند
زندگی هر روز سر مستی اش فرق می کند
گرچه در ایرانیم اما دل ما مست کربلاست
حال و هوایمان با حسین بن علی فرق می کند
همه مردم،از نهال کودکی تا پیری
عاشقانه هایشان با حسین بن علی فرق می کند
بهار آمد مهدی نیامد،حسین جان
اما دل خوش است دیگر امسال فرق میکند
وقتی زندگی هایمان را حسینی می کنیم
حالمان با روز های دیگر فرق می کند
دلبری کردنت هر روز بیشتر می شود
عشقبازی با حسین کلا فرق می کند
آرزوی حرم،می کنیم هر صبح
دانیم حرم حسین خیلی فرق می کند
نوشیدن جام شیرین شهادت
از دست حسین بن علی خیلی فرق می کند
جوشش اشک،تمام شده اما غم تو نه
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
#رضوانه
@NAJVAsher
آری حسین است و نوای نینوایی
آری حسین است و ندای کربلایی
آری حسین است،حسین مظلوم
با سخن ها و موعظه های عاشورایی
اینجا حسین رجز خوان است
بچه ها لب تشنه،عباس در پی سقایی
شب ها در بستر خواب
می خواند زینب برای بچه ها لالایی
صدای سه ساله ای به گوش می رسد
انگار هر دم رقیه می گوید بابا کجایی؟
#رضوانه
@NAJVAsher
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبلهایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی
@NAJVAsher
روز مردن سویم از رحمت نگاهی کرد و رفت
وقت رفتن به حسرت طرفه آهی کرد و رفت...
#فروغی_بسطامی
@NAJVAsher