eitaa logo
ʀᴇᴊᴇsᴛᴇᴅ
164 دنبال‌کننده
147 عکس
24 ویدیو
0 فایل
دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسن: در اینجا آدمکی شیشه‌ای با حسرت های ریز و درشت آرامیده، لطفا رهایش کنید..
مشاهده در ایتا
دانلود
یک قاب از شهریور . . https://eitaa.com/noothiing/9246
و امشب برای هزارمین بار ؛ لعنت به سکوت های بی موقع .
از شدتِ خستگی رو به موتم*
هدایت شده از مُنیب ؛
اینجارو یکم میبرید بالا؟♥️ https://eitaa.com/khattkhatti
[به مو میرسه پاره‌ام میشه]
- رو به بیرون زدن از خویش دری میخواهم !.
یه قانونِ نانوشته ای هست که میگه : خودتو دریغ کن از کسایی که قدرِ بودنتو نمیدونن .
هدایت شده از خطخطی
منتظر آسانسور ایستاده بودیم، سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و موبایل از دستش افتاد تازه متوجه شدم دوتا گوشی دارد، آن که بزرگتر بود و جدیدتر به نظر می آمد، سفت و محکم بین انگشتانش خودنمایی میکرد، آن یکی که کوچک بود و قدیمی تر، روی زمین افتاده بود و بند بندش از هم جدا شده بود... باتری اش یک طرف، در و پیکرش طرف دیگر! از افتادن گوشی ناراحت نشد، خونسرد خم شد و اجزای جدا شده را از روی زمین جمع کرد لبخند به لب باتری را سرجایش گذاشت و گفت: «خیلی موبایل خوبی است، تا به حال هزار بار از دستم افتاده و اخ نگفته!» موبایل جدید را سمتم گرفت و ادامه داد «اگر این یکی بود همان دفعه اول سقط شده بود... این یکی اما سگ جان است» دوباره موبایل قدیمی را نشانم داد گفتم: «توی زندگی هم همین کار را می کنیم، همیشه مراقب آدم های حساس زندگی مان هستیم، مواظب رفتارمان، حرف زدنمان، چه بگویم چه نگویم هایمان، نکند چیزی بگوییم و دلخورش کنیم.. اما آن آدمی که نجیب است، آن که اهل مدارا است و مراعات، یادمان می رود رگ دارد، غرور دارد، آدم است! حرفمان، رفتارمان، حرکت مان چه خطی می اندازد روی دلش...» چیزی نگفت، فقط نگاهم کرد. سوار آسانسور که شدیم حس کردم موبایل قدیمی را محکم توی مشتش فشار می دهد... _cotton
زمان: حجم: 50.2K
داره برام لالایی میخونه :))
هدایت شده از ـ پیرمردی افلیج ـ
فکنم اینجا رسمی باشم بهتره اینور پرایوتم * ـ https://eitaa.com/joinchat/13828525C8d34ef1165 .