eitaa logo
فادیا🕊🌱
158 دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
9 فایل
♡فادیا♡ رسانه ای برای پرواز افکارمان🕊 به مدد مهدیِ فاطمه(علیهم السلام)💚 حرفی سخنی نقدی پیشنهادی راجب کار گروهیمون داشتیم در خدمتم👇 @nooro_sama
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید هادی طارمی همراه سردار🦋🕊
: هادی حدود ۱۶ سال در لباس سبز سپاه به خدمت مشغول بود. او سال‌ها در تیم حفاظتی شهید سپهبد قاسم سلیمانی حضور داشت. او حدود ۱۶ سال پاسدار بود و سال‌ها در تیم حفاظتی سردار قاسم سلیمانی حضور داشت.   پدرش درباره ویژگی‌های اخلاقی فرزندش گفته‌است: از نظر خصوصیات اخلاقی منحصر به فرد و عالی بود. هرچند بسیار مظلوم بود، اما زیر بار حرف زور نمی‌رفت. یکی از برادران هادی در سال ۶۲ و در عملیات خیبر به شهادت رسید. شهید جواد طارمی مفقودالاثر بود. به گفته برادر شهید طاری، ۱۵ سال بعد که پیکر جواد به کشور بازگشت، تحولات روحی زیادی را در هادی ایجاد و هدفش را والا کرد. او که سال‌ها به برادر شهید بودن افتخار می‌کرد، حالا به دیدار برادرش شتافته‌ است.   سرگرد هادی طارمی در آستانه ۴۰ سالگی به همراه چند نفر دیگر از جمله سردار قاسم سلیمانی، سردار سرتیپ پاسدار حسین پورجعفری، سرهنگ پاسدار شهرود مظفری‌نیا، سروان پاسدار وحید زمانی‌نیا و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و تنی چند از اعضای حشدالشعبی در حمله تروریستی آمریکا به کاروان حشدالشعبی در بغداد در بامداد ۱۳ دی‌ماه ۱۳۹۸ به شهادت رسیدند. پیکر مطهر این شهید ۴۰ ساله در جوار مزار برادر شهیدش در قطعه ۵۰ گلزار شهدای تهران واقع در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد🌷🌷🌷 @RESANE_FADIYA
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلبریتی ها احساس میکنن نظر ندن حقوقشون رو نمیدن ، شاید هم نمیدن!!!🧐 📝 پاورقی @RESANE_FADIYA
خطاب به کسایی که میگن متعصبانه پیرو خامنه ای هستید....😒 اما آیا واقعا همچین شخصی دیکتاتوره؟! 👈رهبر ما کسیه که تو دوران حکمرانی اش حتی یک وجب از خاک این مملکت کم نشد✌️✌️🌍🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌕🦋حقیقتا رهبری و پیشوایی تنها برازنده توست♥️
~همین! فقط خواستیم بگیم {خاکِ} که مهمّه" °•°•°•°•♡♡♡°•°•°•°♡♡♡°•°•°•°•♡♡♡ ✌️✌️🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @RESANE_FADIYA
***《و هرکس` که نگهدار این خاک است🌴 خدا نگهش دارد"♡》 🤲🤲☔️🌈🕊 @RESANE_FADIYA
🌱💚🌱💚 صدای اذان که در دانشگاه می‌پیچید، عباس خود را برای رفتن به مسجد مهیا می‌کرد. از جلوی در هر اتاقی که رد می‌شد و می‌دید که سرباز ها در آن هنوز مشغول کارند، با خوشرویی و محترمانه می‌گفت: " کار تعطیل! " اگر همکارانش را هم می‌دید، غیر مستقیم آن ها را به نماز دعوت می‌کرد و می‌گفت: " ما رفتیم نماز! " جزو اولین کسانی بود که وارد مسجد می‌شد. بعضی از شب ها که عباس در اتاق من استراحت می‌کرد، هنگام اذان صبح که از خواب بیدار می‌شدم، می‌دیدم که عباس رفته است. برای خواندن نماز شب به اتاق خودش می‌رفت تا با خدایش خلوت کند. او دوست داشت که در سکوت و خلوت، نجوایی عاشقانه با خداوند داشته باشد.🍃🪐🕋🕊 @RESANE_FADIYA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله خامنه ای🌕 ▪️ما نمی گیم خودشون می گن! 📽این کلیپ کوتاه رو حتما ببینید💎 @RESANE_FADIYA
🚨ماجرای عجیب تُربتی که در پرتاب کردند! ادامه ماجرا را بخوانید👇 🕊♥️
همه چیز وحشتناک بود: تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی امان، خراب شدن خانه ها و فریاد کمک خواهی مردم. سرویس سیاست مشرق - خون دلی که لعل شد ترجمه فارسی خاطراتی است که آیت‌الله خامنه‌ای به زبان عربی از دوران جوانی و سال‌های مبارزه و زندان خود در دوران تبعید روایت کرده‌اند. در سلسله گزارش پیش رو هر روز برشی از کتاب خون دلی که لعل شد که حاوی خاطره‌ای جذاب از دوران‌های زندگی رهبر فرزانه انقلاب است برای مخاطبان منتشر می‌کنیم. *** خاطره زیر شرحی است از وقوع سیل در ایرانشهر هنگامی که رهبرانقلاب در آن منطقه تبعید بودند: پس از پایان نماز دیدیم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم - که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود - رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرشهای مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه ها را یکی پس از دیگری می شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود: تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی امان، خراب شدن خانه ها و فریاد کمک خواهی مردم. در چنین حالت بحرانی و وحشتناک، ذهن انسان فعال میشود و به دنبال هر وسیله ای برای مقابله با وضع موجود میگردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به تربت سیدالشهداء (علیه السلام) - به اذن خدای متعال - توسل جست. قطعه ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم. آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد.پس از آنکه سیل بند آمد کمیته ای برای کمک به سیل زدگان تشکیل دادیم. آن شب فعالیت مهمی امکانپذیر نبود؛ لذا کار را به صبح فردا موکول کردیم. به خانه رفتم؛ خانه دو باب منزل بود که در بین آن دو، یک در مشترک وجود داشت. من و آقای راشد در یکی از این دو منزل و آقای رحیمی و آقای موسوی شالی در منزل دیگر ساکن بودند. این دو نفر هم پس از آقای راشد به ایرانشهر تبعید شده بودند. آقای رحیمی پس از انقلاب، زمانی که نماینده ی مجلس بود، به شهادت رسید. وقتی به خانه رسیدم، دیدم خانه سالم است و آب فقط تا نزدیکی آن رسیده. در شهر پیچید که خانه ی تبعیدی ها را آب نگرفته، و این را کرامتی برای ماتلقی کردند. اما من به مردم توضیح دادم و گفتم: اینکه آب وارد خانه ی مانشده، به این دلیل است که خانه در جای بلند واقع شده و بنابراین معجزه و کرامتی در کار نیست!! 🦋🕊☔️🌈