#شاه_بیت
مقتل نوشت ؛ آه…و یعنی تمام شد
یعنی که دور مادرمان ازدحام شد
یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت
یعنی شهید سجده به پای امام شد
🥀 #حضرت_زهرا
🖤 #حضرت_مادر
ای صفای خانه ی من الوداع
گرمی كاشانه ی من الوداع
الوداع ای همدم و هم ناله ام
اوداع ای یار هجده ساله ام
خواهشی دارم زتو ریحانه ام
یك شب دیگر بمان در خانه ام
فاطمه جان!
جان زهرا روز من را شب مكن
چادرت را بر سر زینب مكن
وامصیبتا... واویلا😭😭😭😭😭
باید کسی به دل حسن رسیدگی کند
اوج مصیبت دیده او را، کفن کند
در بین کوچه بود که حسن، شهید شد
ورنه که زهر جعده حرامی، کشیده شد
•🔳
مجلس ختم گرفتیم برایت #زهــــــرا! 💔
روضه ات را حســــــن ات خواند، حســــــین ات غش کرد.... 😭
#ای_وای_مادرم ...
━═━⊰❀ 🏴 ❀⊱━═━
@farizatolhoseyn
•🔳
مجلس ختم گرفتیم برایت #زهــــــرا! 💔
روضه ات را حســــــن ات خواند، حســــــین ات غش کرد.... 😭
#ای_وای_مادرم ...
━═━⊰❀
دل خورشید محک داشت؟ نداشت
یا به او آیینه شک داشت؟ نداشت
آسمانی که فلک می بخشید احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت
غیر دیوار و در و آوارش شانه وحی کمک داشت ؟ نداشت😥
مردم شهر به هم می گفتند ، در این خانه ترک داشت؟ نداشت😥😥
شب شد و آیینه ماه شکست، دست این مرد نمک داشت؟ نداشت😥😥
تو بپرس از دل پر خون و غمت، چهره یاس کتک داشت؟ نداشت😥😭
چه حالی داده دل را دست مادر
که می شستی زدنیا دست مادر😥
از آن سیلی مگر چشمت نمی دید 😥
که می جستی مرا با دست مادر . . .😭
رفتی تو و زینبت ز غم می سوزد
آتش ز نوایش به دلم افروزد😥😥
این خانه عزاخانه شود بار دگر
هر گاه نگاه خود به در می دوزد . . .😭
امان از دلِ زینب😭
من مهدی ام در دست تیغ انتقامم
مادر ، به قبر مخفی ات بادا سلامم😥
عمری برایت گریه همچون ابر کردم😥
هم سوختم ،هم ساختم ،هم صبر کردم
مادر دلم خون است از بندم رها کن
دستی برآور بر ظهور من دعا کن😭
تا با ظهورم انتقامت را بگیرم🥀🥀
یا در کنار قبر پنهانت بمیرم😭😭😭🥀
مادر شنیدم بارها از پا فتادی😭
دیدی علی تنها بود ،باز ایستادی😭
مادر مپنداری من از تو دور بودم
آن روز در صلب حسینت نور بودم😭
آوای مهدی ،مهدی ات، آمد به گوشم
برخاست از این دلم صدها خروشم😭😭🥀😭
نفرین بر آن قوم خدانشناس کردن
من درد تو را در درون احساس کردم😭
*حالا ببین آرزوی امام زمان اینه ،👇
آرزوی من و تو هم میتونه باشه.... *😥😥😥🥀🥀
این یه گزارشه ،😥😥😥
امام زمان از اجداد طاهرینش شنیده و داره اینجوری نقل می کنه *
اگر این است تاثیر شنیدن😭🥀
شنیدن کی بود مانند دیدن😭😭🥀🥀😭😭😭😭😭
من یه آقازاده ای رو میشناسم ، هشت سال بیشتر نداشت ،😭😭🥀
با چشمان خودش ، ملاحظه میکرد...😭😭😭🥀
من ایستاده بودم دیدم که مادر را
قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه میزد😭😭😭😭😭🥀🥀🥀
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد....😭😭😭😭😭🥀😭🥀
دنبال ذوالجناح اومدن ،😭
دیدن آنچه را که نباید ببینن،😭😭🥀😭😭😭
اما من میگم زینب اجازه نداد ،عقیله ی عرب ِ ، همه رو برگرداند ،
خودش از بالای بلندی ، افتان و خیزان ..... 😭😭😭😭🥀😭😭😭
او می دوید و من می دویدم..... 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
هی زمین می خورد و بلند میشد ،😭😭😭😭😭😭
هی می گفت وا محمدا..... وا علیا ..... وا اماه ....😭😭😭🥀😭😭😭😭
آخ بمیرم 😭😭😭😭😭😭😭😭
وقتی رسید که دید "الشِّمرُ جالِسٍ عَلی صَدرِکَ مُولِعٍ سَیفَهُ عَلَی نَحرِکَ"😭😭😭😭😭😭😭😭😭
با اشاره ابی عبدالله برگشت اما چه برگشتنی ،😭😭🥀😭😭😭 دلش تو گودال زیر خنجره....😭😭😭😭😭🥀
چون چاره نیست ، میروم و می گذارمت
ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت😭😭😭
الی لعنته الله علی القوم الظالمین🤲🥀
التماس دعای فرج🤲🥀😭😭😭