eitaa logo
کانال کمیل
289 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 تا خود ࢪا نسازیم و تغییر ندهیم جامعھ ساخته نمۍ شود . ❤️
آنان‌ که در راه خدا کشته می شوند مرده نیستند بلکه زنده اند و در نزد خدای متعال روزی می‌خورند. انسان اگر کمی به این آیه مبارکه قرآن بیندیشد ناخوداگاه به فکر فرو می رود که چه راهی را باید بپیماید و در کدام مسیر باید قدم بگذارد که راه خدا و قرآن و اهل بیت و مسیر سنت پیامبران باشد از آنجا که من یک مسلمان و پیرو قرآن هستم رفتن به جبهه های حق علیه باطل و دفاع از اسلام و انقلاب به پا خواستم و همراه دیگر برادران و همرزمانم ندای رهبر را لبیک گفتم و بدون هیچ شک و تردیدی با عزمی راسخ به مبارزه با آمریکا پرداختم. و ای برداران و خواهران مسلمان افتخار ما مردم ایران این است که شیعه حضرت علی (ع) و پیرو کتاب خدا قرآن‌ و تابع امر ولی فقیه باشید پس بر شماست که با جان ومال خود به یاری اسلام برخیزید قسمتی از وصیت نامه شهید: "حسن نیازی شهری"
داشتم‌میگفتم‌این‌ڪوفیان❌ چہ‌ڪردن⁦🗯️⁩ "با‌حسین‌‌(؏)‌"💌 یاد‌خودم‌ویاد‌"‌گناهانم"افتادم ڪہ چہ‌‌ڪردن‌باقلب‌امام‌زمانم‌(عج)🥀🖤" {" به حق همون دستی که باهاش سینه میزنی ... گناه نکن رفیق🍃"}
در مدرسه نیز سردسته مخالفان شاه بود و بقیه را هدایت می‌کرد. یک‌بار که بچه‌ها وسط حیاط مدرسه جمع شده بودند و شعار می‌دادند، یکی از سربازان برای ساکت کردن آن‌ها به مدرسه آمد. توهین آن سرباز به امام‌خمینی(ره) باعث شد صدیقه سیلی محکمی به گوش او بزند. حرکت شجاعانه صدیقه به همه مدرسه دل و جرأت داد و زمانی که فرمانده و سربازانش برای دستگیری او به مدرسه ریختند، دانش‌آموزان و حتی معلمان و همکاران جلوی آن‌ها ایستادند و گفتند: «همه ما مثل هم هستیم.» در نتیجه آن‌ها مجبور به ترک مدرسه شدند. هدفش از ابتدا یاری اسلام بود؛ چنان‌چه خود می‌گفت: اگر قرار است از اسلام محافظت شود، خون ما برای سبز ماندن این درخت تناور ارزشی ندارد.
زنده یاد حاج عباس تیموری روایت می‌کند: در چادرهای منطقه رحمانیه نشسته بودیم. بسیجی‌ها ساک‌ها را بسته و چادرها را جمع کرده بودند. مأموریتشان تمام شده و عازم مشهد بودند. اتوبوس‌ها آمده بودند. همه لباس شخصی پوشیده و آماده رفتن بودند که فرمان اجرای عملیات به لشکر ۵ نصر ابلاغ شد. فرماندهان جلسه تشکیل دادند و برای نگه داشتن بچه‌ها خیلی بحث شد. بیشتر آنها می‌گفتند چه کسی می‌تواند این بسیجی‌های آماده حرکت را نگه دارد. شهید برونسی آمد و گفت: من صحبت می‌کنم. نگاه‌ها به سوی ایشان برگشت. البته از نفوذ کلام ایشان خبر داشتیم ولی مطمئن بودیم بچه‌ها قبول نمی‌کنند. خلاصه میدان صبحگاه را آماده کردند و بچه‌ها را آنجا جمع کردند، ایشان رفت پشت تریبون و گفت: هرکس می‌خواهد با امام حسین علیه السلام باشد، بایستد و هر کس می‌خواهد برود، بفرمایید. الان به شما می‌گویم که نیاز است من خودم کنار می‌ایستم هر کس می‌خواهد بایستد و هر کس می‌خواهد برود. یادم نمی‌آید شهید برونسی چیزی بیشتر از این گفته باشد. البته یک روضه حضرت زهرا (س) هم خواند و بعد آمد پایین. شور و ولوله عجیبی بین بچه‌ها افتاد. شروع به گریه کردند و حدود ۹۰ درصد از نیروها برگه‌های مرخصی و پایان مأموریت را پاره کردند. می‌خواستند چادرها را برپا کنند که شهید برونسی اعلام کرد ان‌شاءالله نصب چادرها در منطقه عملیاتی غرب کشور. نتیجه آن قضیه، عملیات میمک شد که با موفقیت و به فرماندهی خود شهید برونسی انجام شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاحســـین حلالـــم کــن نــوکــــری بلــــد نیستم مــن بـدی زیـــــاد کردم امـــا آقــــا بــــد نیستم 🎤محمد حسین پویانفر
خاطرات : شهید محمود حقیقی حسن آباد چهره نورانی شب عملیات چهره محمود به طور محسوسی روشن تر و درخشان تر شده بود،به طوری که بچه های رزمنده هم به شوخی ابتدا بیان می کردند ومی گفتند: محمود تو حتماً شهید می شوی . در آن شب من به او گفتم: محمود جان! بیا برویم نمازمان را در سنگر بخوانیم.اوگفت:نیم ساعت دیگر بیشتر به شهادت من نمانده است.حالا چه فرقی می کند که نمازم را کجا بخوانم و بیرون از سنگر نمازش را خواند . روایت کننده: همرزم شهید
بعــد از پیروزی انقـلـاب با شــهید محمدمنتظــری راهی لبنان شــد تا جنگ هــای چریکــی را بیامــوزد. فکــر کنم بار دومــش بــود می رفت. ایــن دفعــه هم مــدت زیادی از خانــواده دور بــود. بعــد هم کــه برگشــت،قائله کردســتان شروع شد که ســریع خودش را به آنجا رساند و ماند تا زمانی کــه زخمــی شــد و از ناحیــه ران پا آســیب جــدی دیــد. بعد از مجروحیت چون توان ماندن نداشت، برگشت و مدتی را در خانه اســتراحت کرد تا حالش کمی بهتر شــود و برگردد. ولی خب به جایی نکشید که عراق به ایران حمله کرد و با شنیدن این خبــر از داخل رختخــواب و با عصــا خــودش را به جنوب رساند. آن موقع هیچ کس نتوانست مانع رفتنش بشود. به روایت حسن کاظمی(برادر شهید)
🌹 🌹 شهيد آگاه است و براي وصول به اين اگاهي بايد سرمايه گذاري عظيم كرد، بايد خدا و قرآن را شناخته و با پوست و گوشت خود آنرا لمس كرد و يا به عبارت ديگر از مرحله ايمان و جهاد تا به مرز شهادت رسيد . 🕊 🕊 🌹 🌹 سالگرد شهید دفاع مقدس شادی روحش صلوات ✋
🕊 🔖فرازهایی از وصیت نامه شهید تازه داماد : 💠هرزمانی که به امام حسین (ع) سلام می دادم می گفتم که شما که حضرت حُر را پذیرفتی زمانی که به سوی شما آمد و گفت من را بپذیر و شما هم او را پذیرفتی و حُر شهید شد و به شهدای کربلا پیوست و من را هم بپذیر امام حسین (ع) و مثل حُر شهیدم کن انشاا... . 💠برادران و خواهران گرامی اگر ما الان در جبهه سوریه و عراق بر علیه تکفیریها و داعش نجنگیم فردا باید در ایران با آنها مبارزه کنیم. 💠زمانی که در هشت سال دفاع مقدس برادرانی بودندکه از با ارزش ترین چیزشان یعنی جانشان گذشتندتا ما در آرامش باشیم.امروز هم وظیفه منِ پاسدار و امثال من هست که راه شهدا را ادامه دهیم تا آیندگان در آرامش باشند 💠خواهران عزیز و گرامی شما با رعایت حجاب می توانید مقداری زیاد از گناه را در جامعه بردارید. حجاب محدودیت نیست بلکه مصونیت از گناه میباشد. 💠از پول حقوقم ده درصد آن را هر ماه کمک به هیأت های عزاداری امام حسین و ایمه اطهار کنید؛ ده درصد دیگر حقوقم را کمک به کمیته امداد برای تهیه جهاز برای عروس و داماد ها کنید هر ماه.
"بہ‌قول‌آقامصطفی‌صدرزاده"↓ کسۍ‌کہ‌توے‌هیئت‌فقط‌سینہ‌می‌زنہ‌ خیلےکاربزرگےنمیڪنه... کسے‌کہ‌سینہ‌مۍ‌زنہ‌فقط‌یہ‌سینہ‌زنہ‌‌، شیعہ‌ۍمرتضی‌علے بایدبارفتارش‌عشقش‌روثابت‌کنہ‌♥!"